كودكان از شعرهايي كه براي سن آنها مناسب است لذت مي برند و هميشه دوست دارند براي ديگران بخوانند. پدر و مادرها هم با اين اشعار خاطره هايي دارند. در زير شعرهاي مربوط به سفره هفت سين را براي كودكان در نظر گرفته ايم.
سفره هفت سین
سبزه رو بیار
آچین و واچین
نوروز آمده
سفره رو بچین
دستاتو وا کن
بالا بیار
شکر خدا رو
به جا بیار
نوروز آمده
فصل بهاره
نم نم بارون
داره می باره
ماهی کوچیک
تو سفرمون
داره میگه که
فصل بهاره
دستاتو وا کن
بالا بیار
شکر خدا رو
به جا بیار
سبزه:
من سبزه قشنگم
با سرماها مي جنگم
وقتي ميام به دنيا
بستان ميشه چه زيبا
نزديك عيد نوروز
با طبل حاجي فيروز
عيد شما مبارك
سكه
من سكه ام چه زيبا
زينت جيب بابا
با افتخار نوروز
مي شم فراري يك روز
نزديك عيد نوروز
با طبل حاجي فيروز
عيد شما مبارك
سنبل
من سنبلم من سنبلم
همنشین با بلبلم
وقتي ميام به بستان
باغبون ميشه چه خندون
نزديك عيد نوروز
با طبل حاجي فيروز
عيد شما مبارك
سنجد
من سنجد لباس گلي
سرخ و سفيد و تپلي
با ناز و اطوار و ادا
مي نشينم پيش شما
نزديك عيد نوروز
با طبل حاجي فيروز
عيد شما مبارك
سير
من سيرمو لذيذم
يكمي تند و تيزم
با طبل حاجي فيروز
عيد شما مبارك
سيب
اسم شريف من سيب
خوشمزه بي رقيب
اي آقاي زمستون
من آمدم به ميدون
نزديك عيد نوروز
با طبل حاجي فيروز
عيد شما مبارك
سمنو
سلام سلام بچه ها
سمنو كوچيك شما
بدون قند و شكر
از عسل هم شيرين تر
نزديك عيد نوروز
عيد شما مبارك
ماهي
تو تنگ كوچك خود
من ماهي رنگي ام
بالا و پايين ميرم
با پولك هاي قشنگ
عيد شما مبارك
آينه
من آينه ام آينه
خودتو تو من نگاه كن
شانه بزن به موهات
عيد ديدني رها كن
عيد شما مبارك
شمع
شمع هستم و پر نورم
با شادي ها پر نورم
من مي شينم كنارتون
تا روشن بشه دلاتون
عيد شما مبارك
سفره هفت سين
سنجد و سيب و سركه
چند تخم مرغ رنگي
با سمنو و سركه
چه سفره قشنگي
با يك قرآن زيبا
كنار تنگ ماهي
همراهش سير و سبزه
چيده شده چه عالي
منتظر مهمونيم
به فكر هم مي مونيم
با خوشحالي، هميشه
شعرهاي شاد مي خونيم
با صحت و سلامت
هفت سين ما كامله
اگر كه خوش نباشيم
تعطيلات ما مشكله
كلمات كليدي: شعر هفت سين, معرفي كتاب كودك
والدين عزيز می توانید ما را از طریق رادیو قصه کودک برای معرفي كتاب كودك و مطالعه شعر كودك دنبال كنيد.
سمنو “سمن بیا و سمنک” يكي از سين هاي سفره هفت سين در عيد نوروز است. سمنو از جوانه گندم تهيه مي شود، نماد بارور شدن گياهان و زايش دوباره آنها و همچنين نماد غذاهاي خوب و پر انرژي و فراواني خوراك است.
پختن سمنو براي عيد نوروز و به عنوان نذري به زمان و صبر زيادي نياز دارد و فرايند آن بسيار سخت و طولاني است؛ به همين دليل جمعيت زيادي دور هم جمع مي شوند و به صاحبخانه در پختن آن كمك مي كنند. سمنو در سفره هفت سين نماينده جوهر حيات و مظهر عدالت، قدرت، مقاومت و صبر است.
در ايران يك هفته پيش از نوروز مراسم سمنو پزان شروع مي شود و تا پايان سال هم ادامه دارد.
سمنو طبع گرمي دارد و متشكل از عصاره گندم است كه حاوي فسفر، کرومیوم، سلنیوم، روی، آهن، مس، پروتئين و انواع ویتامینهايي كه براي رشد ذهني كودك و افرادي كه مبتلا به كم خوني هستند مفيد است.
سمنو داراي بتاكاروتن است كه از بروز آسيب به سيستم هاي عصبي، ايمني و بينايي جلوگيري مي كند و همچنين آنتي اكسيداني كه در سمنو وجود دارد باعث كاهش سرطان مي شود.
استفاده از اين ماده غذايي تاثير فوق العاده اي در درمان عوارضی مانندکمبود وزن، وجود فسفات در ادرار، ریوی، پادرد، سوءهاضمه، تب برفکی، مخملک، دیابت، نامنظم شدن ضربان قلب ، یبوست، ریزش مو و زخم های قرنیه دارد.
سمنو براي درمان بی خوابی، پرکاری تیروئید، زخم ها، فلج شدن، عفونت در بدن، سرگیجه، هپاتیت و یرقان بسيار مفيد است.
كلسيم موجود در سمنو به رشد و استحكام استخوان كودكان كمك زيادي مي كند.
فيبري كه در سمنو وجود دارد از حركت روده ها جلوگيري كرده و يبوست را درمان مي كند.
سمنو داراي ويتامين C است كه سيستم ايمني بدن را تقويت مي كند و براي پيشگيري از سرماخوردگي بسيار مفيد است.
ويتامين هاي گروه B و A موجود در سمنو از ريزش مو جلوگيري كرده و به سلامت پوست كمك مي كند.
سمنو را مي توان بعد از ۶ ماهگي به عنوان صبحانه و يا ميان وعده به كودكان داد ولي اگر كودكي سابقه آلرژي غذايي داشته باشد بايد در مصرف اين ماده غذايي تعادل را رعايت كرد.
قند موجود در سمنو به دليل تركيب عصاره جوانه گندم با آرد است كه طعم شيريني به آن مي دهد؛ كاملاً طبيعي و براي بدن مفيد است.
زياده روي در خوردن سمنو تب مركبه را بوجود مي آورد، همچنين باعث چاقي و اضافه وزن در كودكان و بزرگسالاني كه استعداد چاقي دارند مي شود. و چون دير هضم مي شود مشكلات گوارش مانند نفخ شكم را به همراه دارد.
در سمنو بادام شيرين مي ريزند كه نماد بركت است، بادام حاوي نوعي چربي اشباع نشده است كه به كاهش چربي خون و كلسترول LDL و بيماري هاي قلبي – عروقي كمك مي كند.
كلمات كليدي: سمنو, فلسفه سمنو, سفره هفت سين, تغذيه كودك
شما می توانید ما را از طریق رادیو قصه کودک برای شنیدن قصه شب و قصه صوتی کودکانه با صدای خاله سمینادنبال کنید.
شعر و قصه در مورد عید نوروز از جشنی که ریشه در ایران باستان دارد سخن میگوید. شعر با موضوع نوروز و آمدن بهار از فردوسی و دیگر شاعران نامی، شعر معاصر درباره نوروز، شعر نو و شعر کودکانه نوروز را در رادیو قصه کودکانه بخوانید.
داستان جالب و جذاب برای کودکان:
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود. دیگر زمستان سرد داشت تمام می شد. شاخه های درختان سر از برفها بیرون آورده و منتظر شکوفه های رنگارنگشان بودند. اهل شهر چشم به راه عمو نوروز بودند تا با کوله بار سبزه و گل خود بهار را به خانه ها بیاورد. در این شهر پیرزنی زندگی می کرد که از سال ها پیش یک آرزو داشت: او میخواست عمو نوروز را ببیند. او با خودش قرار گذاشته بود امسال هر طور شده عمونوروز را ملاقات کند. پیرزن خانه تکانی را شروع کرد، گرد و غبار دیوارها را گرفت، فرش ها را تکاند، حیاط را آب و جارو کرد، روی تخت چوبی قالیچه ای پهن کرد، با چند تا متکا پشتی درست کرد، سفرههفتسین را با سلیقه چید، قرآن، آیینه، شمعدان، یک ظرف میوه و یک ظرف شیرینی سر سفره گذاشت، سماور را آتش و چای خوشبویی دم کرد. سپس قشنگ ترین لباسش را پوشید، روسری نویی به سر کرد، آمد کنار حوض حیاط دست و رویش را شست و یک ماهی قرمز خوشگل انداخت در تنگ، سنبل زیبایی که برای عمو نوروز در گلدان کاشته بود را آب داد. سپس تنگ ماهی و گلدان سنبل را سر سفره برد، کنار سفره هفت سین نشست و به خانه تمیز، مرتب و حیاط با طراوت نگاهی انداخت. دیگر همه چیز برای استقبال از عمو نوروز حاضر بود.
پیرزن بعد از این همه انتظار برای دیدن عمونوروز ، دیگر طاقت این چند ساعت باقی مانده را نداشت، آخر از صبح حسابی کار کرده و خسته شده بود. با خودش گفت : «نه. نباید بخوابم. باید بیدار بمانم تا وقتی عمو نوروز آمد به او خوشامد بگویم، با او حرف بزنم و بگویم یک سال منتظرش بودم … ». در همین فکرها بود که پلک هایش سنگین شدند… پیرزن قصه ما به خواب عمیقی فرو رفت. عمو نوروز بعد از گذشتن از ۶ کوه و ۵ جنگل وارد اولین خانه شهر شد و دید پیرزن تنها پای سفرههفتسین خوابش برده، دلش نیامد او را بیدار کند. برای خودش یک استکان چای ریخت و کمی آجیل و شیرینی خورد، از کوله بار خود شاخه گلی زیبا درآورد و کنار سبزه هفت سین گذاشت سپس پاورچین پاورچین از خانه پیرزن بیرون آمد. آفتاب بهاری آرام آرام بالا آمد و رفت روی صورت پیرزن تابید. ناگهان پیرزن از خواب پرید و چشمش به گل خوشبوی کنار سبزه افتاد. آهی کشید و با خود گفت: «افسوس که امسال هم عمونوروز را ندیدم، باید دوباره یک سال دیگر صبر کنم».
شعر نوروز برای کودکان:
هوای بهاری
بازار گل وسبزه
ببین چقدر شلوغه
وقتی میگن عید اومده
یک حرف بی دروغه
رفتن به دشت وصحرا
چه کیفی داره هر سال
پرواز پروانه ها
قشنگ با دو تا بال
با صحت و سلامت
خدا را شکر گذاریم
با هوای بهاری
چیزی ما کم نداریم
************************************** روزنو
چو خورشید تابان میان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت او شگفتی فرو مانده از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند مران روز را «روز نو» خواندند
سر سال نو هرمز فرودین برآسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار به ما ماند از آن خسروان یادگار
**************************************
باز می رسد بهار
نارون به باد گفت ای دم تو گرم آمدی که بر تنم کنی آن حریر نرم با تو هر نفس بهار میدمد به پیکرم آمدی خوش آمدی بیا با تو میشود بهار باورم باد رقص کرد گرد نارون سربسر پر از جوانه شد باغ خنده کرد و گل دمید نارون بهار را نشانه شد
**************************************
بهار
دوباره آمد از راه بهار سبز و زیبا
جوانه زد درختان در ده کوچک ما
پروانه های رنگی میرقصند روی گل ها
در دشت و در بیابان در باغ های زیبا
مادربزرگ خوبم دوباره سفره چیده
هفت سین سفره گوید که سال نو رسیده
**************************************
هفت سین
سنجد و سیب و سرکه
چند تخمِ مرغ رنگی
با سمنو و سرکه
چه سفره ی قشنگی
با یک قرآنِ زیبا
کنارِ تنگِ ماهی
همراهش سیر و سبزه
چیده شده چه عالی
منتظرِ ِ مهمونیم
به فکرِ هم می مونیم
با خوشحالی ، همیشه
شعر هایِ شاد می خونیم
با صحت و سلامت
هفت سین ما کامله
اگر که خوش نباشیبم
تعطیلاتِ ما مشکله
والدین عزیز شبی آرام را با سایت رادیو قصه کودکانه برای شنیدنقصه شبو قصه کودکانه صوتی برای فرزندان دلبندتان به وجود آورید.
بهار، پیام آور تعادل است و اینکه در سایه تعادل، زندگی زیبا می شود. با دیدن بهار، رحمت و محبت خداوند را به یاد می آوریم. در اینکه چشمه مهر ایزد همواره به سوی آدمیان و همه موجودات، سرازیر است و ما اگر او و نشانه هایش را فراموش کنیم، او هرگز ما را فراموش نمی کند و با دگرگونی فصل ها نیز به جلوه گری قدرت بی پایانش می پردازد تا شاید دلی به یاد او افتد و به شوق او بتپد و بر اثر تماشای جلوه هایش، اشک شوق از چشمی جاری شود.
دیگر روزهای آخر زمستان بود و همه آماده میشدند تا به استقبال عید نوروز بروند، مادر کرمولک و بهارک هم مثل بقیه مامانها مشغول خانه تکانی بود. بهارک کوچولو که در بهار گذشته به دنیا آمده بود تا به حال خانه تکانی ندیده بود و از نوروز هیچی نمیدانست. در همین فکرها بود که کرمولک قصه ما در زد و آمد به خانه. بهارک خیلی خوشحال شد و به دنبال او رفت داخل اتاقشان.
نزدیک ظهر بود و مامان کمی از کارهایش دست کشید و رفت سراغ آماده کردن ناهار. آنها در کنار پنجره نشستند و مشغول خوردن سوپ خوشمزه و دیدن دانههای ریز برف شدند. کرمولک از مادرش خواست که بعد از ناهار مثل هر سال که در این روزها قصه ننه سرما، عمو نوروز و هفت سین را میگفت، باز هم برایشان تعریف کند تا بهارک هم بشنود، مادر هم قبول کرد.
ناهار خوشمزهشان که تمام شد به مادر کمک کردند تا سفره را جمع کند و دوتایی کنار بخاری دراز کشیدند و رفتند زیر پتو و منتظر شدند تا مادر قصه را شروع کند. مادر شروع کرد به تعریف از ننه سرما کرمولکه و دامن پر از برفش. گفت که مشغول رفتن است و دامنش را تکان میدهد تا آخرین دانههای برف هم بریزد و گلها با آمدن بهار آب بیشتری داشته باشند و بعد از آمدن عمو نوروز کرمولکه با کیسه عیدی و فلوت خوش آهنگش گفت که روی زمین دانههای سبزه و گل میکارد و با هر قدمش آنها سبز میشوند.
مادر در داستانش از سفره هفتسین گفت و تمام کارهایی که در عید انجام میدادند، اینکه به خانه مادربزرگ و پدربزرگ کرمولکشان میروند و عیدی میگیرند و برای شیرینی این روزها شیرینی میخورند. وقتی داستان مادر تمام شد، بهارک چرخید به سمت کرمولک و گفت: «داداشی من یه فکری دارم، بیا باهم ننه سرما و عمو نوروز رو برای مامان بزرگ و بابا بزرگ درست کنیم تا وقتی بهمون عیدی دادن ما هم به اونها هدیه بدیم و برای خونه خودمون هم یه هفت سین بسازیم».
کرمولک خیلی خوشش آمد و چشمهایش برقی زد و گفت: «بهارک خیلی فکر جالبی بود. باشه خواهر کوچولو بیا بریم مشغول بشیم». مادر که مشغول کارهایش شده بود متوجه تصمیم آنها نشد و آنها سریع رفتند به اتاقشان تا مشغول شوند، اول وسایلشان را آماده کردند، با ننه سرما و عمو نوروز شروع کردند، کرمولک کارهای سختتر و بهارک کارهای کوچکتر و آسانتری را انجام میداد، آنها آنقدرذوق داشتند که دوست داشتند زودتر هدایای زیبایشان آماده شود، مدتی گذشت و یک دفعه صدای هورا و خنده آنها از اتاقشان به گوش رسید. مادر تعجب کرد و رفت به آنها سری بزند اما وقتی در را باز کرد آنها آرام ایستادند و با تعجب به مادر نگاه کردند و چون ننه سرما و عمو نوروز را قایم کردند پشتشان مادر ندید و با تعجب رفت. حالا نوبت هفت سین زیبا بود. بهارک پنبههای کوچولوی سفید را برداشت و به هم چسباند و شبیه سیر کرد. کرمولک با خمیر کوچکی که داشت یک سیب قرمز و براق ساخت. بهارک هم با کاموای سبزی که مادر به او داده بود تا بازی کند، سبزه درست کرد و ظرف کوچک اسباببازیهایش را برداشت و آرام و بیسرو صدا رفت از یخچال کمی سرکه ریخت داخلش و برگشت داخل اتاق، کرمولک از عروسی سنجاقک خانوم ۲ سکه مبارک باد یادگاری داشت آنها را هم آورد و گذاشت در هفت سین. گلسر سنبلی بهارک که کمی گیرهاش شل شده بود هم میتوانست جای سنبل سفره را بگیرد، پس بهارک آن را هم آورد و تزئین کرد و گذاشت در هفت سین. پدر کرمولک قبلا ساعتی داشت که دیگر استفاده نمیکرد و داده بود به کرمولک، او هم بندهایش را در آورده بود و از آن در بازیها استفاده میکرد. این ساعت آخرین سین سفره را هم تکمیل کرد. آنها خیلی خوشحال شدند اما هنوز یک چیزی کم بود. کرمولک کمی فکرکرد و گفت: «آهان فهمیدم ماهی قرمز و تخم مرغ رنگی کمه.» بهارک سریع آبرنگش را برداشت و یک تنگ زیبا با یک ماهی قرمز کوچک کشید و دورش را برید و چسباند به هفتسین. کرمولک هم که هنوز تخم مرغ رنگی مصنوعی پارسال را نگه داشته بود پیدا کرد و آورد. به به چه هفت سینی شده بود. خلاصه آن روز آنها خیلی زحمت کشیدند و هفت سین و هدایا را در زیر تختشان قایم کردند. امروز روز سال تحویل و شروع عیدنوروز بود. بهارک و کرمولک یواشکی هفتسین زیبا را گذاشتند روی میز پذیرایی و مادر را صدا کردند. مادر با دیدن هفت سین خیلی خوشحال شد و گفت: «وای بچهها عالیه، من امسال وقت نکردم هفت سین درست کنم و از این بابت ناراحت بودم اما شما خیلی کار خوبی کردین، دیگه نگران تحویل سال نیستم».
پدر هم با دیدن هفت سین کلی خوشحال شد و با تحویل شدن سال و آغاز سالنو و عید نوروز خوشحالی آنها بیشتر شد. حالا باید به دیدن پدربزرگ و مادر بزرگ میرفتند. آنها مثل همیشه با مهربانی منتظر دیدن کرمولک و بهارک بودند و به آنها عیدی دادند. در همین موقع هم کرمولک و بهارک با خوشحالی ننه سرما و عمو نوروزی را که خودشان درست کرده بودند، به پدربزرگ و مادربزرگشان دادند. آنها خیلی خوشحال شدند و گفتند این بهترین هدیه نوروزی بوده که تا به حال گرفتهاند. کرمولک و بهارک هم از خوشحالی هورا کشیدند و خندیدند.
معرفی چند کتاب جذاب و خواندنی برای عیدی دادن به کودکان:
۱-کتاب جشن های ایرانی
گردآوری و بازنویسی: روزبه تذهیبی و نسترن ربانی
گروه سنی ج
نشر خروس/ کتاب نظر
این کتاب مرجعی ارزشمند برای آشنایی با جشنهای ایرانی همچون نوروز، تیرگان، مهرگان، یلدا، چهارشنبه سوری، میرنوروزی.
کتابی همراه با تصاویر بسیار دیدنی و ماندگار از بهترین تصویرگران ایرانی و نثر زیبا برای روایت فرهنگ کشورمان.
کتابی که بارها آن را ورق میزنید و برای نوههایتان هم خواهید خواند. کتابی نفیس اما جذاب، خواندنی و صمیمی.
۲- کتاب عمو نوروز و چهل دزد
نوشته: سروش چیت ساز، محمود برآبادی
گروه سنی ج
انتشارات سوره مهر
خیلی از ما انیمیشنهای شکرستان را دنبال کردهایم و با ماجراهای آن خندیدهایم. اینبار ماجرای بامزهای از شکرستان را به صورت خلاصه میخوانیم و احتمالا صدای مرتضی احمدی عزیز در گوشمان خواهد بود.
خب همه افسانهها که نباید ریتم تکراری داشته باشد. این شکرستانیها هم از آنجا که همیشه کارهایشان خلاف عادت است، قصهای برای عمونوروز و ننه سرما ساز کردهاند که هم بامزه است و هم درگیر کننده. روایتی است برای خودش!
نوجوانها از این داستان خوششان خواهد آمد.
۳- کتاب عمو نوروز
قصه پرداز: حمید عاملی
گروه سنی الف و ب
انتشارات دادجو
این داستانهای عروسکی الهام بخش چند نسل از ما بوده؟ با اینحال هنوز میتواند برای کودکان امروز جذاب و خواندنی باشد.
قصههای حمید عاملی را یادمان هست و حالا کتاب عمو نوروز او را میتوانیم برای کودکانمان بخوانیم.
تکنیک عکاسی از عروسک به کار رفته در این کتاب یکی از جذابترین تکنیکهای تصویرگری کتاب کودک است.
والدین عزیز شبی آرام را با سایت رادیو قصه کودکانهبرای شنیدنقصه شبو قصه کودکانه صوتیبرای فرزندان دلبندتان به وجود آورید.