دیان و دلیا و کیسه جادویی ❤️ این قصه تقدیم به دلیا جان و دیان جان نیک پور عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای شما باشه عزیزای دل❤️اسم قصه: دیان و دلیا و کیسه جادویی 💫قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویامومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradio》》》قصه صوتی اختصاصی
مایسا در سرزمین گوش گوشی ها ❤️ این قصه تقدیم به مایسا جان بیات عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️اسم قصه: مایسا در سرزمین گوش گوشی ها🐰👧🏻قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویامومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradio》》》قصه صوتی اختصاصی
رسا و تصمیم مهم ❤️ این قصه تقدیم به رسا جان نورالهی عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️اسم قصه: رسا و تصمیم مهم 👌قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویامومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradio》》》قصه اختصاصی صوتی
آدرینا طراح میشود ❤️ این قصه تقدیم به آدرینا جان پولادین عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️اسم قصه: آدرینا طراح می شود📎قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویامومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradioقصه اختصاصی صوتی
نریمان به سمت پله های موفقیت ❤️ این قصه تقدیم به نریمان جان کاویان عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️اسم قصه: نریمان به سمت پله های موفقیت🌀قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویامومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradio》》》قصه اختصاصی صوتی
باران ، شایان و تلویزیون جادویی ❤️ این قصه تقدیم به باران و شایان چیت ساز عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای شما باشه عزیزای دل❤️اسم قصه: باران، شایان و تلویزیون جادویی 🔮✨قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: احسان چیت ساز☘تنظیم: رویامومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه نوشته ی بابا احسان👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradioرادیو قصه کودکخاله سمینا♡از اینجا قصه اختصاصی صوتی سفارش دهید
هلنا و درخواست های پری جادویی ❤️ این قصه تقدیم به هلنا میثاقی عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️اسم قصه: هلنا و درخواست های پری جادویی 🔮✨قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویامومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradioرادیو قصه کودکخاله سمینا》》》قصه اختصاصی صوتی
آرسس و ماَموریت رباطی ❤️ این قصه تقدیم به آرسس جان اَباذری عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️اسم قصه: آرسس و مآموریت رباطی🔮🧑⚕👦🏻✨قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویا مومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradioرادیو قصه کودکخاله سمینا》》》از اینجا قصه صوتی اختصاصی سفارش دهید
نیل آی و قصه های چین چین چرخونک ❤️ این قصه تقدیم به نیل آی جان براری عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️اسم قصه: نیل آی و قصه های چین چین چرخونک 👧🏻 ✨قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویا مومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradioرادیو قصه کودکخاله سمینا《《《قصه اختصاصی صوتی لینک حمایت مالی(دونیت)
کرم شجاع اسم قصه: قصه صوتی کرم شجاع🐛🦋قصه گو: سمینا❤️نویسنده: زهرا رضایی🍀تنظیم: رویا مومنی 🌱گروه سنی: ۱ تا ۷ سالموضوع: جدا خوابیدن کودکان از والدینآدرس کانال تلگرام👇🆔 @childrenradioلینک حمایت مالی👇https://zarinp.al/someina.com☆☆☆☆☆☆☆متن قصه :امیر و عمه جون در یه روز قشنگ بهاری بهگردش رفتن .اون روز به امیر خیلی خوشگذشت. تو رودخونه آب بازی کرد. تو دشتدنبال پروانه ها می دوید و خیلی خوشحالبود.شب که به خونه برگشتن از خستگی زودخوابش گرفت.به عمه جون گفت : میایپیشم تا بخوابم .عمه جون گفت: من بیامپیشت ؟ چرا؟کنار مادرم می خوابم. امیر گفت : آخه تنهایی می ترسم.هرشبعمه جون گفت: ترس؟ از چی می ترسی ؟امیر گفت: از تاریکی و تنهاییعمه جون دست های امیر رو گرفت و برداتاق .گفت خوب نگاه کن .بعد برق اتاق رو خاموش کرد .اتاق تاریکشد.امیر دست عمه جون رو محکم گرفت.عمه جون برق اتاق رو روشن کرد .گفت :ببین همون اتاقه ، با همون وسایل.از چیمی ترسی؟اگه ترسو باشی و بخوای همیشه وابستهمادرت باشی نمی تونی موفق بشی و بهآرزوهات برسی.مگه نمی خوای خلبان بشیو پرواز کنی؟پرواز آدم شجاع می خواد .امیر گفت : دوست دارم شجاع بشم تا بهآرزوهام برسم .چه کار کنم عمه جون؟عمه جون لحاف خوشگل پر ستاره رو ، روامیر کشید و گفت : بذار برات قصه کرمشجاع رو بگم .بعد خودت خوب فکر کنببین چطور می تونی شجاع بشی.امیر با خوشحالی گفت : آخ جون قصهبعد ساکت و آرام به قصه عمه جون گوشداد تا بدونه چطور میشه شجاع شد!عمه جون گفت: یکی بود ، یکی نبوددر یه باغ سر سبز قشنگ روی درخت توتبزرگی کرم کوچیکی زندگی می کرد.هر روز که از خواب بیدار میشد میومد رویشاخه درخت می نشست و به باغ زیبای پراز گل های رنگارنگ و پرواز پروانه ها نگاهمی کرد.بعد می گفت: کاش منم پروانهبودم تا روی گل های زیبا پر می زدم اما حیف بال ندارم.بعد شروع می کرد به خوردن برگ هایتوت.اون قدر می خورد تا سیر میشد بعدمی رفت تو خونه اش و می خوابید.روزها گذشت و کرم کوچلو فقط می خوردو می خوابید و هر روز آرزو می کرد ایکاش پروانه بود.یه روز که رو شاخه درخت مشغول خوردنبرگ ها بود یه زنبور وز وز کنان اومدکنارش نشست.کرم کوچلو گفت: خوش به حالت زنبور بال داری و هر جا دوست داری پرواز میکنی.من خسته شدم از بس یه جا نشستمزنبور گفت: برای رسیدن به آرزوها باید .کارم شده خوردن و خوابیدن.تلاش کرد.تو یه جا نشستی و فقط آرزومی کنی .کرم کوچلو گفت: چه کار کنم تا بتونم پروازکنم؟زنبور گفت : همه پروانه های زیبا روزی مثلتو یه کرم کوچلو بودن.اما برای پروانهشدن تلاش کردن.از خوردن و خوابیدن دست برداشتن و رفتن تو پیله خودشون .تادور خودت پیله نبندی و مدتی رو تنهاییتحمل نکنی نمی تونی پروانه بشی.کرم کوچلو با تعجب گفت : پیله؟نه ! من از تنهایی و پیله می ترسم.نمی تونم از دوستام جدا بشم.دلم می خوادبخورم و بخوابم و بازی کنم.زنبور گفت: هر جور خودت دوست داریولی رسیدن به آرزوها تلاش می خواد.بعد بال زد و رفت روی گل های زیبای باغ. فردا صبح کرم کوچلو از خواب بیدار شد واومد رو شاخه ی درخت و مشغول خوردنبرگ ها بود که شاپرکی اومد کنارشنشست تا رفع خستگی کنه.شاپرک گفت : سلام کرم کوچلو .کرم کوچلو گفت : سلام شاپرک .خوش بهحالت بال داری و پرواز می کنی و هرجادوست داری میری .شاپرک خندید گفت: کرم کوچلو تو هم میتونی پرواز کنی .مگه نمی دونی همه پروانهها روزی کرم کوچیکی مثل تو بودن؟فقط کافیه دست از تنبلی وخوردن برداریو مدتی بری تو پیله .بعد یه پروانه زیبامیشی و می تونی پرواز کنی.کرم کوچلو گفت : من از تنهایی تو پیله میترسم .شاپرک گفت: اگر می خوای به آرزت برسیو پرواز کنی باید نترسی و مدتی در پیلهتنها باشی.شاپرک پر زد و رفت روی گل های قشنگباغ و از اونجا فریاد زد کرم کوچلو نترس.به آرزوت فکر کن.با رفتن شاپرک کرم کوچلو غمگین یه گوشهنشست و به فکر فرو رفت.باید تصمیم خودشو می گرفت .یا برایهمیشه کرم می موند و یا باید تلاش میکرد و ترس رو کنار میذاشت تا به آرزوشبرسه.همون روز تصمیم آخر رو گرفت و آماده شدبرای رفتن به پیله .شروع کرد دور خودش پیله تنیدن.بالاخره کارش تموم شد و کرم کوچلو رفتتو پیله اش .روزها گذشت و بعد مدتی کرم کوچلو باپاهاش پیله رو شکافت و ازش بیروناومد.حالا دیگه دو بال قشنگ داشت ودیگه کرم نبود .یه پروانه زیبا شده بود.پرزد و رفت روی گل های رنگا رنگ باغ.کنار جویباری که زیر درخت توت جاریبود تصویر خودشو در آب دید.کرم کوچلوبه آرزوش رسیده بود .حالا پروانه زیباییبود و هر جا که دوست داشت پرواز میکرد.عمه جون به امیر گفت: اینم قصه کرم کوچلوی شجاع .تا وقتی بترسی در هیچکاری موفق نمیشی.آرزوهات برسی باید نترسی . امیر جانم اگه می خوای بزرگ بشی و بهحرفای عمه جون فکر کرد. امیر چشماشو بست و به کرم کوچلو وبعد گفت : عمه جون من می خوام مثل کرمکوچلو شجاع بشم و به آرزوهام برسم.دیگه نمی ترسم و جدا می خوابم .شمابرین اتاق خودتون.از اون شب به بعد دیگه امیر از چیزی نترسید و شب ها تو اتاق خودش تنهاخوابید .رادیو قصه کودکخاله سمیناماجراهای امیر و عمه جون