جشن تولد + قصه کودکانه نوروزی

فرفره ی فری + قصه شب کودک

چتر سفید خال دار + قصه کودکانه صوتی

گوجه فرنگی سبز + قصه کودکانه صوتی

اولین بچه ای که از ترکیدن بادکنک هایش خوشحال شد قسمت دوم+قصه صوتی

اولین بچه ای که از ترکیدن بادکنک هایش خوشحال شد+قصه صوتی

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)
اسم قصه: اولین بچه ای که از ترکیدن بادکنک هایش خوشحال شد قسمت دوم

نویسنده: مرتضی خسرو نژاد 
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
@childrenradio

شما می توانید ما را از طریق رادیو قصه برای شنیدن قصه شب و قصه صوتی کودکانه با صدای خاله سمینا دنبال کنید.

قصه به اونجا رسید که وقتی بچه گربه ی قصه ما اون بالا توی آسمون گیر کرد بود، سرش گیج شد و خیلی ترسید، چشاش رو بست و دیگه پایین رو نگاه نکرد. نخ ها رو محکم چسبید و از ترس شروع کرد به لرزیدن. میو خدایا میو کمکم کن قول میدم دیگه پرنده ها رو نترسونم میو قول میدم میو و بعد نالید میو مامان…

این داستان به تقویت توانایی های ذهنی و تمرکز زدایی، برگشت پذیری، آموزش مفاهیم بالا، پایین، سبک، سنگین، سرعت، عدد، رنگ کمک می کند.

اولین بچه ای که از ترکیدن بادکنک هایش خوشحال شد قسمت اول+قصه صوتی

اولین بچه ای که از ترکیدن بادکنک هایش خوشحال شد+قصه صوتی

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)
اسم قصه: اولین بچه ای که از ترکیدن بادکنک هایش خوشحال شد قسمت اول ?

نویسنده: مرتضی خسرو نژاد ?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio

شما می توانید ما را از طریق رادیو قصه برای شنیدن قصه شب و قصه صوتی کودکانه با صدای خاله سمینا دنبال کنید.

بیشتر بچه ها وقتی بادکنکاشون میترکه گریه می کنند، اگر هم گریه نکنند ناراحت میشن، اما من بچه ای رو میشناسم که وقتی بادکنکاش ترکید خوشحال شد. خیلی خیلی هم خوشحال شد. اون یک بچه گربه ی کوچولو بود، یک بچه گربه ی کوچولو و سفید وقشنگ و البته یکی یدونه، داستان ما به این شکل اتفاق افتاد که این بچه گربه توی یک بعدازظهر تابستان…

این داستان به تقویت توانایی های ذهنی و تمرکز زدایی، برگشت پذیری، آموزش مفاهیم بالا، پایین، سبک، سنگین، سرعت، عدد، رنگ کمک می کند.

اتوبوسی که به باغ پریان رفت+ قصه صوتی

اتوبوسی که به باغ پریان رفت+قصه صوتی

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)
اسم قصه: اتوبوسی که به باغ پریان رفت ?

نویسنده: فریبا کلهر ?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: ب، ج

آدرس تلگرامی ما: 
? @childrenradio.

عزیزان می توانید ما را از طریق رادیو قصه کودکانه برای شنیدن قصه شب و قصه کودکانه صوتی با صدای خاله سمینا دنبال کنید.

یک روز اتوبوس قراضه به باغ خیلی خیلی قشنگ پریا رسید و با یک بوق گوش خراش توجه همه ی پریا رو به خودش جلب کرد. اون نیکوکار نبود، چون توی دوران جوانیش کم کم ۱۵ نفر رو کشته بود، چند نفر رو هم زخمی و له و لورده کرده بود. اون اتوبوس ملاحظه کاری نبود…

آقا فرفره +قصه صوتی

آقا فرفره + قصه شب صوتی

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)
اسم قصه: آقا فرفره ?

نویسنده: شکوه قاسم نیا?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

عزیزان شما می توانید ما را برای شنیدن قصه صوتی کودکانه و قصه شب با صدای خاله سمینا از طریق رادیو قصه کودکانه دنبال کنید.

آقا فرفره کلاهشو به سرش گذاشت و راه افتاد که به دیدن عمه ی پیرش بره خونه ی عمه پیره دور نبود، کنار یک تپه بود. آقا فرفره نزدیک خونه عمه پیره یک دوچرخه پیدا کرد. با خودش گفت: حالا که دوچرخه ست بهتره به دیدن عموم برم که خونش اون طرف تپه است…

افسانه پسرک قسمت دوم- قصه صوتی کودکانه

 

گوش کنید:

قصه #شب (رادیو قصه)
اسم قصه: افسانه پسرک۲?

نویسنده: فریبا کلهر ?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: ب، ج

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

بچه های عزیز برای شنیدن قصه شب و قصه های صوتی کودکانه با صدای خاله سمینا برای گروه های سنی (الف، ب، ج) به سایت رادیو قصه کودکانه مراجعه کنید.

قصه به اونجا رسید که پسرک با یک تکه چوب شروع کرد به قل قلک هیولا، هیولا با ناباوری خندید تا اون روز هیچ چیز به جز دست باد اونو قل قلک نداده بود اما حالا یک تکه چوبه خشک و باریک باعث خندش شده بود. هیولا فکر کرد که ما هیولاها چه چیزهایی توی عمر کوتاه هیولایی میبینیم …

افسانه پسرک قسمت اول-قصه صوتی کودکانه

 

گوش کنید:

قصه #شب (رادیو قصه)
اسم قصه: افسانه پسرک?

نویسنده: فریبا کلهر ?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: ب، ج

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

بچه های عزیز برای شنیدن قصه شب و قصه های صوتی کودکانه با صدای خاله سمینا برای گروه های سنی (الف، ب، ج) به سایت رادیو قصه کودکانه مراجعه کنید

هیولای قل قلکی یک هیولای، ابری خوش خنده و سرحال بود. همین که باد کوچکی به تن اون می خورد، غش غش خندش بلند میشد اینو کسی جز باد نمیدونست، اما معلوم نیست پسرک چطور از این راز سر در آورده بود و باز معلون نیست پسرک چطور سر از قله ی کوه سنگی سر در آورده بود. مردم دهکده دامنه کوه …