یک عصر پاییزی

سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
اسم قصه: قصه صوتی یک عصر پاییزی??
ازسری قصه های امیر محمد??
قصه گو : سمینا❤️
نویسنده: نوشین فرزین فرد?
تنظیم: رویا مومنی?
گروه سنی : ده سال به بالا
موضوع: لذت بردن _ کمک کردن
آدرس کانال تلگرام?
? @childrenradio

متن داستان
یه روز عصر به خونه مامانی رفتیم و وقتی از َدرِ حیاط داخل خونه شدیم ، با صحنه عجیبی روبرو شدیم

حیاط خونه مامانی پر از برگ های پاییزی بود
تا به حال حیاط خونه ی مامانی رو پر از برگ ندیده بودم هر وقت می رفتیم خونه مامانی، حیاط تمیز و مرتب بود
مامانی با دیدن من و مامان و بابا گفت 《 وقت نکردم برگها رو جارو کنم .》و تعارف کرد بریم توی اتاق پذیرایی بشینیم

چند دقیقه بعد به بالکن رفتم و حیاط رو نگاه کردم و به اتاق پذیرایی برگشتم و هیجان زده گفتم
《 مامان ! بابا ! من میرم توی حیاط . میخوام با برگ ها ، سلفی بگیرم . خیلی رنگاوارنگن 》
《 . مامان که مثل من هیجان زده شده بود ، گفت 《 منم میام . اتفاقا منم دلم می خواد عکس بگیرم
. بابا و مامانی هم موافقت کردند که همراه من و مامان بیان

وقتی چهار نفری به حیاط رفتیم با برگهای ریخته شده توی حیاط کلی عکس انداختیم
《 بعداز مدتی بابا گفت 《به نظرم چند کیسه زباله بیاریم و خودمون برگها رو جمع کنیم
《 مامانی خوشحال شد و گفت 《 دست تون درد نکنه . الهی خیر ببینید . الان میرم کیسه زباله میارم
.مامانی توی خونه رفت و با چند کیسه زباله پیش ما برگشت
من و بابا دست به کار شدیم
بابا برگها رو جارو کرد و من هم برگها رو با خاک انداز ریختم توی کیسه زباله
یک ساعت بعد کل حیاط تمیز شد و بعد همراه بابا کیسه زباله ها رو بیرون بردیم و توی سطل زباله بزرگ سر کوچه انداختیم .
وقتی به خونه مامانی برگشتیم ، مامانی با یک استکان چای داغ از ما پذیرایی کرد

رادیو کودک

خاله سمینا

قصه صوتی کودکانه

کوروش و نقاشی آدمک

سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
❤️ این قصه تقدیم به کوروش جان احسان نیا عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️
?امیدوارم بهترین‌ها برای تو باشه عزیز دل❤️
اسم قصه: کوروش ونقاشی آدمک?
قصه‌گو: سمینا ❤️
نویسنده: راضیه احمدی☘
تنظیم : رویا مومنی?
با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ
??موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا ??
دنیای کودک را بساز ?

پشتیبانی:
? @mhdsab
? @childrenradio

رادیو قصه کودک
خاله سمینا
قصه صوتی کودکانه

نازنین و غول غولک (قسمت آخر)

سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
اسم قصه: نازنین و غول غولک( قسمت آخر )???✨
قصه گو : سمینا❤️
نویسنده: نوشین فرزین فرد?
تنظیم: رویا مومنی?
گروه سنی : ۱ تا ۷ سال
موضوع: افسانه شب یلدا
آدرس کانال تلگرام?
? @childrenradio

متن داستان :
بعد از صبحونه، نازنین کوچولو به مامان گفت
(( مامان جون! امشب که شب یلداست میشه منم کمک کنم ؟))
مامان لبخندی زد و گفت
(( اتفاقا میخواستم بهت بگم برای پختن کیک هندونه به من کمک کنی))
نازنین کوچولو هیجان زده دستاشو بهم زد و گفت
(( آخ جون! راستی مامانی و بابایی و خاله اینا و دایی اینا میان خونه مون؟))
مامان جواب داد (( نه دخترم . ما میریم خونه مامانی و بابایی. کیک هندونه و آجیل هم ما می بریم خونه شون))
نازنین کوچولو با تعجب گفت
(( برای چی ما آجیل ببریم؟ اصلا چرا آجیل خریدیم ؟ هرسال بابایی یه عالمه آجیل می خرید ))
مامان گفت (( بابایی امسال پادرد شدید داره و نمیتونه بیرون بره و آجیل بخره .من و خاله و دایی تصمیم گرفتیم میز شب یلدای خونه مامانی و بابایی رو بچینیم ))
نازنین کوچولو ذوق زده گفت (( آخ جون ! منم کمک می کنم ))
وقتی غروب شد، نازنین کوچولو همراه مامان و بابا به خونه مامانی و بابایی رفتند . وقتی رسیدند خاله ی نازنین کوچولو گفت
(( زود باشید زودتر میزو بچینیم ))
نازنین کوچولو ، کیک هندونه رو که با کمک مامان پخته بود روی میز مبل گذاشت ، دخترخاله ، آجیل ها رو روی میز مبل گذاشت ، پسردایی و دختر دایی ، هندونه و انارها و خرمالوها رو روی میز مبل گذاشتند و خاله و مامان و زن دایی هم مشغول تزیین میز شب یلدا شدند.
بعد از شام همگی دور میز شب یلدا نشستند . بابایی کتاب حافظ رو باز کرد و غزلیاتی از حافظ رو خوند .همگی با اشتیاق به غزلیات حافظ که بابایی می خوند ، گوش دادند .بعد بابایی برای همه فال حافظ گرفت . در همین موقع نازنین کوچولو از مامان پرسید
(( مامان جون ! چرا شب یلدا فال حافظ
می گیرند؟))
مامان جواب داد ((از قدیم ها مردم ایران ، حافظ و شعرهاشو دوست داشتند و وقتی شب یلدا دورهم جمع می شدند، شعرهای حافظ رو می خوندند و فال می گرفتند تا بشنوند حافظ در مورد آرزوهاشون چی میگه . این رسم از همون قدیم ها تا همین الان اجرا میشه ))
مامانی گفت (( خب حالا نوبت قصه گفتن منه))
همه با ذوق و شوق دست زدند و آماده ی شنیدن قصه مامانی شدند. مامانی یه قصه قشنگ تعریف کرد بعد همگی مشغول خوردن آجیل و هندونه و انار و خرمالو شدند . وقتی نازنین کوچولو پسته و بادام از توی ظرف آجیل برداشت یاد ننه سرما و چله بزرگه و غول غولک افتاد و لبخند زد .
پایان
رادیو قصه کودک
قصه های خاله سمینا
قصه صوتی کودکانه
قصه های آموزنده

بردیا و آکواریوم دریایی

سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
❤️ این قصه تقدیم به بردیا جان احمدی عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️
?امیدوارم بهترین‌ها برای تو باشه عزیز دل❤️
اسم قصه: بردیا و آکواریوم دریایی?? ??
قصه‌گو: سمینا ❤️
نویسنده: راضیه احمدی☘
تنظیم : رویا مومنی?
با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ
??موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا ??
دنیای کودک را بساز ?
پشتیبانی:
? @mhdsab
? @childrenradio


متن داستان

آکوارویوم هلوپ و هلوپ ، تولوپ و تولوپ آب هاشو جابجا کرد. به ماهی کوچولویی که داخلش شنا می کرد، به سنگ ریزه و جلبک ها نگاهی کرد و گفت:
هی ، چی میشد من به رودخونه بودم! بزرگ بودم پر از ماهی های جورواجور و سنگای بزرگ و کوچیک بودم!
بردیا صدای آکواریوم رو شنید . با خوشحالی به طرفش دوید و به ماهی کوچولوی دم طلایی نگاهی کرد و گفت:
وای یه رودخونه! پر ماهی چه باحال اما به نظرم الان هم خوبی! یه آکواریوم توی خونه ی ما!

آکواریوم یه نفس عمیق کشید و یه عالمه هوا رو وارد آبش کرد و تبدیل شد به یه رودخونه پر از از ماهی های جورواجور و سنگای بزرگ و کوچیک!
بردیا با چشمای گرد شده به آکواریوم رودخونه ای نگاهی کرد و گفت:
وای خدای من چقدر ماهی! چقدر سنگ! چقدر آب، چقدر بزرگ!

اما آکواریوم رودخونه ای دوباره آهی کشید و گفت:
ای کاش یه دریا بودم! یه دریای بزرگ پر از از ماهی های جورواجور و سنگای بزرگ و کوچیک!
بردیا تا چشم هایش را چرخاند؛ آکواریوم رودخونه ای تبدیل شد به یه آکواریوم دریایی. یه دریای آبی و خیلی خیلی بزرگ پر از ماهی های جورواجور و سنگای بزرگ و کوچیک و بعد با خنده گفت:
آخ جون حالا اون چیزی شدم که دلم میخواست .
بردیا به آکواریوم دریایی نگاهی کرد و گفت:
اره چقدر بزرگ شدی. چقدر پر آب شدی! اما اما دیگه توی خونه ی ما جا نمیشی! دیگه نمی تونم همیشه کنارت بشینم و نگات کنم!

آکواریوم دریایی به خودش نگاه کرد. دیگر کوچک نبود و نمی توانست کنار بردیا باشد. نمی توانست هر روز هلوپ و هلوپ ، تولوپ و تولوپ آب هاشو جابجا کند و ماهی کوچولو را بخنداند. بعد با ناراحتی گفت:
همون جوری که بودم عالی بودم.
بردیا سرش را تکان داد و گفت:
معلومه که همون طوی که بودی عالی بودی. من هم همین طوری که هستم عالی هستم.
آکواریوم دریایی آرزو کرد خودش باشد و در یک ثانیه تبدیل شد به آکواریوم رودخانه ای و بعد دوباره آرزویش را تکرار کرد و تبدیل شد به خود خودش! آکواریوم کوچک توی خانه با همان ماهی کوچولوی رنگی و دوست خوبش بردیا.
رادیو قصه کودک
خاله سمینا
قصه صوتی کودکانه

قصه های آموزنده

نازنین و غول غولک (قسمت پنجم)

امسال در شب تولد کودک دلبندتان و یا نوه مغز بادامتان متفاوت سورپرایزش کنید.
❇️قصه ای صوتی به نام کودک

✅ اسم قصه: نازنین و غول غولک( قسمت پنجم )???✨
قصه گو : سمینا❤️
نویسنده: نوشین فرزین فرد?
تنظیم: رویا مومنی?
گروه سنی : ۱ تا ۷ سال
موضوع: افسانه شب یلدا
آدرس کانال تلگرام?
? @childrenradio

متن داستان :

نازنین گفت (( ننه سرما !))
ننه سرما فوری جواب داد (( جانِ ننه سرما!))
نازنین پرسید (( یلدا یعنی چی ؟ ))
ننه سرما جواب داد (( یعنی تولد .یعنی میلاد ))
نازنین هیجان زده گفت
(( یعنی الان جشن تولد آقا چله بزرگه ! تولد پسرتونه !))
ننه سرما خندید و گفت (( آره عزیزم. آجیل بخور . هندونه بخور .انار بخور ))
نازنین، پسته و بادام از توی ظرف آجیل برداشت ، به دهن گذاشت و با ولع قورت داد .
یه مدت که گذشت نازنین کوچولو دوباره گفت
(( ننه سرما ! ))
ننه سرما فوری جواب داد (( جانِ ننه سرما !))
نازنین کوچولو پرسید (( ننه سرما ! چرا جشن تولد پسرت آجیل و هندونه و انار می خورن ؟))
ننه سرما خندید و گفت (( خب آجیل خوراکی خوشمزه و سالمیه . آجیل بدنمونو قوی می کنه . هندونه هم میوه ی خوشمزه و خنکیه . آب بدنمونو توی زمستون زیاد می کنه و خنکمون می کنه . انار هم خون بدنمونو زیاد می کنه ))
نازنین کوچولو دست زد و گفت
(( تولد تولد تولدت مبارک ))
ننه سرما و غول غولک و چله بزرگه خندیدند و دست زدند .
ساعتی گذشت و سپیده صبح از راه رسید .بعد خورشید خانم خمیازه ای کشید و کم کم از پشت کوه ها پیداش شد.
غول غولک گفت
(( نازنین ! بهتره برگردیم خونه . ننه سرما و چله بزرگه باید استراحت کنند))
نازنین کوچولو و غول غولک از ننه سرما و چله بزرگه تشکر کردند و خداحافظی کنان با پرواز غول غولک به آسمون از کلبه ی ننه سرما بیرون اومدند .
پایان قسمت پنجم

مامان و بابا های همراه همیشگی رادیو قصه کودک و قصه های صوتی شب کودکانه سمینا
مامان بزرگها و بابا بزرگ های مهربون
برای کودک دلبندتان قصه اختصاصی سفارش بدهید .قصه ای که کودک دلبندتان ، آن را دوست داشته باشد و از آن لذت ببرد.
با سفارش قصه اختصاصی مهارتی ( عزت نفس ، استقلال ، مهارت نه گفتن ، راستگویی )و رفتاری ( جدا خوابیدن در تختخواب شخصی ، مسواک زدن و تمام کردن غذا ) برای کودک دلبندتان خاطره سازی کنید .

خرگوش کوچولو پرستار میشود

 


سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید

خرگوش کوچولو پرستار میشود

اسم قصه: خرگوش کوچولو پرستار میشود?
قصه گو : سمینا❤️
نویسنده: فاطمه علیباز?
تنظیم: رویا مومنی?
گروه سنی : ۱ تا ۷ سال
موضوع: مادر
آدرس کانال تلگرام?
? @childrenradio

روزی روزگاری در یک جنگل بزرگ خرگوش کوچولو و مادرش در زیر یک درخت بزرگ زندگی می کردند. یک روز صبح که خرگوش کوچولو از خواب بیدار شد، دید مادرش هنوز بیدار نشده و توی رخت خوابش خوابیده.

به سراغ مادرش رفت اونو صدا کرد و گفت: مامان جون آفتاب همه جا رو پر کرده. امروز چرا شما هنوز بیدار نشدی؟ مامانش با زحمت چشماشو بازکرد و باصدای گرفته ای گفت: پسرم من حالم خوب نیست و نمی تونم بلند شم.

خرگوش کوچولو خیلی ناراحت شد و تندی پرید و نزدیکتر رفت و گفت: مامان جونم چی شده؟ چرا مریض شدی … و شروع کرد به گریه کردن. مادرش گفت: گریه نکن عزیزم. اول برو، برات صبحانه گذاشتم ،بخور بعد بیا بهت بگم.

خرگوش کوچولو تند تند رفت و صبحانه شو خورد و به پیش مامانش برگشت و گفت: مامان جون حالا بگو من چه کار کنم ؟ من چه جوری باید زندگی کنم مامانش گفت: عزیزم همیشه که من نباید از تو نگهداری کنم.

امروز نوبت تو که از من پرستاری کنی. خرگوش کوچولو گفت: باشه مامان جون بگو چیکار باید بکنم تاحالتون خوب بشه؟ مامان خرگوشه گفت: برو سراغ دکتر بزی. بگو مامانم مریض شده و بیارش اینجا.


خرگوش کوچولو تند پرید و رفت در خونه آقای بزی و گفت: سلام آقا بزی مهربون. مادرم مریضه. باید زودتر بیای پیشش. آقا بزی هم تا حرفای خرگوش کوچولو روشنید، فوری کیفشو برداشت و راه افتاد و اومد خونه خانم خرگوشه و رفت سراغش.

دستشو گذاشت رو پیشونیه خرگوش خانم و معاینه اش کرد وبعد علفهای جنگل که گیاهای دارویی بودن رو ازتو کیفش در آورد وگفت: برو یه کاسه آب و یه حوله تمیز بیار.

خرگوش کوچولو رفت واز توی آشپزخونه ظرف آب وحوله آورد وداد به آقا بزی. آقا بزی گفت: خرگوش کوچولو، مامانت تب داره. این حوله رومرتب خیس کن وبزار روی پیشونی مامانت تاخنک بشه.

امروز تو باید از مامان مهربونت پرستاری کنی. خرگوش کوچولو گفت: چشم حوله روتو آب خیس کرد وگذاشت رو پیشونی مامانش.

آقا بزی گفت: آفرین پسرم از این سبزه ها هم بده مامانت تا بخوره. اگر این کارا رو بکنی تاشب حالش خوب میشه. بعد کیفشو برداشت ورفت.

اون روز خرگوش کوچولو به مادرش دارو داد و انقدر با حوله پیشونی مامانشو خنک کرد تا حالا مادرش خوب خوب شد. خرگوش کوچولو ازاینکه تونسته بود کمک کنه تاحال مامانش خوب شه خوشحال بود وخدا رو شکر می کرد.

افسردگی و قصه صوتی کودکانه

افسردگی و قصه صوتی کودکانه

نویسنده : نوشین فرزین فرد

مقدمه

کودکی که به دنیا می آید نه افسرده است نه غمگین. کودک از بدو تولد دوست دارد شاد باشد و با والدین خود روزگار شادی را تجربه کند و در این راه سعی و تلاش می کند تا شادی را به والدین خود منتقل کند.

اما وقتی مشکلی برای والدین به وجود می آید و اگر آن مشکل به نظر والدین کم اهمیت و عادی جلوه کند اما برای کودک مهم و با ارزش تلقی شده و او را دچار افسردگی می کند.

تا همین چند سال پیش افسردگی را مربوط به بزرگسالان می دانستند اما متاسفانه با توجه به شرایط اقتصادی جامعه که باعث درگیری و جرو بحث های زیاد بین والدین و حتی طلاق والدین منجر می شود.

کودک در معرض افسردگی قرار می گیرد. آمارها می گویند دو درصد از کودکان ۴ تا ۱۶ ساله به افسردگی مبتلا هستند و دختران دوبرابر پسران به افسردگی دچار می شوند.

در این مقاله به چگونگی برخورد با کودک افسرده و ارتباط افسردگی با قصه های صوتی کودکانه و ریشه کن کردن آن می پردازیم.

نادیا و سارینا

نادیا و سارینا دو خواهر هستند. نادیا هفت ساله و سارینا پنج ساله است و جدا از همدیگر زندگی می کنند. یک سال پیش پدر و مادر نادیا و سارینا به دلیل اختلافات زیاد از همدیگر جدا شدند.

حضانت نادیا به مادر و حضانت سارینا به پدر واگذار شد. تعطیلات آخر هفته نادیا و سارینا همدیگر را در پارک به همراه پدر و مادر می بینند و گردش می کنند و ناهار را با همدیگر می خورند.

یک روز تعطیل که مثل همیشه نادیا و سارینا و پدر و مادر در پارک مشغول گردش بودند، مادر متوجه بی اشتهایی و لاغری بیش از حد سارینا می شود.

در همین موقع نادیا به مادر نزدیک شده و می گوید: مامان ! سارینا اصلا بازی نمی کنه. همش میگه خسته ام. همش اضطراب داره. مادر سری تکان می دهد.

نادیا نزدیک سارینا شده و می گوید: سارینا ! توقصه شب صوتی کودکانه گوش میدی ؟ قصه های خاله سمینا ! سارینا با بی حوصلگی نادیا را نگاه می کند و شانه به نشانه ی نه بالا می اندازد.

نادیا با لحن مهربانه ای می گوید: من هر شب قصه های سمینا رو از رادیو قصه کودک گوش میدم. چطوره تو هم گوش بدی و هفته ی دیگه که همدیگر رو دیدیم برای من تعریف کنی.

سارینا سری تکان می دهد و نادیا آدرس کانال تلگرام رادیو قصه کودک و سایت رادیو قصه کودک را به پدر می گوید. یک هفته بعد نادیا و سارینا همدیگر را در پارک می بینند.

مادر متوجه تغییر حالت سارینا می شود و نادیا با خوشحالی می گوید: مامان ! فکر کنم سارینا یه ذره چاق شده. سارینا لبخند زنان به نادیا نزدیک می شود.

قصه های سمینا را که هرشب از رادیو قصه کودک گوش کرده را برای نادیا تعریف می کند. به تدریج سارینا با گوش سپردن به قصه های صوتی کودکانه ازحالت افسردگی خارج شده و به دختری شاد و سرحال تبدیل می شود .

افسردگی با قصه صوتی کودکانه ریشه کن می شود

افسردگی اختلالی است که باید جدی گرفته شود مخصوصا افسردگی در کودکان اگر نادیده گرفته شود در بزرگسالی عواقب دشواری را برای خود و دیگران بوجود می آورد.

شما والدین عزیز در ابتدا برای ریشه کن کردن افسردگی در کودک دلبندتان، مشکلات و مسائل زندگی مشترک را به حداقل برسانید وسعی کنید با گفتگوی صادقانه با همسر خود مشکلات را حل کنید.

اگر به دلایلی مجبور شدید از همسر خود جدا شوید، کودک و یا کودکان دلبندتان را به آرامش دعوت کرده وقصه های صوتی کودکانه را به او پیشنهاد دهید.

تا از اضطراب و بی حوصلگی و افسردگی ناشی از طلاق والدین و یا هر اتفاق ناگواری که در زندگی کودک رخ داده کاسته شود.

حرف آخر

قصه های صوتی کودکانه را از رادیو قصه کودک دانلود کنید و هرشب برای کودک دلبندتان بگذارید تا گوش دهد. گوش سپردن به قصه صوتی شب به کودک افسرده تان کمک می کند.

تا شادی و هیجان را تجربه کند و از قصه های آموزنده سمینا درس بگیرد. کودک افسرده شما به تدریج می تواند قصه های صوتی سمینا را برای دوستان و خواهر و برادران خود تعریف کند و از افسردگی رهایی یابد.

ترنم و راهکار داداندانی

سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید

❤️ این قصه تقدیم به ترنم جان تولایی عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️
?امیدوارم بهترین‌ها برای تو باشه عزیز دل❤️
اسم قصه: ترنم و راهکار داداندانی?
قصه‌گو: سمینا ❤️
نویسنده: راضیه احمدی☘️
تنظیم : رویا مومنی?
با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ
??موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا ??
دنیای کودک را بساز ?

پشتیبانی:
? @mhdsab
به کانال تلگرام بپیوندید?
? @childrenradio
رادیوقصه
خاله سمینا
قصه صوتی کودکانه

قصه گویی و افزایش اعتماد بنفس

موضوع: قصه گویی و افزایش اعتماد بنفس


مقدمه


اعتماد به نفس یکی از مهم ترین احساسات درونی کودک محسوب می شود. نکته ی حائز اهمیت در مورد اعتماد به نفس، راهکارهایی برای افزایش آن در کودک است. در این مقاله سعی شده تا مهم ترین راهکارهای افزایش اعتماد به نفس بررسی شود.


تاثیر فعالیت های اجتماعی بر اعتماد به نفس کودک در دنیای امروز برخی از کودکان از فعالیت های اجتماعی دور شده اند و تمایل بیش تری به فعالیت های انفرادی نشان می دهند. والدین باید در این زمینه تلاش کنند و کودک را در موقعیت بازی و صحبت با همسالانش قرار دهند.

خوشبختانه در دوره ی مهد کودک این شرایط فراهم می شود که کودکان بیش تر وقت خود را با دوستان و همسن و سالان خود بگذراند. البته مربی هم در این مقطع باید نقش راهنما و الگو را به درستی ایفا کند.

با انجام فعالیت هایی مانند بازی های گروهی، مسابقه و حتی پانتومیم، کودک می تواند کم کم از دنیای سکوت و تنهایی خود خارج شده و به دنیای بیرون قدم بگذارد.

در این بین شما متوجه خواهید شد که کودکتان از وقت گذراندن و بازی با دوستانش لذت برده و مهم تر از همه به اعتماد به نفس بالایی دست یافته است.

فعالیت های اجتماعی علاوه بر تقویت اعتماد به نفس، می تواند احساس مستقل بودن را در فرزند شما تثبیت کند و او را کم کم برای ورود به مدرسه و دور شدن از شما، آماده کند.


تاثیر قصه گویی بر افزایش اعتماد به نفس قصه خوانی برای کودک به خصوص قصه های صوتی کودکانه می تواند یکی از راهکارهایی برای تقویت اعتماد به نفس او باشد‌.

زمانی که کودک شما به یک قصه صوتی کودکانه گوش می دهد، هم زمان در ذهن خود در حال تجزیه و تحلیل شخصیت های داستان است و این مهم، زمانی فراهم می شود که بعد از پایان قصه، از کودک خود بپرسید نظرش در مورد پایان داستان چیست و یا از او بخواهید پایانی جدید و بر اساس سلیقه ی خودش برای آن داستان، انتخاب کند.

این شیوه باعث می شود قدرت بیان و در نتیجه اعتماد به نفس کودک تا حد زیادی تقویت شود. یکی از مهم ترین الگو های کودک بعد از برنامه های تلویزیونی، قصه ها هستند.

شما می توانید برای تقویت اعتماد به نفس کودک خود، قصه صوتی متناسب با این موضوع را انتخاب و برای کودکتان پخش کنید و در نهایت از او بخواهید نتیجه ای که از داستان گرفته را برای شما بیان کند و بگوید اگر خودش به جای شخصیت اصلی داستان بود چه عملی را در پیش می گرفت.

با این روش کودک می تواند، کارهای درستی که باعث افزایش اعتماد به نفسش می شود را ناخودآگاه انجام دهد.

معجزه ی خلق داستان و افزایش اعتماد به نفس یکی از موثر ترین روش ها در افزایش اعتماد به نفس، داستان گفتن از زبان و فکر خود کودک است.

وقتی این بستر برای کودک فراهم شود که بتواند با نظر خود، موضوع و شخصیت های داستان را انتخاب کند، به این ترتیب قدرت خلاقیت و اعتماد به نفس به مرحله بالفعل بودن خود می رسد.

زیرا با فراهم شدن این شرایط، کودک این قدرت را در خود می بیند که می تواند همانند قصه گو، ایده پردازی کند و این اولین گام در ارتقای اعتماد به نفس است یعنی “باور داشتن توانایی های خود”.

کم کم کودک شروع به خیال پردازی در ذهن خودش می کند، شخصیت های مورد علاقه اش را به عنوان کاراکتر های اصلی داستان انتخاب می کند و برای آن ها اسمی در نظر می گیرد و به تدریج می تواند داستان خود را برای شما بازگو و اعتماد به نفسش تقویت شود.


یکی از نکات مهم در این خصوص که می تواند تسریع بخش ماجرا باشد، تبدیل داستان خود کودک به قصه صوتی است.

خوشبختانه مجموعه رادیو قصه کودک و خاله سمینا این شرایط را فراهم کردند و کودک دلبند شما می تواند داستان مورد علاقه ی خود را از زبان و صدای دلنشین خاله سمینا بشنود.


سخن آخر همانطور که در این مقاله بررسی کردیم، اعتماد به نفس، نقش بسیار مهمی در زندگی کودک شما دارد و مهم ترین راهکار آن گوش سپردن به قصه های صوتی کودکانه است.

زیرا داستان های صوتی کودکانه که دربردارنده شخصیت هاو موقعیت های مختلف هستند، به خوبی می توانند شرایط را برای کودک شما طوری فراهم کنند که خودش بتواند داستان را متناسب با سلیقه اش تغییر دهد و برای دوستانش بازگو کند.

به همین منظور شما می توانید برای کودک خود این قصه های جذاب را پخش و در نهایت در مورد آن با فرزندتان گفت و گو کنید و همچنین از پست قصه گویی و افزایش اعتماد بنفس استفاده کنید و اعتماد به نفس او را ارتقا ببخشید.

نسخه یلدا دکتر برای کرم دندون

سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید

❤️ این قصه تقدیم به یلدا جان فرشته عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️
?امیدوارم بهترین‌ها برای تو باشه عزیز دل❤️
اسم قصه: نسخه یلدا دکتر برای کرم دندون ??‍⚕
قصه‌گو: سمینا ❤️
نویسنده: راضیه احمدی☘️
تنظیم : رویا مومنی?
با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ
??موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا ??
دنیای کودک را بساز ?

پشتیبانی:
? @mhdsab
به کانال تلگرام بپیوندید?
? @childrenradio
رادیوقصه
خاله سمینا
قصه صوتی کودکانه