وبلاگ

آموزش نقاشی به کودکان و آموزش مهارت از چه سنی باشد

راه‌هاي بسيار زیاد و مختلفی براي آموزش نقاشي به كودكان وجود دارد. بهترين كار در قدم اول تفكيك گروه‌هاي سني در کودکان است. زيرا تفاوت سنی يعني تغيير باورهای کودک، خيال‌ها و روياها. مثلا باور و شناخت يك كودك ۵ساله از دنيا، با يك كودك ۱۰ساله بسیار متفاوت است.

آموزش نقاشی به کودک:

از حدود ۲سالگی می‌توان آموزش دادن رنگ‌ها را به کودک شروع کرد، زیرا کودکان از لحاظ روانی و جسمی رشد می‌کند، ماهیچه‌هایش قوی می‌شود و از نظر بینایی چشمش توانایی دنبال کردن و هدایت دست به هر سمتی را که می‌خواهد، پیدا می کند.

کودکان معمولا سعی می‌کنند خطوطی را از چپ به راست رسم کنند. از آن جا که نقاشی کشیدن کودک  آغازی برای نوشتن است، لازم است کودک را به کشیدن نقاشی تشویق کرد. بهترین سن برای شروع آموزش نقاشی با هدف  ایجاد خلاقیت در کودک و نه نقاشی کردن در پایان ۴‌سالگی است.

منظور از آموزش دادن نقاشی تنها فراهم کردن فضایی برای رشد خلاقیت و استعداد بچه‌ها از جمله نقاشی است. حتی والدین خود می‌توانند عهده‌دار این امر باشند. می‌توانید از موسیقی، تئا‌تر، بازی، ‌قصه، شعر و… استفاده کنید و فضایی را به وجود آورید تا کودکتان‌ خود را با زبان تصویر آشنا کند.

نقاشی یک زبان بین‌المللی است؛ زبانی برای گفتن ناگفته‌ها. بهتر است کودک تا ۳ سالگی از گواش، آبرنگ و مداد شمعی برای نقاشی کشیدن خود استفاده کند و از ۴٫۵ سالگی به بعد از مدادرنگی استفاده کند. می‌توانید پایین دیوار اتاقش را سرتاسر مقوا بچسبانید و او را توجیه کنید که فقط در آن جا مجاز است نقاشی کند.

آن چه در آموزش نقاشی به کودکان بسیار اهمیت دارد، نظارت بر روند پیشرفت کودک و پیشنهاد روش‌های جدید به او است. در پنج سال اول زندگی کودک، آموزش نقاشی تنها به فراهم آوردن زمان، مکان، ابزار لازم و تشویق محدود می‌شود.

در سال‌های بعد می‌توانید شروع به آموزش مهارت‌های جدید به کودک کنید؛ مهارت‌هایی نظیر نقاشی کردن مشاهدات، تمرین پرسپکتیو و کشیدن صحیح نسبت‌ها. نباید کودکان را مجبور به تغییر سبک یا دیدگاه کنید. از کار آن‌ها انتقاد نکنید یا سعی نکنید آن‌ را تصحیح کنید. بیش از هرچیز آن‌ها را تشویق کنید، به کارشان نظارت کنید و از آن‌ها سوالات باز بپرسید. این سوالات باعث می‌شود کودک به‌عنوان یک هنرمند جزئیات و احتمالات بیشتری را ببیند و تصور کند.

بهترین سن آموزش نقاشی به کودکان:

قلم به دست گرفتن کودکان، سن مشخصی ندارد. بعضی والدین زودتر از بقیه تجهیزات نقاشی را در اختیار کودک خود قرار می‌دهند و برخی دیرتر. به هرحال کودک تا قبل از دوسالگی تجربه خط خطی کردن دارد.

او تا یک سالگی با قلم به کاغذ ضربه می‌زند و از پاره کردن آن لذت می‌برد. اما در ۱۸ تا ۲۰ ماهگی بالاخره کشیدن هم برایش جذاب شده و شروع به کشیدن خطوط می‌کند. وقتی کودک به دو سالگی رسید کشیدن خط‌های زاویه‌دار و دایره‌ای را شروع می‌کند. در ۲.۵ سالگی خطوط را با چشم تعقیب کرده و ممکن است نسبت به این که خطوط از کادر خارج نشوند، حساس باشد.

آموزش نقاشی به کودکان و آموزش مهارت از چه سنی باشد + قصه صوتی

رادیو قصه برای کودکان شما انواع داستان ها را به صورت قصه های کودکانه صوتی با صدای خاله سمینا آماده کرده است.

اما سه سالگی نقطه عطف نقاشی کردن کودک است! نقاشی کردن برای کودک سه ساله فقط سرگرمی و لذت بردن از نقاشی نیست بلکه بیان احساسات و تجربیات او از زندگی کوتاهش هم می تواند باشد. او در این سن بیشتر تمایل به رسم خطوط عمودی دارد تا افقی که نشاندهنده ابراز وجود کودک است.

کودک در اواخر سه سالگی قادر به کشیدن اشکال ساده خواهد بود و در چهار سالگی نقاشی‌های معناداری می‌کشد. در ۵-۶ سالگی هم می‌تواند نوشتن کلام و حروف را یاد بگیرد.

به طور کلی بهترین سن آموزش نقاشی کشیدن به کودکان به طور سیستماتیک در کودکی به کودک دیگر متفاوت است. چون همه آن‌ها توانایی یک جا نشستن و آموزش دیدن را ندارند.

توصیه ما به شما این است که در پنج سال نخست زندگی کودک، آموزش نقاشی را تنها به فراهم آوردن زمان، مکان، ابزار لازم و تشویق محدود کنید. در سال‌های بعد می‌توانید شروع به آموزش مهارت‌های جدید به کودک کنید.

تخم‌مرغ طلایی(قصه کودکانه)

با قصه کودکانه دیگری همراه شما هستیم. امیدوارم از قصه‌ای که امروز برای شما کودکان ترجمه شده لذت ببرید. برای مشاهده قصه‌ کودکانه(متن) لطفا به سایت مراجعه کنید.

تخم‌مرغ طلایی(قصه کودکانه)

هریا، آرایشگر فقیری در کلبه کوچکش تنها زندگی می‌کرد و تمام وقتش را به کارش اختصاص داده بود. هر آن چه او به دست می‌آورد کافی بود تا نیازهایش را برآورده کند.

غروب بود و هریا هنگام برگشتن از کار گرسنه بود. با خودش فکر کرد: امشب چه غذایی درست کنم؟ سپس صدای قدقد مرغی را بیرون از کلبه‌اش شنید. هریا فکر کرد و برای گرفتن مرغ آماده شد: این مرغ ضیافت خوبی برای من درست خواهد کرد.

با کمی دقت توانست مرغ را بگیرد. در حالی که قصد داشت او را بکشد مرغ جیغ کشید و گفت: لطفا مرا نکش ای مرد مهربان! من کمکت خواهم کرد. هریا متوقف شد. با اینکه از حرف زدن مرغ شگفت زده شده بود پرسید: چطور می‌توانی به من کمک کنی؟

مرغ گفت: اگر زندگی‌ام را به من ببخشی، هر روز برایت یک تخم‌ طلایی خواهم گذاشت. چشمان هریا از تعجب و شادی باز ماند. او با شنیدن این قول شگفت زده شد. هریا گفت: یک تخم‌ طلایی! برای هر روز! اما چرا باید حرفت را باور کنم؟ ممکن است دروغ بگویی. مرغ گفت: اگر فردا یک تخم طلایی نگذاشتم تو می‌توانی مرا بکشی. بعد از این قول: هریا مرغ را رها کرد و برای روز بعد منتظر ماند.

صبح روز بعد، هریا یک تخم‌مرغ طلایی بیرون کلبه‌اش پیدا کرد و مرغ کنار آن نشسته بود. هریا از خوشحالی فریاد زد: درسته! تو واقعا می‌توانی یک تخم طلایی بگذاری! او این ماجرا را برای کسی تعریف نکرد چون می‌ترسید دیگران او را بگیرند.

از آن روز به بعد، مرغ هر روز یک تخم طلایی می‌گذاشت. هریا نیز برای جبران به خوبی از او نگهداری می‌کرد. خیلی زود او ثروتمند شد.

اما او طمع کرد و فکر کرد: اگر شکم مرغ را باز کنم، می‌توانم یک باره همه تخم‌های طلایی را به دست آورم. مجبور نیستم منتظر بمانم تا مرغ هر روز یک تخم بگذارد.

آن شب مرغ را به داخل خانه‌اش آورد و کشت. اما ناامید شد. او هیچ تخم طلایی پیدا نکرد. حتی یکی.

هریا فریاد زد: چه کار کردم؟ حرص و طمع من باعث شد مرغ را بکشم. اما دیگر خیلی دیر بود.

در ادامه متن قصه را به زبان اصلی می‌خوانیم.

The Golden Egg

This Short Story The Golden Egg is quite interesting to all the people. Enjoy reading this story.

Haria, a poor barber lived alone in his small hut. He was dedicated to his work. And whatever he earns was enough to fulfill his needs.

One evening, after returning from work, Haria was hungry. “What shall I cook tonight?” he thought. Just then he heard a hen clucking outside his hut. “That hen would make a great feast for me,” thought Haria and prepared to catch the hen.

With a little effort he was able to catch the hen. As he was about to kill the hen, it squeaked, “Please do not kill me, O kind man! I will help you.” Haria stopped. Though he was surprised that the hen spoke, he asked, “How can you help me?”

“If you spare my life, I will lay a golden egg everyday for you,” said the hen. Haria’s eyes got widened in delight. Haria was surprised to hear this promise. “A golden egg! That too everyday! But why should I believe you? You might be lying,” said Haria. “If I do not lay a golden egg tomorrow, you can kill me,” said the hen. After this promise, Haria spared the hen and waited for the next day.

The next morning, Haria found a golden egg lying outside his hut and the hen sitting beside it. “It is true! You really can lay a golden egg!” exclaimed Haria with great delight. He did not reveal this incident to any one, fearing that others would catch the hen.

From that day onwards, the hen would lay a golden egg everyday. In return, Haria took good care of the hen. Very soon, Haria became rich.

But he became greedy. He thought, “If I cut open the hen’s stomach, I can get out all the golden eggs at once. I do not have to wait for the hen to lay the golden eggs one by one.”

That night, he brought the hen to the interior portion of his house and killed the hen. But to his dismay, he found no golden eggs. Not even one.

“What have I done? My greed had made me kill the hen,” he wailed. But it was too late.

 

شعر كودك (معرفي كتاب كودك)

شعر كودك + معرفي كتاب كودك

اشعار زير از مجموعه كتاب هاي حسني است كه منوچهر احترامي براي خردسالان و كودكان سروده است.

حسني نگو بلا بگو

توی ده شلمرود،
حسنی تک و تنها بود.
حسنی نگو، بلا بگو،
تنبل تنبلا بگو،
موی بلند، روی سیاه،

ناخن دراز، واه واه واه.
نه فلفلی، نه قلقلی، نه مرغ زرد کاکلی،
هیچکس باهاش رفیق نبود.
تنها روی سه پایه، نشسته بود تو سایه.

باباش می گفت:
– حسنی میای بریم حموم؟
– نه نمیام، نه نمیام

– سرتو میخوای اصلاح کنی؟
– نه نمی خوام، نه نمی خوام

شعر كودك + معرفي كتاب كودك

کره الاغ کدخدا،
یورتمه میرفت تو کوچه ها:
– الاغه چرا یورتمه میری؟
– دارم میرم بار بیارم، دیرم شده، عجله دارم.
– الاغ خوب نازنین،
سر در هوا، سم بر زمین،
یالت بلند و پرمو، دمت مثال جارو،
یک کمی بمن سواری میدی؟

– نه که نمیدم
– چرا نمیدی؟
– واسه اینکه من تمیزم.
پیش همه عزیزم.
اما تو چی؟
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!

غازه پرید تو استخر.
– تو اردکی یا غازی؟
– من غاز خوش زبانم.

– میای بریم به بازی؟
– نه جانم.
– چرا نمیای؟
– واسه اینکه من، صبح تا غروب، میون آب،

کنار جو، مشغول کار و شستشو.
اما تو چی؟
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!

در واشد و یه جوجه
دوید و اومد تو کوچه.
جیک جیک زنان، گردش کنان
اومد و اومد، پیش حسنی:

-جوجه کوچولو، کوچول موچولو،
میای با من بازی کنی؟
مادرش اومد،
– قدقدقدا

برو خونه تون، تورو بخدا
جوجه ی ریزه میزه
ببین چقدر تمیزه؟

اما تو چی؟
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!

حسنی با چشم گریون،
پاشد و اومد تو میدون:

– آی فلفلی، آی قلقلی،
میاین با من بازی کنین؟
– نه که نمیایم نه که نمیایم
– چرا نمیاین؟
فلفلی گفت:

– من و داداشم و بابام و عموم،
هفته ای دوبار میریم حموم.
اما تو چی؟

قلقلی گفت:
– نگاش کنین.
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!

حسنی دوید پیش باباش:
-حسنی میای بریم حموم؟
– میام، میام
– سرتو میخوای اصلاح کنی؟
– میخوام، میخوام

– حسنی نگو، یه دسته گل
تر و تمیز و تپل مپل

الاغ و خروس، جوجه و غاز و ببعی
با فلفلی، با قلقلی، با مرغ زرد کاکلی

حلقه زدن، دور حسنی.
الاغه میگفت:
– کاری اگر نداری، بریم الاغ سواری.

خروسه میگفت:
– قوقولی قوقو. قوقولی قوقو؟

هرچی میخوای فوری بگو.

مرغه می گفت:

– حسنی برو تو کوچه.

بازی بکن با جوجه.

غازه میگفت:

– حسنی بیا،

با هم دیگه بریم شنا.

توی ده شلمرود

حسنی دیگه تنها نبود

شعر كودك + معرفي كتاب كودك

حسني ما يه بره داشت

حسني ما يه بره داشت

بره شو خيلي دوست مي داشت

بره چاق و توپولي، زبر و زرنگ و توقولي

دس كوچولو، پا كوچولو، پشم تنش كرك هلو

خودش سفيد، سمش سيا، سرو كاكلش رنگ حنا

بچه هاي اين ور ده، اون ور ده، پايين ده، بالاي ده

همگي باهاش دوس بودن

صبح كه مي شد از خونه در مي اومدن

دور و برش جمع مي شدن، پشماشو شونه مي زدن

به گردنش النگ و دولنگ، گل و گيله هاي رنگارنگ

حسني ما سينه اش جلو سرش بالا قدم مي زد تو كوچه ها نگاه مي كرد به بچه ها

يه روز بهار

باباش اومد تو بيشه زار

داد زد: آهاي حسن بيا كجايي بابا؟

بره تو بيار، خودتم بيا

قيچي تيز

پشم سفيد

بره رو گرفت، پشماشو چيد
بره چاق و توپولي، زبر و زرنگ و توقولي

شد جوجه پر كنده

همگي زدن به خنده

پيشيه مي گفت: تو بره اي يا بچه موش لخت راه نرو يه چيزي بپوش

حسني ما

شونه اش بالا

سرش پايين قدم مي زد تو كوچه ها

نگاه مي كرد روي زمين

ننه ي حسن دوون دوون اومد بيرون
پشما رو بسته بسته كرد

سفيد و گلي دو دسته كرد

ريسيد و تابيد و كلاف كرد

شست و تميز و صاف كرد

منظم و مرتب

پيچيد توي چادر شب

يه جفت ميل و يه مشت كلاف

حالا نباف كي بباف

ننه حسن سرتاسر تابستون

نشسته بود تو ايوون

بي گفتگو، بي هاي و هو

براي حسن لباس مي بافت

فصل زمستون كه رسيد بارون اومد، برف باريد

حسني ما لباسو پوشيد خرامون اومد ميون ميدوون

حيوونا شاد و خندون

خانمي گفت: لباس حسن عالي شده قشنگ تر از قالي شده

پيشيه مي گفت: لباس حسن قشنگه مثل پوست پلنگه

ببعي مي گفت: بع، سرده هوا، نه

اما حسن، لباس به تن، خنده به لب

شونه شو داده بود عقب

ميون برف بارون قدم مي زد تو ميدون

باباش بهش نيگا مي كرد دودو چپق هوا مي كرد

ننه ش مي گفت: ننه حسني ماشاالله چشم نخوري ايشاالله

شعر كودك + معرفي كتاب كودك

والدين عزيز می توانید ما را از طریق رادیو قصه کودک برای معرفي كتاب كودك و مطالعه شعر كودك دنبال كنيد.

کودکانی که زیاد سوال می پرسند و نحوه برخورد با آن ها

حرف زدن و پرسش های متداول کودکان عوامل مختلفی دارد، از جمله ترس یا استرس زیاد، گاهی اوقات نیز برای جلب توجه والدینی که مشغول صحبت با دیگران هستند، دائما سوال می پرسند. با آرامش پاسخ سوالات او را بدهید، حتی ممکن است کودکان چند بار یک سوال را تکرار کنند، زیرا در سنی هستند که برای درک بهتر باید چند بار یک نکته را مرور کنند.

چگونه با کودکی که زیاد سوال می پرسد برخورد کنم:

برخلاف گفته برخی، هرگز در جواب سوالات او فقط سرتان را مخصوصا بدون نگاه کردن به او تکان ندهید، حس شدیدی از بی توجهی در ذهنش ریشه میکند به مرور زمان آن ریشه بزرگ تر می شود سپس بر روابط اجتماعی او اثر می گذارد، همچنین سبب عدم اعتماد به نفس در وجود فرزندتان می شود. به او نگاه کنید و با لبخند و آرامش پاسخ مناسب سوالش را بدهید، حتی اگر عصبی و ناراحت هستید، مشکلات شما ربطی به فرزندتان ندارد که بر سر او فریاد بکشید.

 کودکانی که زیاد سوال می پرسند و نحوه برخورد با آن ها + قصه کودکانه

در بعضی موارد نیز کودکان سوالاتی را از شما جویا می شوند که در مقابل دیگران شرمنده می شوید، برای مثال وارد مرکز خریدی می شوید و فرزند شما فریاد می زند چرا آن خانم آن قدر زشت است؟ شما نیز به او بگویید، زیرا خدا خواسته و در چیزی که دست کسی نیست هیچوقت او را مورد تمسخر قرار نده، بعد از این حرف سریعا حرف را عوض کرده و حواس او را پرت کنید. در بعضی زمواقع هم سوال کودک خود را با سوال جواب دهید تا نظر او را نیز بدانید.

آیا برای پرسش های مکرر او باید نگران بود:

خیر، سوال های کودکان باعث رشد زبان آن ها می شوند. آن ها را از پرسش های زیاد منع نکنید، به رشد اجتماعی او صدمه می رسانید. سوال های زیاد کودکان نشان از هوش زیاد او نیز هست، زیرا کودک باهوش به اطراف خود بیشتر دقت دارد و برای تقویت این هوش موظف هستید به او کمک کنید.

با فکر به این موضوع با اشتیاق به سوالات او پاسخ دهید تا متوجه اهمیت خود نزد شما شود. کودکی که نسبت به دنیای اطراف خود بی توجه باشد، به فردی گوشه گیر بدل خواهد شد و این برای والدینی که روابط اجتماعی فرزندشان برای آن ها از اهمیت زیادی برخوردار است باید نگران کننده باشد، در این گونه موارد وقت خود را بیشتر برای فرزندتان صرف کنید، سعی کنید کنجکاوی او را نسبت به هر چیزی جلب کنید

رادیو قصه برای کودکان شما انواع داستان ها را به صورت قصه های کودکانه صوتی با صدای خاله سمینا آماده کرده است.

نقاشی کودک و افزایش مهارت های آن + بخش دوم

نقاشي کشیدن و به طور کلي فعاليت هاي هنري کودکان راه را براي کسب تجربيات جديد، خلق دنيايي تازه و ابتکار عمل باز مي کند. کودک با خلق آثار تازه ی خود، علاوه بر دست يافتن به تجربه هاي تازه، ما را نيز با خود شريک مي کند.

نقاشی کودک و افزایش مهارت های آن + بخش اول

هنر، به کودکان انگيزه پيشرفت و تلقی مي‌دهد. کودکي را در نظر بگيريد که با هر بار نقاشي کشیدن با ابعاد جديد و تازه ای از دنياي اطراف خود و همچنين استعداد هاي نهفته خود آشنا و ميل به دانستن و کشف در او بيشتر مي شود.

کودکی که مهارت های “دست ورزی” قوی و قدرتمندی دارد، در سنین پیش دبستانی قادر به مدادگرفتن و آغاز تمرین نوشتن است، اما کودکی که این مهارت را نیاموخته در سنین دبستان با نارسانویسی، درشت نویسی و بدخطی مواجه می شود.

نقاشی کودک و افزایش مهارت های آن + قصه شب

برخی والدین می گویند کودک علاقه ای به نقاشی ندارد. درحالی که کودک مهارت های “دست ورزی” را به دست نیاورده است. لازم است والدین کنار کودک بنشینند  و فعالیت های دست ورزی را با او انجام دهند.

چند نکته را در زمینه مهارت‌ های هنری کودکان به یاد داشته باشید:

۱-امن‌ترین روش برای واکنش نشان دادن به اثر هنری کودک این است که بلافاصله واکنش نشان ندهید.
با لبخند زدن و تکان دادن سر می‌توانید این فرصت را به کودک خود بدهید تا کمی فکر کند و چیزی را که می‌خواهد راجع به اثرش بگوید، بیان کند.
گاهی در این وقفه‌ی معنادار، چیزی به ذهن کودک می‌رسد که دوست دارد با شما در میان بگذارد.

۲- یکی از رویکردهای موثر، روش توصیفی و غیرقضاوتی است؛ یعنی آنچه را روی کاغذ می‌بینید بدون تمجید یا قضاوت توصیف کنید.

۳- بعضی اوقات، تمام چیزی که باید گفته شود فقط یک تشکر ساده است: ممنونم. قدرت این کلمه معجزه‌آساست. 

از تهيه وسايل گران قيمت خودداري کنيد
کودکان از کم ارزش ترين وسايل نيز مي توانند بهترين استفاده را ببرند و نقاشی دلخواه خود را به تصویر بکشند. گاهي والدين با صرف هزينه هاي گزاف براي تهيه ابزار نقاشي کودک را تحت فشار مضاعف قرار مي دهند. توصيه مي شود براي کاهش اين فشار وسايل مورد نياز کودک را با کيفيت متوسط تهيه کنيد.

نقاشی کودک و افزایش مهارت های آن + قصه شب
به عنوان مثال براي سنين پايين مي توانيد پاستل و براي سنين بالاتر آبرنگ و در نهايت براي نوجوانان مداد رنگي تهيه کنيد. با توجه به رشد مهارت هاي حسي حرکتي در کودک هر چه وسيله هاي نقاشي کاربرد راحت تري داشته باشد، حس آزادي و آرامش در کودک بيشتر خواهد بود.

انتخاب زمان کشيدن نقاشي با کودک تان باشد
وسايل نقاشي را در دسترس کودک خود قرار دهيد و هر گاه کودک ابراز علاقه کرد در ترسيم نقاشي با کودک همراه شويد. پرداختن به نقاشي بر خلاف ديگر فعاليت ها و سرگرمي ها تابع قانون خاصي نيست، بنابراين براي نقاشي استثناء قائل شويد بگذاريد کودکتان آزادانه و به دلخواه خود زماني را انتخاب کند.

 تعامل و ارتباط کلامی کودک و والدین خود هنگام ترسیم اشکال و انجام نقاشی علاوه بر اثر عاطفی عمیق به دلیل تشویق ها و نوازش ها، باعث ارتباط کلامی می شود که بسیار اهمیت دارد و والدین پس از کشیدن هر نقاشی باید به تشویق و تمجید کودک خود بپردازند.

نقاشی، هنر جذابی است که اکثر کودکان به آن علاقه نشان می دهند. اگر بصورت هدفمند به آن ها آموزش داده شود چون توانایی ادراک دیداری آن ها را افزایش می دهد، باعث می شود از این مهارت در نوشتن یا ریاضیات کمک بگیرند.

والدین عزیز برای آگاهی از روش های تربیتی درست به سایت رادیو قصه به قسمت تعلیم و تربیت کودک و برای کودکان خود به قسمت قصه کودکانه صوتی مراجعه کنید.

نقاشی کودک و افزایش مهارت های آن + بخش اول

غازی با تخم‌‌های طلایی(قصه کودکانه)

دوستان عزیز سلام. با قصه کوتاه کودکانه دیگری درکنار شما هستیم. قصه‌های کودکانه زیادی در مجموعه قصه‌های کودکان سایت وجود دارد که از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه شده است. با ما همراه باشید و از شنیدن قصه امروز لذت ببرید.

غازی با تخم‌‌های طلایی(قصه کودکانه)

مرد فقیری در یک دهکده زندگی می‌کرد. او یک غاز داشت که تخم‌مرغ‌های زیادی می‌گذاشت. اما تخم‌ها متفاوت با تخم‌مرغ‌هایی که دیگران می‌گذاشتند بود.

غاز مرد فقیر هر روز یک تخم‌مرغ طلایی می‌گذاشت. مرد فقیر تخم‌مرغ را به شهر برده و آن را فروخت. او از فروش تخم‌مرغ پول بسیاری به دست آورد. او مرد خوشحالی بود.

یک روز با خودش گفت: هر روز من فقط یک تخم‌مرغ به دست می‌آورم. چرا همه تخم‌‌مرغ‌ها را یک جا نداشته باشم. قطعا خیلی ثروتمند می‌شوم. خب من غاز را می‌کشم و تمام تخم‌مرغ‌ها را بر می‌دارم.

به این ترتیب مرد فقیر غاز را کشت. اما چه چیزی پیدا کرد؟

غاز مثل غازهای دیگر بود. او نتوانست حتی یک تخم‌مرغ طلایی پیدا کند. غاز مرد.

از آن روز به بعد مرد تخم‌مرغ‌های طلایی‌اش را برنداشت و مثل سابق هر روز یکی بر می‌داشت.

در ادامه متن اصلی قصه را به زبان اصلی می‌خوانیم.

The Goose That Laid Golden Eggs 

Once in a village lived a poor man. He had a goose. It laid eggs. But these eggs were different from the eggs laid by other eggs.

The poor man’s goose laid a golden egg everyday.

The poor man took the egg to the town and sold it.

He got a lot of money by selling the golden egg. He was a happy man.

One day he said to himself, “I get one golden egg only everyday. Why not I have all the eggs at a time. Then I will become very rich. So, I will kill the goose and take all the eggs.”

And so the poor man killed the goose.

And what did he find?

The goose was like any other goose. He could not find a single golden egg. The goose died.

From that day the man did not get his golden egg, he used to get everyday.

اسباب بازی های مناسب برای کودکان ۳ تا ۵ سال

آموزش و یادگیری از طریق بازی، در تمام دوران کودکی اتفاق می‌افتد. اما آموزش در سنینی که مغز کودک دیگر توان تفکر منطقی را پیدا کرده است و می‌تواند پدیده‌ها را با یک دیگر مرتبط کند و انطباق دهد، از اهمیت بیشتری برخوردار است.

کودکان سه تا پنج ساله دقیقاً در شرایطی هستند که می‌توانند فرآیند بازی‌های مورد نظر با اهدافی خاص را دنبال کنند و با اسباب بازی های اصطلاحاً آموزشی سرگرم شوند. به همین دلیل است که شما در بازار، اسباب بازی‌هایی برای این گروه سنی با اهدافی مانند «تقویت تفکر ریاضی»، «تقویت مهارت‌های گروهی» و یا «آموزش نوشتن و نقاشی‌کشیدن» را زیاد مشاهده می کنید.

اسباب بازی های پیشنهادی برای  ۳ تا ۵ سال:

۱-بازی هایی که قوه تخیل کودک را افزایش می دهد

۲- خانه عروسکی

۳- آدمک ها

۴- انواع اسباب بازی های ساختنی

۵- ابزاری برای تهیه کاردستی مثل مقوا، مداد رنگی، چسب و…

اسباب بازی های مناسب برای سن 3 تا 5 + قصه شب

۶- بازی های ساده گروهی مانند ماروپله، بازی حافظه و…

۷- انواع عروسک های نمایشی

۸- خمیرهای بازی

۹- انواع پازل ها

۱۰- سازهای موسیقی

بازی‌های حرکتی:
اگر کودک شما رکاب زدن را با سه چرخه یاد گرفته سن ۳ تا ۵ سال زمان مناسبی است که برایش یک دوچرخه واقعی بخرید، اسکو‌تر و اسکیت برد هم انتخاب‌های خوبی هستند. با این اسباب‌بازی‌ها کودک هم خوش می‌گذراند و هم انرژی اضافی‌اش را مصرف می‌کند.

اسب‌های نانویی که شکل واقعی دارند هم مورد توجه کودکان این سن قرار می‌گیرد. از آن جا که در این سن تمایل کودک به سمت بازی‌های دسته جمعی کشیده می‌شود و می‌تواند قوانین ساده را درک کند بولینگ را هم می‌توانید در لیست خرید‌های‌تان قرار دهید.

 در این بازی با پرتاب توپ به سمت بولینگ‌ها انرژی منفی کودک تخلیه می‌شود و با پیروزی در ریختن بولینگ‌ها شادی، هیجان و اعتماد به نفس او افزایش می‌یابد.

اسباب بازی های مناسب برای سن 3 تا 5 + قصه شب

وسایل نوشتن و کشیدن برای تمرین بیان و ارتباط منطقی با مفاهیم:

اصولا دایره‌‌ی لغات کودکان محدود است و مهارت سخن‌گفتن، شنیدن و نقاشی کشیدن آن ها نیز در مراحل ابتدایی است. این ابزارها و اسباب بازی‌ها به کودکان کمک می‌کند که بتوانند این مهارت‌های خود را افزایش دهند و آن چه در سر دارند را با دیگران در میان بگذارند و یا با بیان آن، درصدد اصلاح آن برآیند.

بازی داستان سرایی:

یکی از بازی های ساده ای که برای سن ۳ تا ۵ سال  پیشنهاد می شود نشان دادن تصویری به کودک است و درخواست از او برای ساختن داستانی درمورد این تصویر، اجازه دهید کودک هرچه به ذهنش می رسد و می تواند درمورد داستان بگوید ،در این بازی تخیل کودک رشد می کند.

رادیو قصه برای کودکان شما انواع داستان ها را به صورت قصه های کودکانه صوتی با صدای خاله سمینا آماده کرده است.

دوستانی برای همیشه( قصه کودکانه)

دوستان عزیز سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه. امروز یک قصه جذاب از مجموعه قصه‌های آفریقایی براتون ترجمه کردیم. با ما همراه باشید تا از خوندنش لذت ببرید. برای مشاهده قصه‌های دیگر به سایت سمینا مراجعه کنید.

دوستانی برای همیشه( قصه کودکانه)

موش و قورباغه‌ای با هم دوست بودند. هر صبح قورباغه برای ملاقات دوستش از مرداب خارج می‌شد و به گودالی کنار درخت می‌رفت تا او را ببیند. هنگام ظهر نیز به خانه بر می‌گشت.

موش در شرکت دوستش خوشحال بود و غافل از این بود که دوستش کم‌کم به یک دشمن تبدیل می‌شود. دلیلش چی بود؟ قورباغه احساس خجالت می‌کرد چون هر روز موش را ملاقات می‌کرد اما موش به تنهایی تلاشی برای ملاقات با او انجام نداده بود.

یک روز احساس کرد به اندازه کافی تحقیر شده است. وقتش رسیده بود که موش را ترک کند. انتهای یک نخ را به اطراف پایش و انتهای دیگر را به دم موش وصل کرد. به عقب پرید و موش را به دنبال خودش کشید.

قورباغه به درون برکه افتاد. موش سعی کرد خودش را آزاد کند اما ‌نتوانست و خیلی زود در برکه غرق شد. بدن پف کرده‌اش به سمت بالا حرکت کرد.

شاهینی موش را شناور روی سطح برکه دید. به پایین حرکت کرد. موش را به چنگال و منقارش گرفت و به نزدیک‌ترین شاخه درختی نزدیک شد. قورباغه نیز به بیرون از آب افتاد. عمیقا سعی می‌کرد تا خودش را آزاد کند. شاهین خیلی زود به مبارزه خود پایان داد.

در آفریقا یک ضرب المثلی دارند: اگر برای آسیب به کسی نقشه می‌کشی مطمئن باش اول برای خودت اتفاق می‌افتد. (چاه مکن بهر کسی/ اول خودت دوم کسی.)

در ادامه متن اصلی قصه را به زبان انگلیسی می‌خوانیم.

Friends Forever : African Stories

Let us enjoy reading this one of African Stories of Friends Forever. 

A mouse and a frog were friends. Every morning the frog would hop out of his pond and go to visit his friend who lived in a hole in the side of a tree. He would return home at noon.

The mouse delighted in his friend’s company unaware that the friend was slowly turning into an enemy. The reason? The frog felt slighted because though he visited the mouse everyday, the mouse on his part, had never made an attempt to visit him.

One day he felt he had been humiliated enough. When it was time for him to take leave of the mouse, he tied one end of a string around his own leg, tied the other end to the mouse’s tail, and hopped away, dragging the hapless mouse behind him.

The frog dived deep into the pond. The mouse tried to free himself but couldn’t, and soon drowned. His bloated body floated to the top.

A hawk saw the mouse floating on the pond’s surface. He swooped down, and grabbing the mouse in his talons, flew to the branch of a nearby tree. The frog, of course, was hauled out of the water too. He desperately tried to free himself, but couldn’t and the hawk soon put an end to his struggles.

In Africa they have a saying: ‘Don’t dig too deep a pit for your enemy, you may fall into it yourself’.

 

شعر كودكانه براي بابا (معرفي كتاب كودك)

شعر كودك براي بابا + معرفي كتاب كودك

پدر مهربون

بابای خوب و نازم
عزیز و دلنوازم
تو نعمت خدایی
تو خوب و با وفایی
خدا ترا نگهدار
که میروی سر کار
قرآن پاک و روشن
گفته است از تو با من
حرف ترا دهم گوش

الهی زنده باشی

ای پدر مهربون

پدر

می رسد به گوش من

یک صدای آشنا

زنگ آشنای در

می زند مرا صدا

شادمانه می کشم

چفت را ز پشت در

شاد و مهربان پدر

ایستاده پشت در

می کنم تبسمی

پشت در به روی او

داد می زنم پدر

می دوم به سوی او

شعر براي بابا + معرفي كتاب كودك

بابا آمد

تق تق تق بر در زد
بابا از بیرون آمد
رفتم در را وا کردم
شادی را پیدا کردم

وقتی  بابا را دیدم
فوری او را بوسیدم
بابا آمد نان آورد
با لبخندش جان آورد
با او روشن شد خانه
او شمع و ما پروانه

بابای خوبم

خبر خبر خبردار
بابای خوب و پرکار

خدای مهربونم
اونو برام نگهدار

می خوام یه شعر بخونم
بدونه یاد اونم

تا دنیا دنیا باشه
من عاشقش می مونم

بابای خوب و ماهم
تویی پشت و پناهم

مواظبی که هیچ چی
نباشه سد راهم

قشنگی مثل گل ها
دوستت دارم یه دنیا

باور بکن برایم
تو بهترینی بابا

خدا کنه همیشه
کنار من بمونی

هزار هزار تا قصه
برای من بخونی

والدين عزيز می توانید ما را از طریق راديو قصه كودك برای معرفي كتاب كودك و مطالعه شعر كودك دنبال كنيد.

 

ترس از موجودات خیالی در کودکان و چگونگی رفع آن + بخش دوم

ترس از تاریکی حدود ۲ تا ۳ سالگی ظاهر می‌شود و در میان کودکان متفاوت است. یک شب از هیولا و شب دیگر از دزد و چیزهای دیگر می‌ترسند.

ترس از موجودات خیالی در کودکان و چگونگی رفع آن + بخش اول

ترس‌های شبانه کودکان شامل ترس از تاریکی، کابوس‌ها و شخصیت‌های ترسناک است. این ترس‌ها همیشه هم در کودکی باقی نمی‌مانند و شاید در بزرگسالی نیز گریبانگیر شود. بسیاری از اینگونه ترس‌ها که اثر روانی بدی روی کودک داشته؛ در بزرگسالی نیز برای او آزاردهنده خواهد بود. 

ترس از تاریکی نشانه هوش است: 
 
اصولا ترس از تاریکی در کودکان همیشه بد و ناپسند نیست و نشانه هوش کودکان است. زیرا این ترس از ذهن خلاق کودکان شما بیرون آمده است و این خلاقیت نشانه هوش کودک است.

ترس از موجودات خیالی در کودکان + قصه صوتی
مشاوره کودک

 بنابراین پدر و مادر های محترم باید آگاه باشند که هرگز کودک هراسانشان را مورد تمسخرخود قرار ندهند و به ترس کودکشان احترام بگذارند، حتی اگر از نظر آن‌ها، آن ترس کاملا بی‌مورد باشد. بهتر است به جای مسخره کردن کودکتان با او صحبت کنید و ریشه ترس کودک را پیدا کنید. با همین گفتگوی ساده می‌توانید قوه تخیل کودکتان را محک بزنید و او را متوجه کنید از چیزهایی که تخیل می‌کند، هراس و ترس نداشته باشد. 

والدین عزیز برای آگاهی از روش های تربیتی درست به سایت رادیو قصه به قسمت تعلیم و تربیت کودک و برای کودکان خود به قسمت قصه کودکانه صوتی مراجعه کنید.

علت اصلی ترس کودکان را باید شناخت:

به عنوان مثال، پدر و مادر می توانند نسبت به رفتارها و رویدادهای روزانه فرزند خود حساس باشند و تغییرات محیطی او را اعم از خانه، مدرسه و دوستانش مورد بررسی قرار دهند، حتی می توانند علایق و انگیزه های جدید کودک را بشناسند.

گاهی که کودک به شدت ترسیده است و قادر به بیان کلامی ترس خود نیست، می توانیم از او بخواهیم که با رسم نقاشی، ترس خود را به تصویر درآورد.

اولین قدم برای درمان، تشخیص و درک ترس و اضطرابی است که کودک آن را تجربه می‌کند، بنابراین آن چه که مهم و لازم است در ابتدا ایجاد فضایی برای ابراز احساسات ترس و اضطراب کودک و ایجاد احساس امنیت در کودک است.

چند راه حل:

  • ترس ها اغلب آموختنی هستند. پس سعی کنید کودک خود را از لولو، هیولا و یا شیطان نترسانید.
  • اگر کودک شما دلش می خواهد شب ها در اتاقش باز بماند، این کار را بکنید و یا یک چراغ کم نور را در اتاقش روشن بگذارید. روشن گذاشتن چراغ هزینه چندانی بر نمی دارد. انعطاف داشته باشید. بعضی بچه ها کارهایی انجام می دهند تا ترسشان را کنترل کنند. مثل سوت زدن، آواز خواندن، حرف زدن. اگر این کار باعث احساس امنیت آن ها می شود، ممانعت نکنید.ترس از موجودات خیالی در کودکان + قصه صوتی
  • بچه هایی که قدرت تخیل قوی دارند، برای رهایی یافتن از غول های خیالی خود از ابزارهای تخیلی استفاده می کنند. به فرزندتان یک بطری آبپاشی (اسپری) بدهید و بگویید این وسیله غول ها را از بین می برد یا آنه ا را به موجوداتی بی ضرر تبدیل می کند. روش مفید برای بسیاری از بچه ها، درست کردن تابلویی بزرگ است که روی آن نوشته شده باشد « ورود غول ها ممنوع ». این تابلو را روی در اتاق خواب کودک آویزان کنید.
  • زمان خواب کودک را می توان با تداعی های خوش و آرامش بخش همراه ساخت. برای مثالمسواک زدن، شب بخیر گفتن، پوشیدن لباس خواب، شنیدن داستانی ساده و یا خاطره ای از دوران کودکی می تواند دلهره و اضطراب کودک را تا حدودی کاهش دهد.
  • گاهی انجام برخی بازی ها و سرگرمی ها در تاریکی می تواند موجب کاهش ترس کودکان از تاریکی به شود. به عنوان مثال پدر و مادر می توانند جلوی نور شمع به سایه بازی با انگشتان بر روی دیوار بپردازند و یا در تاریکی جایشان را تغییر دهند و از کودک بخواهند آنها را پیدا کند. هدف از انجام این بازی ها این است که کودک به تاریکی عادت کند و در یابد که اشیاء در تاریکی هیچ تفاوتی یا زمانی که هوا روشن است نمی کنند.

ترس از موجودات خیالی در کودکان و چگونگی رفع آن + بخش اول