جورابهای بو گندو – قصه صوتی کودکانه

قصه کودکانه + جوراب بوگندو

گوش کنید:

قصه کودک – قصه صوتی کودکانه – قصه شب (رادیو قصه)
اسم قصه: جوراب‌های بو گندو ?

نویسنده: رابرت مانش ?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

بچه های عزیز شما می توانید ما را از طریق رادیو قصه کودکانه برای شنیدن قصه شب و قصه کودکانه صوتی با صدای خاله قصه گو سمینا دنبال کنید.

بابا نوئل مهربون سلام من ویکتور هستم. حتما منو یادته، کریسمس سال پیش یک دوچرخه خواستم و تو اونو برام فرستادی. اون موقع من خوشحال ترین پسر دنیا بودم. ولی یک روز وقتی به سرعت رکاب می زدم از تپه پایین افتادم، دوچرخم داغون شد حالا هم دیگه دوچرخه نمی خوام….

غول زباله-قصه کودکانه صوتی

گوش کنید

 

قصه روز (رادیو قصه)
اسم قصه: غول زباله?
نویسنده: سرور کتبی عزیز و فریبا کلهر نازنین?
قصه گو: سمینا ❤️
موضوع: تفکیک زباله

 

قصه کودکانه صوتی امروز در مورد جداساری و تفکیک زباله‌هاست که پیشنهاد می‌کنیم به بچه‌ها بگید این قصه صوتی کودکانه را با دقت گوش کنند.

هم‌چنین می‌توانید بقیه قصه‌هایی که دوست دارید رو از طریق صفحات زیر برای کودکان عزیزتون پخش کنید.

 

قصه کودکانه گروه سنی الف    قصه کودکانه گروه سنی ب       قصه کودکانه گروه سنی ج

آدرس تلگرامی ما 
? @childrenradio

مورچه ی مسافر(ترس)-قصه خاله مورچه

گوش کنید


قصه شب (رادیو قصه)

اسم قصه: مورچه ی مسافر – قصه خاله مورچه ?
نویسنده: بگونیا ایبازولا?
قصه گو: سمینا
موضوع: غلبه بر ترس??
گروه سنی: ب، ج

آدرس تلگرامی ما
? @childrenradio

 مورچه مسافر (قصه خاله مورچه)

که با موضوع محوری غلبه بر ترس است. داستان مورچه‌ کوچولویی هستش که از گروه مورچه‌ها عقب می‌افته و اون‌ها رو گم می‌کنه و در این بین اتفاق‌های زیادی براش می افته. پیشنهاد می‌کنم این قصه صوتی شب را حتما گوش کنید.

 

جوجه کوچولو-قصه کودکانه صوتی

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)

اسم قصه: جوجه کوچولو?

نویسنده: نوشین فرزین فرد

قصه گو: سمینا ⁦♥️⁩

تنظیم: زینب افسری

متن قصه:

جوجه کوچولو”

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.

یه جوجه کوچولو بود که خیلی دوست داشت خواهر کوچولوش دنیا بیاد.

هرروز می رفت کنار تخم خواهر کوچولوش می نشست و نگاه می کرد وبعضی وقتا هم باهاش حرف می زد.

خانم مرغه وقتی می دید جوجه کوچولو خیلی منتظره و دوست ” داره خواهرش دنیا بیاد،لبخندی زد و گفت ” عزیزم!بالاخره یه روز خواهر کوچولوت دنیا میاد .

نگران نباش اما یه روز جوجه وچولو طاقت نیاورد و وقتی دید خانم مرغه خوابیده ، نوک زد به تخم خواهر کوچولوش .

هی نوک زد هی نوک زد تا تخم بشکنه و خواهر کوچولوش دنیا بیاد اما فایده ای نداشت .

دوباره نوک زد و دوباره نوک زد  تا اینکه خانم مرغه از خواب پرید.

وقتی خانم مرغه متوجه نوک زدن جوجه کوچولو شد ،با ناراحتی گفت “نوک نزن. اگه نوک بزنی سر خواهر “.کوچولوت درد می گیره و اونوقت با درد دنیا میاد .

گفتم که صبر کن .

احتمالا فردا  دنیا میاد “جوجه کوچولو با هیجان پرسید  “راست میگی مامان !فردا  دنیا میاد؟ ” خانم مرغه جواب داد “بله عزیزم .

تا فردا صبر کن .

جوجه کوچولو،شب که شد با خیال راحت و به امید دنیا آمدن خواهر کوچولوش ، به خواب رفت.

گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:

childrenradio@.