قصه شب (رادیو قصه) اسم قصه: لک لک ها+ قسمت اول نویسنده: هانس کریستین آندرسن
قصه گو: سمینا❤️
آدرس تلگرامی ما: ? @childrenradio.
بچه های عزیز برای شنیدن قصههای صوتی کودکانهوقصه شببا صدای خاله سمینابرای گروههایسنی(الف، ب، ج) به سایترادیوقصه کودکانه مراجعه کنید.
روی بام آخرین خونه ی دهکده کوچیک لک لکی لونه داشت، مامان لک لکه با چهارتا جوجه اش توی لونه نشسته بود، جوجه ها سرهای کوچیک و منقارهای سیاهشونو از لونه بیرون آورده بودند و به اطراف نگاه می کردن رنگ منقاراشون بعدها قرمز می شد. کمی اون طرف تر بابا لک لکه روی لبه ی بام ایستاده بود و نگهبانی می داد. یکی از پاهاشو هم به زیر بالش جمع کرده بود تا زیاد بیکار نباشه چنان بی حرکت ایستاده بود که انگار یک مجسمه چوبیه…
قصه شب (رادیو قصه) اسم قصه: مو فرفری و مو قرمزی + قسمت دوم نویسنده: مژگان شیخی
قصه گو: سمینا❤️
آدرس تلگرامی ما: ? @childrenradio.
بچه های عزیز برای شنیدن قصههای صوتی کودکانهوقصه شببا صدای خاله سمینابرای گروههایسنی(الف، ب، ج) به سایترادیوقصه کودکانه مراجعه کنید.
اون تمام راهو دوید تا به خونه رسید با عجله درو باز کرد و به اتاقش رفت، دمپایی هارو با حرص درآورد اونا رو یک گوشه ای پرت کرد و گفت: به خاطر اینا آبروم رفت پیش مهمونا وای که چقد منو مسخره کردنو خندیدن بعد با عجله به دنبال کفشاش گشت اما همه چیز به هم ریخته بود و معلوم نبود هر چیزی کجاست. لنگای رنگارنگ جوراب این طرف و اون طرف افتاده بود. آستین پیراهنی از گوشه کشو آویزون بود، لنگه ی شلواری از کمد بیرون افتاد بود، جعبه ها و کمدها وسط اتاق پخش بود…
” اسباب کشی”
.امیر محمد جان!بیا بیرون . تا کی می خوای توی اون اتاق بمونی . بالاخره که چی ؟باید از این خونه بریم_مامان هی صدام می کنه و می خواد مثلا اتاقمو و خونه مونو فراموش کنم اما من این خونه رو خیلی دوست دارم و دلم نمی خواد از این خونه بریم. پارسال که اومدیم توی این خونه به مامان و بابا گفتم که این اتاق بالکن دار برای من تا هر وقت دلم بخواد پرده ی اتاقمو بزنم کنار و برم توی بالکن و فرزاد ،همکلاسی مو، که پنجره ی خونه شون دقیق روبروی بالکن خونه مون بود رو ببینم . چقدر خاطره از این اتاق و فرزاد و بالکن دارم. فرزاد هم مثل من ناراحته و دیشب پیام داد که امیر محمد خیلی ناراحتم . ای کاش نمی رفتید”. مامان دوباره صدام می زنه “امیر محمد جان ! بیا بیرون .کامیون اومده و وسایلامونو میخواد بار بزنه .در رو بازکن” با بغض می گم “نمیام . خونه ی جدید کوچیکه. تازه شم بالکن نداره .بعدشم اتاق جدیدمم کوچیکه .نمیام”.صدای بابا رو می شنوم که به مامان میگه “ولش کن. الان خودم باهاش صحبت می کنم بابا در اتاق رو می زنه و می گه “امیر محمد جان! نگران نباش. توی اتاق جدیدت مطمئن باش همه وسایلت جا میشه . تازه “. اونجا می تونی دوستای جدید پیدا کنی”!جواب بابا رو نمیدم . صدای کارگرها رو می شنوم ” همه وسایلو رو بردیم پایین . دیگه وسیله ای نیست ؟” بابا جواب میده “نه . وسیله ای نیست . الان میاییم پایین بابا دوباره به در اتاق می زنه و می گه “امیر محمد!شنیدی !همه وسایلا رو بار کامیون کردن و داریم می ریم ها .بیا بیرون “.پسرم . اشکالی نداره قفل در رو باز می کنم و با چشمهای گریان از اتاق بیرون میام . مامان و بابا با دیدنم لبخندی می زنند و همگی به سمت خانه. جدید اسباب کشی می کنیم .به خانه ی جدید که می رسیم و کنار آسانسور منتظر می مانیم تا در آسانسور باز بشه که ناگهان خشکم می زنه پیام ،همکلاسی دیگرم ،رو می بینم که از آسانسور پیاده می شه و با دیدن من تعجب می کنه و می گه ” عه …امیر محمد !تو “اینجا چیکار میکنی ؟ . خونه ی جدیدمون اینجاست_راست میگی. طبقه ی چندم ؟_.طبقه ی سوم_عه…پسر !ما هم طبقه ی سومیم .نکنه همون واحد روبرویی ما که چند وقته خالی بود میخواین بیاین ؟_. آره فکر کنم . من یه بار اومدم با مامان و بابا برای دیدنش و مامان و بابا پسندیدنش ولی من خوشم نیومد .خیلی کوچیکه_. آره . خونه ی ما هم کوچیکه . چه خوب شد اومدین همسایه ی ما شدین_”. بعد از چیدن وسایل اتاق جدیدم به فرزاد ،پیام فرستادم ” فرزاد،ما همسایه روبرویی پیام اینا شدیم”فرزاد جواب داد ” عه.. چه جالب . اگه گفتی کیا اومدن به جای شما ؟کیا؟_. سپهر و خانواده اش_من و فرزاد کلی به ناراحتی خودمون خندیدیم و به همدیگه قول دادیم که با پیام و سپهر که همسایه های جدیدمون هستن، مهربون باشیم
قصه شب (رادیو قصه) اسم قصه: آدم برفی+ قسمت اول نویسنده: هانس کریستین آندرسن
قصه گو: سمینا❤️
آدرس تلگرامی ما: ? @childrenradio.
بچه های عزیز برای شنیدن قصه های صوتی کودکانهوقصه شببا صدای خاله سمینابرای گروه های سنی(الف، ب، ج) به سایت رادیو قصه کودکانهمراجعه کنید.
درخت قان در میان باد تکان می خورد، زنده بود و جان داشت، درست مثل بقیه درخت ها بی نهایت زیبا به نظر می رسید. وقتی اشعه آفتاب به اون می تابید و می درخشید برق می زد، همین موقع دختر و پسر جوانی به داخل باغ اومدند، اونا بی حرکت کنار آدم برفی وایستادن و محو تماشای منظره ی درختان بلوری شدند. دختر جوان گفت: حتی توی تابستون هم نمی تونیم منظره ی به این زیبایی ببینیم و چشاش برق زدند…
قصه شب (رادیو قصه) اسم قصه: آدم برفی+ قسمت اول نویسنده: هانس کریستین آندرسن
قصه گو: سمینا❤️
آدرس تلگرامی ما: ? @childrenradio.
بچه های عزیز برای شنیدن قصه های صوتی کودکانهوقصه شببا صدای خاله سمینابرای گروه های سنی (الف، ب، ج) به سایترادیو قصه کودکانهمراجعه کنید.
آدم برفی گفت: چقد خوبه این باد سردی که میاد داره تمام بدن منو به تلق و تلوق می اندازه، این همون هوایی هست که جون تازه به آدم میده، اون موجود درخشانی که اون بالاست بد جوری داره به من چشم قوره میره. منظور آدم برفی قرص طلایی خورشید بود، که آروم آروم غروب می کرد. آدم برفی گفت: هرکاریم بکنه زورش به من نمیرسه. به جای چشم دو تکه سفال مثلثی شکل روی صورت آدم برفی گذاشته بودن، دهانش از یک تکه…
” لوبیای کوچک من”
. وای خدا ! یادم رفت . حالا چیکار کنم ؟همش تقصیر باباه که دیروز موقع خرید کردن ،یادم ننداخت که لوبیا بخرم ! اَاَه…حتی آرین و هادی و سپهر هم لوبیا کاشتن جز من . حالا این سه نفر چه زرنگ شدن از اتاقم بیرون میام و میرم روی مبل کنار بابا می شینم . چنان اخمی کردم که بابا متوجه می شه و میگه “چی شده امیر محمد
“!چرا اخمات توی همه ؟ با اخم نگاه بابا می کنم و می گم ” چرا یادم ننداختی لوبیا بخرم . الان سپهر و هادی و آرین درست کردن و گذاشتن توی گروه”. و آقا معلم هم تشویقشون کرد” بابا پِقی می زنه زیر خنده و میگه “اوووووه…فکر کردم چی شده .حالا عیبی نداره .فردا می خرم”عصبانی می شم و می گم “عیبی نداره ! من از بچه های کلاس عقب بیافتم واقعا عیبی نداره؟”بابا اخم می کنه و می گه ” حالا عصبانی بشی و سر من که بابات هستم داد بزنی کاردستی ات درست میشه ؟. جواب بابا رو نمی دم و با دلخوری میرم توی اتاقم و در رو محکم می کوبم” توی اتاقم، تبلت رو از روی میز برمی دارم و میرم توی خصوصی آقا معلم و پیام می دم”سلام . ببخشید من نتونستم لوبیا بخرم و توی گلدون بکارم . میشه فردا این کار رو انجام بدم و عکس و ویدئو بفرستم ؟” آقا معلم جواب میده “عیبی نداره . فردا درست کن با خودم فکر می کنم “ای کاش وقتی لوبیا رو می کارم مثل جَک ،همون پسری که توی کتاب لوبیا ی سحر آمیز ،لوبیاش بزرگ” . شد و از اون بالا رفت ،لوبیای منم همون طوری بشه آخ اگه لوبیام سحر آمیز بشه ،چی میشه ! اون وقت هادی و سپهر و آرین از تعجب شاخ در میارن وقتی منو بالای لوبیا سحرآمیز ببین صبح که از خواب بیدار می شم و سر میز صبحونه میرم ،یه بسته لوبیا روی میز می بینم . تعجب می کنم . از مامان می پرسم “”بابا که الان سرکاره و قراره عصری برام لوبیا بخره .پس این لوبیاها از کجا اومدن؟” . یهو یه صدای آشنایی از پشت سرم می شنوم ” خب معلومه من خریدم برمی گردم و پشت سرمو نگاه می کنم . باورم نمیشه خاله نگین جلوی چشمامه .خاله نگین بعد از مدتها از کانادا اومده . خونمون”می پرم بغل خاله و میگم “کِی اومدی خاله ؟این لوبیاها رو از کانادا آوردی ؟خاله نگین می خنده و می گه “خواستم سورپرایزت کنم و به مامان و بابات گفتم که بهت نگن . نصفه شب خواب بودی و من اومدم . صبح کله سر هم رفتم نون بربری خریدم و این لوبیاها هم برای این خریدم که دلم یه قورمه سبزی حسابی می خواد”. که مامانت زحمت می کشه و برام درست میکنه” با لب و لوچه آویزون شده ،میگم “آهان . فکر کردم بابام گفته که لوبیا بخری تا من بکارم و برای معلم مون بفرستم”خاله نگین اشاره ای به مامان میکنه و می گه “جریان لوبیا چیه ؟” قبل از اینکه مامان جواب بده،من جواب میدم و میگم ” قراره لوبیا برای درس علوم امروز بکارم خاله نگین میگه “این که کاری نداره . من کمکت میکنم .اصلا یه دونه از همین لوبیاها رو بردار و توی گلدون بکار .یا اینکه اصلا یه کار دیگه بکنیم .بعد از صبحونه باهم بریم گل فروشی و یه گلدون کوچیک با خاک مخصوص گلدون بخریم و بعد بیاییم” خونه و لوبیا بکاریم “!دستامو بهم میزنم و میگم “آخ جون!چه فکر بکری همراه خاله نگین می رم گل فروشی و یه گلدون کوچیک با خاک می خرم و بعد لوبیا رو می کاریم.بعد ویدیو و عکس کاشتن . لوبیا رو برای آقا معلم می فرستم بعداز چند روز لوبیام ،جوونه ی سبز کم رنگ می زنه و بازهم ویدیو و عکس از اون می گیرم و می فرستم و بهترین نمره رو. می گیرم
قصه شب (رادیو قصه) اسم قصه: کفش های هیپا و شیپا + قسمت دوم نویسنده: مرتضی خسرو نژاد
قصه گو: سمینا❤️
آدرس تلگرامی ما: ? @childrenradio.
بچه های عزیز برای شنیدن قصه های صوتی کودکانهوقصه شببا صدای خاله سمینابرای گروه های سنی (الف، ب، ج) به سایترادیو قصه کودکانهمراجعه کنید.
اون حیوون عجیب هر لحظه به اونا نزدیک تر می شد، اوه چه صدایی داشت، چه چشمایی داشت، کفشا کفشاتو در بیار هیپا و شیپا هر دو توی یک لحظه این جمله رو شنیدن، هیپا فکر کرد شیپاست، و شیپا تصور کرد که صدای هیپاست. اما توی اون لحظه فرصت هیچ فکر و تصوری نبود، هیپا به سرعت کفشاشو در آورد، و توی آب رها کرد، شیپا هم همین طور. بله تنها راه فرار همین بود…
“امیرمحمد ستاره شناس می شود”
دایی سعید یه تلسکوپ بزرگ داره که توی بالکن خونه اش گذاشته و شبا ،ماه و ستاره ها رو از داخل دوربین تلسکوپ تماشا . می کنه . دایی با اینکه دندانپزشک هست،علاقه شدیدی به دیدن ماه و ستاره ها داره هروقت خونه ی دایی میرم ،پشت تلسکوپ می ایستم و ماه و ستاره ها رو تماشا می کنم . ستاره ها توی تلسکوپ خیلی . بزرگتر از ستاره هایی هستن که بدون تلسکوپ دیده می شن و چشمک می زنن “یه شب از دایی پرسیدم “دایی !میشه بگی ستاره شناس هادرس ستاره شناسی خوندن ؟دایی لبخندی زد و گفت “خب آره .ستاره شناس ها توی دانشگاه درس های مربوط به نجوم یا همون ستاره شناسی رو خوندن “. می خوای ستاره شناس بشی ؟ “… سرمو تکون دادم و گفتم “خیلی دوست دارم برم ستاره ها و ماه رو از نزدیک ببینم ولی “دایی نگام کرد و پرسید “ولی چی ؟ توی چشمای دایی زل زدم و جواب دادم “ولی خیلی سال طول می کشه تا من بزرگ بشم و دانشگاه برم و درس ستاره شناسی ” . رو بخونم دایی با هیجان گفت ” چرا چند سال طول بکشه . هفته ی دیگه با بچه های تور گردشگری قراره برم یزد و چند شب هم میمونیم . تلسکوپم هم میبرم. تو هم می تونی بامن بیای .البته اگه مامان و بابات اجازه بدن” با ذوق دستامو بهم زدم و گفتم “آخ جون! اجازه از مامان و بابا که حله . خودم اجازه رو می گیرم مامان و بابا اول مخالفت کردند ولی بعد موافقتشونو اعلام کردن مخصوصا وقتی دایی قول داد که توی کویر یزد چشم ازم” برنداره و کاملا مراقبم باشه سفر من و دایی سعید از صبح روز جمعه توی مرداد ماه شروع شد. با ماشین دایی به محل قرار رفتیم و بچه های تور گردشگری رو که همسن و سال دایی بودن رو دیدیم و بعد پشت سر ماشین آنها راه افتادیم .از تهران که راه افتادیم تا شهر یزد۶ ساعت توی راه بودیم . البته بین راه هم توقف کردیم و همراه بچه های تور استراحت کردیم و دوباره حرکت کردیم _۷ ،وقتی یزد رسیدیم ،توی یکی از خونه های قدیمی یزد ساکن شدیم و وسایلمونو گذاشتیم و بعد از استراحت و شام ، همگی به طرف کویر راه افتادیم خیلی ذوق داشتم ستاره ها رو از آسمون کویر ببینم . دایی و بچه های تور خیلی تعریف کردن و گفتن که ستاره ها توی کویر مخصوصا کویر یزد نزدیک به زمینه وقتی رسیدیم کویر ،باورم نمی شد که اینقدر ستاره ها نزدیکن. اونقدر نزدیک بودن که دستمو بالا بردم و می خواستم یکی . شونو بگیرم و بزارم توی دستم اما نشد دایی و بچه های تور گردشگری همگی تلسکوپ هاشونو از توی ماشین بیرون آوردن و به من هم اجازه دادن که از داخل دوربین . تلسکوپ شان ،ستاره ها رو ببینم و حتی اطلاعاتی در مورد هر کدوم از ستاره ها به من گفتن توی چند روزی که همراه دایی سعید و بچه های تور گردشگری بودم ، چیزهای جدیدی از ستاره ها یاد گرفتم و حتی کهکشان راه شیری و دب اکبر و دب اصغر رو از نزدیک دیدم و اطلاعات مربوط به اونها رو یاد گرفتم . تازه بازار یزد هم رفتم و یه جعبه قطاب و یه جعبه باقلوا ،از شیرینی های خوشمزه و معروف یزد ،خریدم من حالا یه ستاره شناس تجربی هستم. همه ی ستاره ها رو از نزدیک دیدم و تجربه کردم
رادیو قصه برای کودکان شما انواع داستان ها را به صورت قصه های کودکانه صوتیوقصه صوتی کودکانه و داستان کودکانه صوتی با صدای خاله قصه گو سمینا آماده کرده است.
برای این که روزهای بلند تابستان را برای کودکان به روزهای به یاد ماندنی و خاطره انگیز تبدیل کنیم، لازم است کمی خلاقیت به خرج دهیم و این زمان را با سرگرمیهای شاد پر کنیم.
بازی، نیاز اولیه و ضروری در کودکان است و هر چه امکان پرداختن آن ها به بازی های سالم و سازنده بیشتر باشد، فکر و ذهن و جسم آن ها بهتر پرورش می یابد و خصوصیت های اجتماعی آن ها بهبود می یابد. نقش بازی در رشد ذهنی کودک انکارناپذیر است.
همه ما دوست داریم کودکانی بااستعداد و باهوش داشته باشیم، اما شاید نمیدانیم که چگونه میتوانیم به رشد استعدادهای بالفعل کودکمان، کمک کنیم. مهمترین راهحل برای کمک به رشد کودک زیر شش سال، بازی کردن است. اگر محیط را غنی کنیم و کودک را در کسب اطلاعات و تجربهها، در یک فضای امن و مناسب، همراهی کنیم، او با احساس خوب، بازی میکند و بازیش، یک بازی سازنده میشود. احساس خوبی که کودک، از بازی با پدر و مادر پیدا میکند، در همه ابعاد زندگی او و والدین، اثر میگذارد و بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری کودکان را کم میکند یا از بین میبرد.
مار و پله:
کلاسیک ترین بازیکودکانه، تعداد نفرات محدودیت ندارد. فقط هر کسی باید مهره ای با رنگ جداگانه داشته باشد تا در صفحه بازی مشخص باشد. صفحه بازی معمولا صد خانه دارد که رنگی رنگی هستند و پر است از نردبان و مار.
هر کسی به ترتیب و نوبت تاس می ریزد و به اندازه عددی که گیرش می آید، خانه های جدول را جلو می رود. طبق قانون، اگر شش بیاورد یک دور دیگر هم فرصت تاس ریزی دارد. آن جلوها هم یا یک نردبان انتظارش را می کشید یا نیش یک مار.
اگر نردبان باشد، چند پله ای را ترقی می کند و اگر به تور یک مار بخورد، باید راه رفته را برگردد و از چند ردیف پایین تر به بازی ادامه بدهد. لابد در جریان هستید که آن طرف ورق هم، زمین بازی منچ است.
مُهر سبزیجات:
( برای گروه سنی ۳ تا ۶ سال)
رنگ گواش را رقیق کنید و در کاسههای کوچک بریزید. سبزیجات مختلف یخچال را از وسط ببُرید و کودک را تشویق کنید که سبزیجات را داخل گواش فرو کرده و اثر آن را روی مقوا امتحان کند. سبزیجات مختلف، به علت نوع بافتشان، شکلهای مختلف و جالبی ایجاد میکنند. کودک میتواند با استفاده از مهرهای مختلف، شکلهایی نیز بسازد.
برخی از سبزیجاتی که برای ساختن مهر میتوانید استفاده کنید، عبارتند از: لیمو، فلفل دلمهای، سیبزمینی، پیاز، هویج، کاهو یا کلم. همچنین میتوانید کودک را تشویق کنید که دست یا پایش را داخل کاسه فرو ببرد و اثر آن را روی مقوا ببیند.
این بازی باعث تقویت حس خلاقیتکودک و ایجاد هیجان مشترک بین کودک و پدر ومادر میشود. برای کم کردن ریخت و پاش ناشی از این بازی میتوانید از یک سفره یا نایلون بزرگ استفاده کنید یا کل صحنه بازی را به حمام منتقل کنید.
رادیو قصه از طریق قصه های صوتیو داستان های کودکانهسعی دارد که شبی آرام برای فرزندان شما به وجود آورد.
پرتاب توپ:
میتوانید با قرار دادن جورابها داخل هم، توپهای رنگی کوچک درست کنید. همچنین با مچاله کردن روزنامه باطله هم میشود توپهایی با شکل و اندازههای مختلف درست کرد. با کودک، سرگرم درست کردن توپها از جورابها و روزنامهها شوید. هنگامی که درست کردن توپها تمام شد، سطل را در فاصلهای معقول از کودک قرار دهید و از او بخواهید که توپهایش را به داخل سطل پرتاب کند. فاصله معقول، فاصلهای است که پرتاب توپ، آنقدرها برای کودک آسان نباشد و در عین حال، آنقدر هم دور نباشد که با غیرممکن بودن، شوق بازی را در کودک از بین ببرد. این بازی هیجانی، هم بین کودک و والدین، هیجان مشترک ایجاد میکند، هم با هماهنگی چشم و دست، در رشد کودک، موثر است. همچنین میتوانید با مکالمات ساده هنگام بازی، تفاوت بین بافت روزنامه و جوراب و مفهوم زبری و نرمی را به کودک بشناسانید.
ساخت کاردستی:
ساخت کاردستی برای بچهها جذابیت دارد و در کنار آن میتوانند چیزهای زیادی یاد بگیرند. شما به عنوان والدین به کمک کودک خود میتوانید یک شخصیت پسر یا دختر روی مقوا بکشید و دور آن را با قیچی ببرید.
سپس با کاغذهای رنگی لباس، کفش، کلاه آفتابگیر و عینک آفتابی برایش درست کنید .البته در همین هنگام، راههای مراقبت از پوست در برابر آفتاب را هم به فرزندتان بیاموزید.
ساختمان سازی:
برای ساختن یک ساختمان فانتزی نیاز به ابزار یا وسایل خاص و گرانقیمت ندارید. میتوانید با چوب بستنی یا کارتهای بازی ساختمانهای فانتزی، برج یا قلعه بسازید. میتوانید مسابقهی ساخت بلندترین ساختمان یا قلعه را برگزار کنید و لحظات شاد و هیجانانگیزی برای خودتان و بچهها رقم بزنید.
بازیهای سرگرم کننده و دسته جمعی انجام دهید. مثلا همه با هم پازل درست کنید و یا از یکی از بچهها بخواهید درباره یک شی در اتاق بدون این که نام آن را ببرد، توضیح بدهد. بعد از بقیه بچهها بخواهید حدسهای خودشان را در این باره روی کاغذ بنویسند و هر کس درست حدس زد، به او فرصت دهید دفعه بعد او درباره یک شی توضیح بدهد. میتوانید بیست سوالی بازی کنید و توضیحات را در قالب سوال از هم بپرسید.
بچه های نازنین برای شنیدن قصه های صوتی کودکانهوقصه شببا صدای خاله قصه گو سمینا برای گروه های سنی(الف، ب، ج) به سایت رادیو قصهمراجعه کنید.
رادیو قصه برای کودکان شما انواع داستان ها را به صورت قصه های کودکانه صوتیوقصه صوتی کودکانه و داستان کودکانه صوتی با صدای خاله قصه گو سمینا آماده کرده است.
حساسیتفصلی در طول فصل زمستان شیوع کمتری دارد، اما این امکان هم وجود دارد که در تمام طول سال علائم آن وجود داشته باشد. گیاهان مختلف، گردههایشان را در زمانهای گوناگونی از سال پراکنده میکنند. شاید شما بیشتر از یک فصل، دچار حساسیت شوید، که بستگی به محل زندگی و عامل حساسیتتان خواهد داشت.
در فصل زمستان، بیشتر آلرژنهای بیرون خانه، به خواب زمستانی میروند، در نتیجه سرد شدن هوا برای بسیاری از افرادی که حساسیت دارند، آرامش و آسودگی به همراه دارد. اما همین سرمای هوا باعث میشود زمان بیشتری در داخل خانه سپری شود. اگر حساسیتفصلی دارید ممکن است به آلرژنهای داخل خانه مانند کَپَک، موی حیوانات خانگی، یا سوسک حمام واکنش نشان دهید.
انواع حساسيت ها شامل حساسيت هاي غذايي، دارويي، حشرات، شوره جانوري، غبار و گرده درختان و گياهان هستند. آلرژي و حساسيت مي تواند باعث علائم تنفسي چون آلرژي بيني يا رينيت آلرژيک، پوست مثل اگزما يا مشکل روده اي شود.
بر اساس تحقيقات انجام شده ۴٫۵ درصد از کودکان زير ۱۸ سال دچار حساسيت غذايي و ۱۰٫۷ درصد دچار حساسيت پوستي و ۱۶٫۶ درصد دچار حساسيت هاي تنفسي هستند. براي کودکاني که زياد دچار حساسيت های فصلی مي شوند، ممکن است عوامل گوناگونی در طول روز وجود داشته باشد و براي کودک ايجاد حساسيت کند. تخت خواب، تشک ها و بالش و نوع پارچه آن ها و الياف داخل آن ها و حيوانات خانگي از جمله اين عوامل هستند.
عوارضی که ممکن است در اثر حساسیت فصلی به وجود آید:
۱-پایین آمدن کیفیت زندگی، حساسیتفصلی باعث می شود کودک نتواند از فعالیتهای خود لذت ببرد و خلاقیت و ابتکار او کاهش یابد. در بسیاری از کودکان، علائم حساسیتفصلی باعث عدم حضور کودک در مدرسه میشود.
۲- عفونت گوش در کودکان، حساسیتفصلی اغلب باعث عفونت گوش میانی میشود.
۳- ایجاد مشکل در خواب طبیعی کودکان، علائم حساسیتفصلی باعث میشوند کودک از خواب بیدار شده یا به خواب نرود و در نتیجه احساس خستگی و کسالت داشته باشد.
۴- تشدید بیماری آسم، حساسیتفصلی باعث تشدید علائم و نشانههای بیماری آسم در کودکان میشود.
رادیو قصه از طریق قصه های صوتیو داستان های کودکانهسعی دارد که شبی آرام برای فرزندان شما به وجود آورد.
بیشتر به کودکان امگا ۳بدهید:
امگا ۳ یک اسید چرب است و در مواد غذایی مانند ماهی، تخم مرغ، گردو، روغن آفتابگردان، تخم کدو، تخم کتان، کنجد و فندق وجود دارد. امگا ۳ به اندازهای مفید است که مصرف آن در هر سنی پیشنهاد میشود و از آن جایی که دارای خصوصیات ضدالتهابی نیز هست، برای افراد دارای حساسیتفصلی باید به طور جدیتری مصرف شود. میتوانید قرص روغن ماهی را هم بهصورت آزاد ولی به میزان مشخص مصرف کنید.
از خوردن میوههای آلرژیزا اجتناب کنید:
مصرف برخی میوه و مواد غذایی میتواند آلرژیزا بوده و علائم حساسیتی را تشدید کند. مصرف این خوراکیها موجب خارش گلو و علائمی مانند عطسه و آبریزش بینی میشود. حساسیت به مواد غذایی به این دلیل حاصل میشود که پروتئین موجود در آن ها مشابه پروتئین موجود در دانه گرده است.
افراد حساس به گرده افشانی گیاهان، ممکن است به خوراکیهایی مانند هویج، مغز آجیل، کرفس و هلو هم علائم نشان بدهند. کسانی که به سبزه و چمن حساسیت نشان میدهند، بعد از مصرف گوجه فرنگی، خربزه و طالبی، پرتقال و موز دچار علائم حساسیتفصلی میشوند.
بیماران باید از خوابیدن در روز و در معرض باد سرد قرار گرفتن پرهیز کنند و تا حد امکان سر خود را با پوشش مناسب بپوشانند. حتی بهتر است در این ایام هنگام خواب، سر نسبت به بدن در موقعیت بالاتری قرار بگیرد تا مواد به راحتی از مسیرهای خروجی دفع شده و در سر نمانند.
استفاده از گلاب به صورت موضعی خارش را کاهش میدهد، با این حال نباید از این مسئله غافل بود که استفاده از آب سرد برای کاهش خارش، موجب طولانی شدن بیماری میشود.
بچه های نازنین برای شنیدن قصه های صوتی کودکانهوقصه شببا صدای خاله قصه گو سمینا برای گروه های سنی(الف، ب، ج) به سایت رادیو قصهمراجعه کنید.