لحاف ننه سرما + قصه صوتی تعطیلات نوروز

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)
اسم قصه: لحاف ننه سرما
نویسنده: فریبا کلهر و سرور کتبی?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: ب،ج

آدرس تلگرامی ما:

? @childrenradio..

رادیو قصه برای کودکان شما  در ایام تعطیلات نوروز، انواع داستان ها را به صورت قصه های کودکانه نوروزی  و قصه صوتی کودکانه بهاره با صدای خاله سمینا آماده کرده است.

هوا سرد بود، ننه سرما کجا بود، توی آسمون، چیکار می کرد، تند و تند لحافشو توی هوا می تکاند، ننه سرما لحافشو تکان می داد، اما نمیدونست لحاف سوراخه و پنبه ها ریزه ریزه از اون بیرون می ریزن،  طفلکی ننه سرما، ننه سرما همینطوری لحافو می تکاند. و پنبه ها همینطور از سوراخ لحاف می ریختن، ننه سرما یک دفعه حس کرد لحاف توی دستش سبک شده، همه پنبه ها پایین ریخته بودن…

جشن تولد + قصه کودکانه نوروزی

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)
اسم قصه: جشن تولد
نویسنده: جعفر ابراهیمی 
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: ب،ج

آدرس تلگرامی ما:

? @childrenradio..

رادیو قصه برای کودکان شما  در ایام تعطیلات نوروز، انواع داستان ها را به صورت قصه های کودکانه نوروزی  و قصه صوتی کودکانه بهاره با صدای خاله سمینا آماده کرده است.

درخت گیلاس غرق شکوفه شده بود، خانوم مرغه  نگاهی به درخت گیلاس کرد و ناگهان چیزی به یادش اومد و با خوشحالی قدقدقودایی کرد گفت: قدقدقودا امروز روز تولد منه. کبوتر خانوم گفت: بق بقو از کجا میدونی که امروز روز تولدته. خانوم مرغه گفت: قدقد قودا تو روزی که من به دنیا اومده بودم درخت گیلاس مثل امرروز پر از شکوفه بود قدقد قودا. در این موقع خروس پر طلایی هم قوقولی قوقول کرد گفت: قوقولی قوقول تولدت مبارک همسر عزیزم قوقولی قوقول کم کم تمام …

فرفره ی فری + قصه شب کودک

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)
اسم قصه: فرفره ی فری
نویسنده: فریبا کلهر و سرور کتبی?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: ب،ج

آدرس تلگرامی ما:

? @childrenradio..

رادیو قصه برای کودکان شما انواع داستان ها را به صورت قصه های کودکانه صوتی با صدای خاله سمینا آماده کرده است.

فرفره ی آبی دور خودش چرخید و چرخید و چرخید  تا این که تلو تلو خورد و سرش بامبی به دیوار خورد، دردش گرفت، داشت می افتاد تا این که خودشو به پسری رسوند، به اون گفت: یک فرم بده. پسر فرفره رو فر داد. فرفره که سرش درد می کرد، دور خودش چرخید و چرخید و از خونه بیرون رفت. همین طور چرخید و چرخید دوباره تلو تلو خورد به چپ و به راست رفت، یهو بامب به سنگ بزرگی خورد. بدنش درد گرفت داشت می افتاد که …