وبلاگ

پیش به سوی سفر جادویی

سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید

❤️ این قصه تقدیم به محمد حسین جان و زینب جان والی عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️
?امیدوارم بهترین‌ها برای شما باشه عزیزای دل❤️
اسم قصه: پیش به سوی سفر جادویی✨?
قصه‌گو: سمینا ❤️
نویسنده: راضیه احمدی☘
تنظیم : رویا مومنی?
با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ
??موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا ??
دنیای کودک را بساز ?
پشتیبانی:
? @mhdsab
به کانال تلگرام بپیوندید?
? @childrenradio
رادیوقصه
خاله سمینا
قصه صوتی کودکانه

قصه صوتی کودکانه

انار جشنواره
فرد فرزین نوشین : نویسنده
اتحاد _ خوب فکر :موضوع
بالا به سال پنج سنی گروه
کشید طول ساعت چند و وزید شدیدی باد ، زیبا و سرسبز جنگل یه توی پاییزی روز یه .
روبرو عجیبی صحنه با اما اومدند بیرون هاشون لونه از ، خوابید باد و شد آروم آسمون اینکه از بعد جنگل حیوونای همه
شدند .
زمین روی ریختند انارها ی همه !وااااای 》 گفت کوچولو سنجاب 》
شدند له همشون 》 گفت کوچولو میمون 》

جشنواره انار

سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید

اسم قصه: جشنواره انار
قصه گو : سمینا❤️
نویسنده: نوشین فرزین فرد?
تنظیم: رویا مومنی?
گروه سنی : پنج سال به بالا
موضوع: فکر خوب _اتحاد
آدرس کانال تلگرام?
? @childrenradio
یه روز پاییزی توی یه جنگل سرسبز و زیبا ، باد شدیدی وزید و چند ساعت طول کشید .
همه حیوونای جنگل بعد از اینکه آسمون آروم شد و باد خوابید ، از لونه هاشون بیرون اومدند اما با صحنه عجیبی روبرو شدند .
سنجاب کوچولو گفت 《 وااااای! همه ی انارها ریختند روی زمین 》
میمون کوچولو گفت 《 همشون له شدند 》
موشی گفت 《 بیچاره انارها 》
شیر ، سلطان جنگل، نزدیک انارها رفت و با دقت به انارها نگاه کرد .
بعد غرشی کرد و گفت 《بعضی از انارها له شدند اما خیلی هاشون سالم موندند . این روزها گردشگران جنگل زیاد شدند .می تونیم انارها رو از روی زمین برداریم و دون کنیم و برای گردشگران بزاریم تا بخورند 》
میمون کوچولو هیجان زده گفت 《 من فهمیدم .
من یه عالمه پوست نارگیل توی لونه ام دارم .توی پوست نارگیل ، انارها رو دون کنیم و بعد بزاریمشون ورودی جنگل تا گردشگران ببینند و بخورن 》
شیر لبخندی زد و گفت 《 آفرین میمون کوچولو!پس همگی پیش به سوی انار دون کردن 》
حیوونای جنگل با شادی و هیجان، انارها رو از روی زمین برداشتند و داخل یه سبد بزرگ گذاشتند و برای میمون کوچولو بردند تا میمون کوچولو انارها رو توی پوست نارگیل ها دون کنه .
وقتی پوست نارگیل ها حاضر شدند ، همگی به کمک میمون کوچولو اومدند و پوست نارگیل ها رو به ورودی جنگل بردند و منتظر موندند تا گردشگران از راه برسند.
در همین موقع چند گردشگر وارد جنگل شدند و با دیدن پوست نارگیل ها و انارهای دون کرده داخلشان ،خوشحال شدند و به همدیگر گفتند 《 به به …چه جشنواره اناری توی جنگل راه افتاده 》
حیوونای جنگل هم با دیدن گردشگران و خوردن انارها خوشحال شدند.

 

رادیو قصه

خاله سمینا

قصه صوتی کودکانه

نمایشگاه صنایع دستی

سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید

اسم قصه: قصه صوتی نمایشگاه صنایع دستی?
ازسری قصه های امیر محمد??
قصه گو : سمینا❤️
نویسنده: نوشین فرزین فرد?
تنظیم: رویا مومنی?
گروه سنی : ده سال به بالا
موضوع: عذرخواهی _ بخشش _ هدیه
آدرس کانال تلگرام?
? @childrenradio
متن داستان:
دیروز جمعه بود و به پیشنهاد مامان به نمایشگاه صنایع دستی که نزدیک خونه مون برگزار شده بود ، رفتیم .
وقتی وارد سالن نمایشگاه شدیم از دیدن یه عالمه ظرف و گلیم و رومیزی های دست دوز و دستبندهای رنگ و وارنگ هیجان زده شدم .
مامان گفت 《 از غرفه های ردیف اول شروع کنیم 》
بابا گفت 《 آره حتما . همکارم میگفت ردیف اول یه غرفه داره که فقط موسیقی سنتی زنده پخش میکنه . حتما بریم از نزدیک هنرمندشو ببینیم و هم آهنگ بشنویم 》
بازدید از غرفه ها رو شروع کردیم تا اینکه رسیدیم به یه غرفه که پر از کوزه و ظرفهای سفالی داشت .
یه کوزه کوچولو که روی آن نقاشی کشیده شده بود نظرمو جلب کرد.‌ دستمو دراز کردم و کوزه کوچولو رو برداشتم یهو دستم لرزید و کوزه از دستم افتاد و شکست .
از فروشنده عذرخواهی کردم و گفتم 《 ببخشید ..هزینه اش چقدر میشه ؟ 》
فروشنده لبخندی زد و گفت 《 اشکالی نداره. 》
در همین لحظه چشمم افتاد به تابلویی که بالای سر فروشنده بود و روش نوشته شده بود
《 آموزش رایگان نقاشی روی کوزه در این غرفه انجام
می شود》
با هیجان از فروشنده پرسیدم 《 منم میتونم آموزش نقاشی روی کوزه ببینم ؟》
فروشنده جواب داد 《 چرا که نه . بفرمائید 》
همراه مامان و بابا و فروشنده به گوشه ای از غرفه رفتیم که کوزه های بزرگ و کوچک روی میز نسبتا بزرگی گذاشته بودند .
روی یکی از صندلی ها نشستم و مربی به من آموزش نقاشی روی کوزه داد .
روی کوزه ای که انتخاب کرده بودم ، یه توپ فوتبال و لباس ورزشی کشیدم .
مربی با دیدن کوزه ام گفت 《 به به …یه کوزه ی ورزشی ساختی 》
لبخندی زدم و گفتم 《 هدیه ی من به غرفه به خاطر شکستن کوزه 》
کوزه ورزشیو به غرفه هدیه دادم و مربی هم کوزه ای که روی آن نقاشی کشیده نشده بود به من هدیه داد تا توی خونه روی آن نقاشی بکشم .

رادیو قصه

خاله سمینا

قصه کودکانه

قصه صوتی کودکانه و حسادت

نویسنده : نوشین فرزین فرد

مقدمه
وقتی کودکی به دنیا می آید هیچ چیز از دنیا نمی داند .کودک پاک به دنیا می آید .نه حسادت می کند نه پرخاشگر است نه
لجباز است نه بی ادب اما وقتی به سن دو سالگی می رسد ، رفتارهای اطرافیان بخصوص والدینش را می بیند و از آنها تقلید
می کند و فکر می کند بهترین رفتار را والدینش انجام می دهند اما اگر والدینی حسود داشته باشند ، ناخودآگاه کودک فرقی
. نمی کند دختر یا پسر باشد حسود می شود و نسبت به همسالان خود احساس حسادت را در خود پرورش می دهد
از بدترین ویژگی های یک انسان حسادت به همنوع است و این ویژگی در دراز مدت باعث از بین رفتن دوستی ها و دور شدن
اطرافیان از یکدیگر می شود . حسادت عارضه ای ست که اگر از دوران کودکی ریشه کن نشود ،در بزرگسالی عواقب دشواری را
در پی دارد .لازم به ذکر است برای از بین بردن ویژگی حسادت در ابتدا این والدین هستند که ریشه حسادت را در قلب خود
ریشه کن کنند و بعد در پی راه حلی برای فروکش کردن حسادت در کودک شان باشند .در این مقاله به چگونگی فروکش کردن
حسادت در کودک می پردازیم
سارا و ملیکا
سارا و ملیکا دو دوست همسن و سال و پنج ساله هستند و در همسایگی همدیگر زندگی می کنند. سارا هرروز به خانه ی ملیکا
می رود تا با او خاله بازی کند. سارا دختری مهربان است و عروسک خودرا به ملیکا می دهد تا بازی کند اما ملیکا به عروسک
سارا حسادت می کند. با وجود اینکه سارا، عروسکش را در اختیار ملیکا قرار می دهد تا برای ساعتی با آن بازی کند اما ملیکا
.دوست دارد عروسک را برای خودش داشته باشد و سارا هر روز با گریه به خانه برمی گردد
به تدریج رفت وآمد سارا به خانه ی ملیکا برای خاله بازی کمتر می شود . سارا دیگر دوست ندارد با ملیکا همبازی شود و یک
روز به مادرش می گوید 《ملیکا حسوده .دیگه خونه شون نمیرم 》 مادر پیشنهاد می دهد که هر دو به خانه ی ملیکا رفته و با
ملیکا صحبت کند. مادر سارا به ملیکا
می گوید 《 ملیکا جان ! تا به حال قصه های صوتی سمینا رو گوش دادی ؟》ملیکا با تعجب می پرسد 《 قصه صوتی دیگه چی
هست؟》مادر سارا جواب می دهد 《 قصه های صوتی کودکانه خاله سمینا هر شب از رادیو قصه پخش میشن . سارا هرشب قصه
صوتی کودکانه گوش میده و به راحتی می خوابه .》سارا می گوید 《 قصه های صوتی خاله سمینا خیلی قشنگن 》ملیکا علاقمند می شود
قصه های صوتی خاله سمینا را گوش دهد. فردای آن روز ملیکا ، سارا را به خانه شان دعوت می کند و یکی ازقصه های صوتی سمینا را برای سارا تعریف
.می کند. از آن روز به بعد سارا و ملیکا با همدیگر دوست می شوند و حس حسادت ملیکا روز به روز کمتر می شود.
.قصه گویی می تواند حسادت را ریشه کن کند
اگر کودکی حسود است و به موقعیت خواهر یا برادر یا فرزندان فامیل و یا همسایه حسادت می ورزد و به هیچ عنوان با
نصیحت والدین ، این عارضه را در خود فروکش نمی کند ، می تواند با گوش سپردن به قصه های صوتی کودکانه حسادت را در
.خود ریشه کن کند
چگونه قصه های صوتی کودکانه ، حسادت را فروکش
می کنند ؟

قصه صوتی کودکانه بهترین گزینه برای ازبین بردن حسادت است . برای این منظور قصه های صوتی رادیو قصه را به دوستان وآشنایان معرفی
کنید .قصه های سمینا ، قصه هایی سرشار از مهر و عطوفت و کمک و یاری – به دور از کینه و کدورت و بر اساس آموزه های
اخلاقی خوب به گویندگی خاله سمینا طراحی شده اند تا همه کودکان را به گوش سپردن
به قصه هایش دعوت کند و آرامش و امیدواری را هدیه دهد.
حرف آخر
برای کودک خود قصه های صوتی کودکانه خاله سمینا را از رادیو قصه دانلود کنید و به او بگوئید گوش دهد و بعد قصه را برای خواهر یا
برادر یا فرزندان فامیل و همسایه که حسادت
می ورزد ، تعریف کند . با قصه گویی کودک حسود برای کودکی که حسادت به او می ورزد ، دوستی و محبت و نزدیکی ایجاد
شده و از حسادت دور می شود.

رونیا جون

سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید

❤️ این تبریک تقدیم به رونیا جان محمود پور عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️
?امیدوارم بهترین‌ها برای تو باشه عزیز دل❤️
گوینده: سمینا ❤️
تنظیم : رویا مومنی?
با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ
دنیای کودک را بساز ?
پشتیبانی:
? @mhdsab
کانال تلگرام?
? @childrenradio
رادیوقصه
خاله سمینا
قصه کودکانه
قصه صوتی

ناخن های موشی

سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید


اسم قصه: ناخن های موشی?
قصه گو : سمینا❤️
نویسنده: نوشین فرزین فرد?
تنظیم: رویا مومنی?
گروه سنی : پنج سال به بالا
موضوع: مراقبت _سلامتی
آدرس کانال تلگرام?
? @childrenradio
متن داستان:
.توی یه جنگل سرسبز و زیبا یه موش کوچولو همراه مامان و بابا زندگی می کرد
. موشی ناخن هاشو خیلی دوست داشت و دلش نمی خواست کوتاه بشن
《 یه روز مامان موشی گفت 《 دختر قشنگم ! ناخن هاتو کوتاه کن
《 موشی اخم کرد و گفت 《 نمی خوام . من ناخن هامو دوست دارم
《 مامان موشی گفت 《 آخه عزیزم ناخن هات خیلی بلند شدند و زیرشونم چرک جمع شده . مریض میشی عزیزم
《 موشی دوباره اخم کرد و گفت 《 ناخن های چرکیمو دوست دارم
.همون روز یه اتفاق عجیبی برای موشی افتاد
. مورچه سیاه کوچولو خونه موشی اومد مهمونی
. موشی خوشحال شد و با همدیگه توی اتاق موشی رفتند تا نقاشی بکشند
. موشی مداد رنگی هاشو به مورچه سیاه کوچولو تعارف کرد
وقتی مورچه سیاه کوچولو با خوشحالی خواست جعبه مداد رنگی رو از موشی بگیره یهو ناخن موشی ، انگشت مورچه سیاه
. کوچولو رو خراشید
《 مورچه سیاه کوچولو گفت 《 آخخخخ…انگشتم…چرا اینقدر ناخن هات بلندن؟
《 موشی نگاهی به انگشت مورچه سیاه کوچولو انداخت و گفت 《 آخ ببخشید . خیلی دردت اومد ؟
《 مورچه سیاه کوچولو لبخندی زد و گفت 《 نه زیاد
وقتی مورچه سیاه کوچولو از خونه موشی رفت ، موشی ناخن گیر رو از توی کمد برداشت و پیش مامان موشی رفت و گفت
《 《 لطفا ناخن ها مو کوتاه کن
《 مامان موشی لبخندی زد و گفت 《 حتما عزیزم
. موشی با حوصله نشست تا مامان موشی ناخن هاشو کوتاه کنه
.موشی بعد از اینکه ناخن هاش کوتاه شدن ، نگاهی به انگشتاش کرد و از تمیزی و سلامتی اونها خوشحال شد

خاله سمینا

رادیوقصه کودک

قصه صوتی

مهندس کوچولو و آجرهای خونه سازی

سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید

❤️ این قصه تقدیم به ریحانه جان اصغری ازغد عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️
?امیدوارم بهترین‌ها برای تو باشه عزیز دل❤️
اسم قصه: مهندس کوچولو و آجرهای خونه سازی???
قصه‌گو: سمینا ❤️
نویسنده: راضیه احمدی☘
تنظیم : رویا مومنی?
با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ
??موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا ??
دنیای کودک را بساز ?
پشتیبانی:
? @mhdsab
? @childrenradio

رادیو قصه

قصه کودکانه

خاله سمینا

روز بارانی

سوپرایزی متفاوت

برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید

اسم قصه: روز بارانی ?
قصه گو : سمینا❤️
نویسنده: نوشین فرزین فرد?
تنظیم: رویا مومنی?
گروه سنی : پنج سال به بالا
موضوع: همیاری _کمک کردن
آدرس کانال تلگرام?
? @childrenradio

متن داستان:
یه روزی روزگاری توی یه جنگل سرسبز و زیبا ، حیوونای جنگل زیر درخت کاج دور هم جمع شدند تا با همدیگه صحبت کنند
《 خرس شکمو گفت《 شکارچی ها خیلی زیاد شدن. باید یه فکری کنیم
ببری گفت 《 جنگل خلوت شده .خیلی از دوستانمونو شکارچی ها ُب َردن یا از دست شکارچی ها فرار کردن و از جنگل رفتن

هر کدوم از حیوونای جنگل مشغول نظر دادن بودند که یهو ابر سیاهی بالای جنگل اومد و جنگل رو تاریک کرد و بعد از چند
.دقیقه بارون شدیدی شروع به باریدن کرد
.همه حیوونای جنگل فوری به لونه هاشون برگشتند و تا بند اومدن بارون توی لونه هاشون موندند
.اما وقتی خرگوشی به لونه اش رسید، اتفاق عجیبی افتاد
.کف لونه ی خرگوشی پر از آب شده بود
《! خرگوشی با ناراحتی به خودش گفت 《 وااای! این همه آب توی لونه ام چیکار میکنه
.خرگوشی سقف لونه شو نگاه کرد. آب بارون از قسمتی از سقف که سوراخ و باز بود ، به کف لونه می چکید
. خرگوشی گریه کنان از لونه اش بیرون اومد و زیر درخت کاج رفت تا خیس نشه
. در همین موقع صدای قارقار کلاغ سیاه رو از بالای درخت شنید
《 کلاغ سیاه گفت 《 خرگوشی ! چرا لونه ات نرفتی ؟ هوا خیلی سرده و سرما می خوری
خرگوشی با ناراحتی جواب داد 《 آخه سقف لونه ام سوراخ شده و بارون ریخته توی لونه ام و همه جای لونه مو پر از آب
《کرده
.خرگوشی منتظر موند تا بارون بند اومد
. بعد از زیر درخت کاج بیرون اومد و به سمت لونه اش رفت
در همین موقع صدای کلاغ رو شنید که با صدای بلند گفت 《 آهای آهای بیان کمک …لونه ی خرگوشی پر از آب شده. بیان
《 کمک
. همه حیوونای جنگل از لونه هاشون بیرون اومدند
.خرس شکمو یه تخته چوب با خودش آورد تا روی سقف لونه خرگوشی بزاره تا دیگه بارون توی لونه اش نچکه
. حیوونای دیگه هم سطل برداشتند و کمک خرگوشی کردند تا آب های ریخته شده توی لونه رو توی سطل بریزن و بیرون ببرن
.بعد از یک ساعت و وقتی خورشید خانوم دوباره توی آسمون پیداش شد و زمینو گرم کرد، لونه ی خرگوشی هم خشک شد
.خرگوشی از کلاغ سیاه و همه حیوونای جنگل تشکر کرد

رادیو قصه

قصه کودک

خاله سمینا

قصه سه غول


اسم قصه: ??? سه غول ???

قصه گو: آرین بقائی❤️??️❤️

نویسنده و تصویرگر: دیوید مک کی ✍

مترجم: مهشید مجتهدزاده ?

آدرس کانال تلگرام?
 @childrenradio

رادیو قصه 

قصه کودکانه