پیرمرد و گردنبند قسمت دوم + قصه شب

پیرمرد و گردنبند + قصه صوتی

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)
اسم قصه: پیرمرد و گردنبند (۲){ع}
نویسنده روایت: حسین فتحی
به مناسبت شهادت بانو فاطمه {ع}
قصه گو: سمینا ❤️

آدرس تلگرامی ما:

? @childrenradio

شما می توانید ما را از طریق رادیو قصه برای شنیدن قصه شب و قصه صوتی کودکانه با صدای خاله سمینا دنبال کنید.

عمار از گیرمرد پرسید: این گردنبند را به چند سکه می فرشی. پیرمرد گفت: مقداری نان و گوشت به من بده که خیلی گرسنه ام ، لباسی  من بده که لباس هایم کهنه و پاره و مقداری هم پول بده که به شهرم برگردم. عمار گفت من این گردنبند را از تو میخرم ، هم غذا می دهدم تا سیر شوی، هم لباسی می دهم تا بپوشی و هم اسبی می دهم تا سوار شوی و به شهرت برگردی، مقداری هم سکه می دهم که خرج راهت باشد. پیر مرد گفت: خدا به تو خیر بدهد من هم چیزی جز این ها نمی خواهم تو مرد خوب و مهربانی هستی کمک کردی و این …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *