موشی و مزرعه ذرت

اسم قصه: قصه صوتی موشی و مزرعه ذرت
قصه گو: سمینا❤️
نویسنده: نوشین فرزین فرد 🍀
تنظیم: رویا مومنی 🌱
گروه سنی: ۱ تا ۷ سال
موضوع: دزدی
آدرس کانال تلگرام👇
🆔 @childrenradio
لینک حمایت مالی :
https://zarinp.al/someina.com
متن قصه:
روزی روزگاری یه مزرعه ی ذرت نزدیک یه جنگل سرسبزوزیبا بود. مزرعه خیلی بزرگ و پر از ذرت های شیرین و خوشمزه بود.
حیوونای جنگل هرروز صبح با بوی ذرت تازه و شیرین از خواب بیدار می شدند.
روزگار گذشت تا اینکه یه روز جشن تولد خرسی شد. خرسی به در لونه ی همه ی حیوونا رفت تا برای جشن تولدش دعوتشون کنه اما وقتی به در لونه ی موشی رفت، موشی از لای در به خرسی گفت:
تولدت مبارک ولی امشب من نمیتونم تولدت بیام. بعد در لونه شو محکم بست. خرسی از این رفتار موشی ناراحت و متعجب شد. آخه هیچ وقت موشی رو اینطوری ندیده بود. وقتی شب شد و جشن تولد خرسی شروع شد، آقا راکون به خرسی گفت: خرسی! چرا موشی نیست؟ اصلا موشی رو برای تولدت دعوت کردی؟
خرسی ماجرای دم در لونه ی موشی رو برای همه ی مهمونا تعریف کرد و بعد همگی تصمیم گرفتن بعد از جشن تولد به سراغ موشی برن.
وقتی دم در لونه ی موشی رفتن هرچقدر در زدن، موشی در رو باز نکرد.
خرسی گفت: بیاین برگردیم. موشی خونه نیست.
اما وقتی می خواستن برگردن، موشی رو دیدن که با ذرت توی دست به لونه اش برگشت.
موشی با دیدن دوستاش تعجب کرد و ذرت رو پشتش قایم کرد.
خرسی با ناراحتی گفت: حالا فهمیدم چرا نیومدی تولدم، موشی؟ تو رفته بودی دزدی. هر شب میری دزدی. وقتی اومدم برای تولدم دعوتت کنم بوی ذرت از توی لونه ات میومد. تازه شم چند وقتیه مزرعه دار مزرعه ذرت از گمشدن ذرت هاش ناراحته.
موشی خجالت زده گفت: آخه من ذرت خیلی دوست دارم.
خرسی گفت: ما هم خیلی ذرت دوست داریم ولی نمیریم مزرعه و ذرت برداریم.
آقا راکون گفت:موشی! بهتره ذرت هایی که برداشتی و توی لونه ات گذاشتی رو به مزرعه دار برگردونی و مزرع دار رو خوشحال کنی .
موشی قبول کرد و همون شب موشی ذرت ها رو به مزرعه برگردوند.
رادیو قصه کودک
خاله سمینا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *