جوجه اردک لجباز

اسم قصه: جوجه اردک لجباز
قصه گو : سمینا❤️
نویسنده: نوشین فرزین فرد🍀
تنظیم: رویا مومنی🌱
گروه سنی : ۱ تا ۳ سال
موضوع: لجبازی
آدرس کانال تلگرام👇
🆔 @childrenradio

متن داستان
روزی روزگاری توی یه جنگل سرسبز و زیبا، یه جوجه اردک زندگی می کرد.
جوجه اردک هرروز همراه مامان اردک و بابا اردک و خواهر و برادرش کنار برکه می رفت و روی آب برکه شنا می کرد .
یه روز آفتابی و تعطیل یه اتفاق عجیبی توی برکه افتاد .
آدمهای زیادی کنار برکه اومده بودند تا گردش و تفریح کنند .
اون روز جوجه اردک مثل هرروز همراه مامان اردک و بابا اردک و خواهر و برادرش روی آب برکه شنا می کرد ناگهان یه چیز بزرگ نزدیک جوجه اردک افتاد .
جوجه اردک با تعجب نگاه کرد . بعد صدای یه پسربچه رو شنید
(( آهای جوجه اردک! توپمو بیار))
اما جوجه اردک که از توپ خوشش اومده بود به در خواست پسر بچه اهمیت نداد و مشغول توپ بازی شد .
در همین موقع مامان اردک و بابا اردک و خواهر و برادر جوجه اردک متوجه توپ بازی کردن جوجه اردک شدند.
بابا اردک گفت (( پسرم ! توپو به صاحبش پس بده ))
مامان اردک گفت (( بابا اردک راست میگه . توپو پس بده ))
اما جوجه اردک اهمیت نداد و مشغول توپ بازی شد.
پسربچه گفت (( جوجه اردک! لجبازی نکن .توپمو پس بده ))
جوجه اردک جواب داد (( نمیخوام . میخوام توپ بازی کنم ))
ناگهان نوک جوجه اردک به توپ خورد و توپ سوراخ شد ، باد توپ خالی شد و توپ کوچیک شد.
جوجه اردک و پسربچه هردو ناراحت شدند .
بابا اردک گفت (( پسرم! برو عذرخواهی کن. ))
جوجه اردک توپ کوچولو رو به دست پسر بچه داد و گفت (( ببخشید ))
پسر بچه گفت (( حالا چیکار کنم ؟! من فقط همین یه دونه توپو داشتم ))
بعد شروع کرد به گریه کردن. جوجه اردک با دیدن گریه ی پسربچه ، گریه کرد.
در همین موقع گریه پسربچه قطع شد و گفت (( جوجه اردک! تو هم بلدی گریه کنی ! باشه . بخشیدم . الان به بابام میگم یه توپ دیگه بخره و باهم بازی کنیم ))
پسربچه همین کار رو کرد و بعد از مدتی که توپ جدید خریده شد ، با جوجه اردک مشغول توپ بازی شد.
جوجه اردک هم به خودش قول داد دیگه لجبازی نکنه و دل کسی رو نشکنه .

رادیو قصه کودک
خاله سمینا
قصه صوتی کودکانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *