توی مرغدونی وقت تخم گذاشتن بود، مرغای کوچیک زیر نگاه ریزبین مامانشون تمرین تخم گذاشتن می کردن اما سفید پر، دوست نداشت این کارو انجام بده اون می گفت: قد قد قد تخم بزاریم، همیشه تخم بزاریم، قد قد قد اما ما می تونیم کارای بهتری انجام بدیم قد قد قد. سفید پر بیشتر دوست داشت به حرفای پر آبی گوش بده، پر آبی یک مرغ دریایی بود که خیلی سفر می کرد اون برای سفید پر از…
موموکی آه کشید و برای هزار و سومین بار با خودش گفت: کاش چشمام بهتر میدید تا می تونستم خدا رو ببینم و سرشو از خاک بیرون آورد. و با چشم های ضعیفش به اطراف نگاه کرد. یکی اون جا بود که داشت گوش های درازش را تکان می داد. موموکی پرسید: تو خرگوشی، به من میگی خدا چه شکلیه. خرگوش به موموکی نزدیک شد و گفت: آخه من از کجا بدونم، منم تا حالا خدارو ندیدم شاید…
صندلی فکر، بفرمایید بشینید. دوست دارید بازی کنید یا می خواهید وقتی زمان نشستن روی صندلی فکرم تموم شد بازی کنید. اوه خدای من فکر کنم بازم تو دردسر افتادم، یک جورایی گربه ی یک نفر رو به امانت گرفتم، یعنی گربه رو به امانت گرفتم که بتونم نفر اول یک مسابقه بشم. مسابقه ای ک جایزه اش یک جام بود، یک جام زیبای نقره ای. شماهم تا حالا شده حیوون کسیو به امانت گرفته باشید. نه، کبوتر چی…
شاید باورتون نشه من،پانته آ،یازده ساله،یه بار خونمونو آتیش زدم.
همش تقصیر پدرام بود.
داداش کوچولومو میگم. پدرام همش می رفت توی آشپزخونه و کبریت رو از روی اجاق گاز برمی داشت.
آخرین بار که روشنش کرد تا اومدم ازش بگیرم یهو بریت روشن افتاد کف سرامیک آشپزخونه.
جیغ زدم و با پدرام از آشپزخونه بیرون اومدم.پدرام با هیجان گفت “دیدی “.بالاخره خونه رو آتیش زدیم ولی مامان و بابا بیان و ببین چی شده حسابی دعوامون می کنن .
بسه .
برو بیرون از خونه.
منم الان میام_ گوشی تلفنو از روی عسلی برداشتم و رفتم توی راه پله.
پدرام جلوی در آسانسور وایساده بود و با آقای ملکی همسایه ی ” روبرویی حرف می زد.شماره ۱۲۵ رو گرفتم .
الو خونه مون آتیش گرفته.
خودتونو سریع برسونید .
مامان و بابام خونه نیستن.
سرکار هستن_ . آروم باش دختر خوب.
از خونه بیرون برید. آدرس خونه تونو بده_ ….خونه مون همین کوچه ی_ .باشه .
همین الان مامورا رو می فرستم_ آقای ملکی با تعجب نگاهم کرد و گفت “پانته آ جان !پس چرا زودتر نمی گی ؟پدرام یه چیزایی گفت اما باورم نشد.
الان شما ” دوتا برید خونه ی ما.
منم میرم خونه تون.
سریع .بدویید پدرام رو گذاشتم خونه ی آقای ملکی و جلوی در خونه شون وایسادم و هرچقدر خانم ملکی گفت که برم توی خونه شون و الان مامورا میان و آتیشو خاموش می کنن اما من گوش ندادم.
چند دقیقه بعد صدای آژیر ماشین آتش نشانی رو شنیدیم و بعد مامورای آتش نشانی از آسانسور پیاده شدن.
یکی از مامورا رفت توی خونه مون ولی بعد از چند دقیقه اومد بیرون و گفت “”آتیش خاموش شده و نیازی به ما نیست.
” با تعجب پرسیدم “یعنی چی؟
پس آقای ملکی چی شد؟
مامور لبخندی به من زد و گفت “آقای ملکی با کپسول کوچیک آتش نشانی که توی آشپزخونه تون نصب شده آتیشو خاموش ” کرده من و پدرام و خانم ملکی توی خونه مون رفتیم.
نفس عمیقی کشیدم و از آقای ملکی تشکر کردم. با کمک آقای ملکی و مامورای آتش نشانی طرز استفاده از کپسول آتش نشانی رو یاد گرفتم.
به نظرم آقای ملکی بهترین آتش نشان دنیاست تا اونجایی که .
رئیس آتش نشانی به او پیشنهاد داد تا توی عملیاتهای آتش نشانی با آنها همکاری کنه.
آدرس تلگرامی ما: ? @childrenradio.
رادیو قصه کودک برای کودکان شما انواع داستان ها را به صورت قصه های کودکانه صوتیو قصه صوتی کودکانه و داستان کودکانه صوتی با صدای خاله قصه گو سمینا آماده کرده است.
رادیو قصهبرای کودکان شما انواع داستان ها را به صورت قصه های کودکانه صوتیوقصه صوتی کودکانهو داستان کودکانهبا صدای خاله سمینا آماده کرده است.
کودکان برای کنار آمدن با دیگران به قوانین ساده و روشن نیازمند هستند. نباید از کودکان بخواهیم که هر آنچه ما میگوئیم انجام دهند. کودکان در سنین پیشدبستانی دوست دارند خودشان تصمیم گیرنده باشند، انتخاب کنند و در کارهای مربوط به خود مستقل باشند. بنابراین تنها در مواردی کودکلجباز بهشمار میآید که بیش از نیمی از دستورات را اطاعت نکند و از آن ها سرپیچی کند.
وقتی کودکان درخواستی دارند و یا والدین آنها را مجبور به انجام عملی برخلاف میلشان میکنند لجباز میشوند. گاهی توجه زیاد والدین به رفتارهای نامناسب کودکان سبب میشود که رفتارهای نادرست آنان تقویت شود، بهطوری که کودکان به دلیل آوردن، جر و بحث کردن، نق زدن، مجادله کردن و درخواستهای مکرر متوسل میشوند.
آگاهی از لجبازی کودکان:
لجبازیدرکودک کاملا طبیعی است. هر کودکی تا حدی لجبازی می کند، چون این طبیعت آن هاست که اطرافشان را آزمایش کنند و بفهمند که تا کجا می توانند پیشروی کنند. با این حال، بچه ها حد و مرز خود را نمی شناسند و این وظیفه پدر و مادر آن هاست که محدودیت ها را برای آن ها تعیین و مشخص کند. اینجاست که نقش مدیریتی پدر و مادر شروع می شود که هرچه زودتر باشد، بهتر است.
اعمال روش خاموشی با کودک لجباز:
باید روش خاموشی را در برخورد با کودک لجباز به کار گرفت؛ به این مفهوم که پدر و مادر در مقابل رفتارهای منفی کودک هیچ واکنش کلامی، دیداری و شنیداری انجام نمیدهند و گویی چیزی را ندیدهاند، کودک پس از چند بار تکرار رفتار منفی، به علت دریافت نکردن پاسخ، پی میبرد که کارش بیهوده است.
رادیو قصه از طریق قصه های صوتی و داستان های کودکانهسعی دارد که شبی آرام برای فرزندان شما به وجود آورد.
فشار والدین برای تربیت صحیح:
اگر پدر و مادر کودک افرادی باشند که بخواهند بر رفتار کودک تسلط پیدا کنند، در این صورت کودک ابتدا به صورت ارادی لجبازی میکند، ولی کم کم این رفتار را به صورت عادت تا سنین بزرگسالی در او ادامه پیدا می کند. امر و نهی بیش از حد به کودک مخصوصا در سنینی که او برای کسب استقلال تلاش میکند، حالت شدید تضاد را به وجود میآورد و در نهایت منجر به لجبازیدر کودک میشود.
تولد نوزاد جدید:
بعضی کودکان به حضور کودکی دیگر در خانه حساسند و زمانی که بچه جدیدی در خانه به دنیا می آید و بخش مهمی از توجه و حمایت پدر و مادر را به خود اختصاص می دهد، کودک زبان آن را ندارد که از رفتار رو به تبعیض والدین سخن بگوید و عقده های درونی خود را از طریق لجبازی و سرکشی نشان می دهد. این نشان دهنده حسادت می باشد که خود عامل مهمی برای لجبازیکودکان است.
ویژگیهای مثبت کودکتان را نشانه بگیرید و آنها را با ملایمت و عشق، قویتر کنید:
ممکن است لجبازیکودکان، ما را آنقدر خسته و مستأصل کند که مهربانی و محبت را از یاد ببریم. بدون الگو گرفتن از ما، کودکانمان هرگز نمیتوانند مهربانی و ملایمت را بیاموزند. روزانه تماس فیزیکی، در آغوش گرفتن و مکالمهای مهربانانه با کودک خود داشته باشید. اولین ساعتهای صبح یا هنگام برگشت از مدرسه یا قبل از خواب، میتواند زمان مناسبی برای این کارها باشد.
سرمایه گذاری برای کودکتان، بهترین سرمایه گذاری زندگی شماست. صرف زمانی برای دوست داشتن و پرورش او، لذت زیادی به همراه خواهد داشت.
آرامش خود را حفظ کنید:
اگر به لجبازی کودک خود با داد و بیداد پاسخ بدهید، گفتوگوی عادیِ بین شما و کودکتان در نهایت به جایی کشیده خواهد شد که از هر دو طرفتان فقط صدای جیغ شنیده میشود. داد و بیداد شما در واقع جرقهای است برای شروع یک درگیری کلامی که فقط اوضاع را بد از بدتر میکند.
یادتان باشد که او کودک و ناپخته است و شما که بالغ و فهمیده هستید وظیفه دارید جریان گفتوگو را به سمتی هدایت کنید که به یک نتیجهی معقول برسید. به کودک خود کمک کنید تا متوجه شود که باید دست از لجبازی بردارد و آنچه را شایسته است انجام بدهد.
سازش:
هر گاه امکان پذیر است، با کودکان خود از طریق مصالحه کار کنید. به عنوان مثال، اگر کودک شما می خواهد یک لباس را که برای مدرسه مناسب نیست، بپوشند، سعی کنید یک جایگزین مناسب برای او داشته باشید که هر دو شما را خوشحال کند.
بچه های عزیز برای شنیدن قصه های صوتی کودکانهوقصه شببا صدای خاله قصه گو سمینا برای گروه های سنی(الف، ب، ج) به سایترادیو قصهمراجعه کنید.