هرا و دوستی خمیرکی ❤️ این قصه تقدیم به هرا جان هاشم زاده عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️اسم قصه: هرا و دوستی خمیرکی🌀قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویامومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradioرادیو قصه کودک🦋قصه صوتی اختصاصی
عادت های با ارزش تو سلامممنون از اینکه به صدای سمینا در رادیو قصه کودک گوش می کنید🦋عادت های با ارزش توشبا وقتی که تصمیم میگیری بخوابی ،🛏 چطور برای خواب آماده میشی؟اول لباس خوابتو میپوشی ، 👚مسواک میزنی 🪥قبل از خواب ، قصه گوش میکنی 🧸یا بلافاصله چراغارو خاموش میکنیخب به احتمال زیاد به این کارا زیاد توجه نمی کنی و فقط اونا رو انجام میدی ، این یعنی ، این یعنی اینا عادتهای تو هستنممکنه بعضی بچه ها ناخن بجون یا بند انگشتاشونو بشکننشاید تا حالا سعی کرده باشی اینا رو ترک کنی شاید با خودت فکر کردی عادت ها چیزای بدی هستن البته ، البته که ناخن جویدن و شکستن بند انگشتها ، خودت رو آزار میدهاما ، اما عادت ها هنیشه بد نیستن ، اونا مثل یک میانبر برای مغز میموننخب اگه عادتها نبودن باید به کوچکترین کارا فکر کنی ، فکر کنی و فکر کنی اونوقت مغزت اونقدر هر روز به خوردن صبحانه فکر می کرد که از کار کاملآ میفتاد …مغز خوشحاله ، اون مطمئنه که عادتها از صبح تا شب تو رو راهنمایی می کنن و عادت ها می تونن روی همه کارات روی همه کارات مثل خوردن ، حرف زدن تآثیر داشته باشن ، عادت ها به اون چیزی که تو ، آره تو فکر می کنی و عکس العملی که نسبت به اتفاقای محیط اطرافت نشون میدی، تآثیر میذارنبنابراین خیلی فکرتو مشغول نمی کنن ، این خیلی مهمه ، اونا نقش مهمی توی احساسات دارن و به اندازه ی آسمون ، بله به اندازه آسمون خیلی مهمه که تو ، خود تو عادتهایی رو بگیری که احساسات خوب رو در تو به وحود بیارندوست داری بدونی چطوری؟پس لطفا پادکست بعدی رو گوش کناما قبلش ….🎉لطفا شاد بودن رو انتخاب کنیدشاد بودنکودک شادشادیخاله سمیناپادکست صوتی
شاد بودن حق شماست پادکست شماره ۲: شاد بودن حق شماست🍎گروه سنی: ۹ تا ۱۲سال😊گوینده: سمینا❤️تنظیم کار: رویا جان مومنی🍀@childrenradio🌹شاد بودن حق شماست🦋بچه ها ، هر روز ، هر روز که خورشید از پشت کوه ها طلوع میکنه و پرنده ها آواز میخونن ، اون روز هدیه ای از طرف خداست…🌹اگه اون روز غمگین باشیم، خب اون روز رو هدر دادیمخیلی از بچه ها ممکنه با ناراحت بودنشون باعث بشن خیلی از روز های عمرشون تلف بشه ، اونم بخاطر چی؟مثلا نتونستن دفتر مورد علاقه شون رو بخرنیایا به هر دلیلی نتونستن ادامس با طعم نعنا بخرنیا اون روز بخاطر کار ناگهانی که برای مامان پیش اومده نتونستن طبق برنامه ای که با دوستشون داشتن به شنا برن🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋خب ، خب نباید اجازه بدیم که اتفاقات همه چیز رو به هم بریزهذهنتون رو ببرید طرف شاد بودنباید این رو قشنگ حس کنیمدرک کنیم که هر روز هر روز یه هدیه ای خیلی خوشمزه از طرف خداست برای ما🎂🎂🎂میدونید من هر روز رو به عنوان هدیه ای از طرف خداوند جشن میگیرم، چطوری؟🌀 با قصه گفتن برای شماچون ،چون شاد بودن حق شماست ،پس لطفا✔️شاد بودن رو انتخاب کنیدرادیو قصه کودکجنگجوی کوچکخاله سمیناشاد بودن
خانم طاووسه کارمند وظیفه شناسی است اسم قصه: قصه صوتی خانم طاووسه کارمند وظیفه شناسی است🦚قصه گو: سمینا❤️نویسنده: نوشین فرزین فرد🍀تنظیم: رویا مومنی 🌱گروه سنی: ۱ تا ۷ سالموضوع:مشاغلآدرس کانال تلگرام👇🆔 @childrenradioمتن قصه:روزی روزگاری توی یه جنگل سرسبز و زیبا، طاووس، کارمند اداره بود.طاووس هرروز صبح زود از خواب بیدار می شد و صبحونه ی مفصل می خورد و بعد آماده می شد و راهی اداره می شد .وقتی به اداره می رسید ، پشت میزش می نشست و مانیتور رو روشن می کرد و مشغول رسیدگی به پرونده ها می شد.یه روز که مثل همیشه طاووس به اداره رفت و پشت میزش نشست و مانیتور رو روشن کرد ، خاله قورباغه وارد اتاق طاووس شد .طاووس بعد از سلام و احوالپرسی به خاله قورباغه گفت (( خاله قورباغه! چه خبر؟))خاله قورباغه لبخندی زد و گفت (( سلام طاووس جان ! بله اومدم این پرونده رو به دستت بدم تا امضا کنی . می خوام خونه مو بازسازی کنم و نیاز به وام بانکی دارم . شما باید امضا کنی تا بانک ، وام به من بده ))طاووس با خوشحالی گفت (( به به …خوشحالم می خوابید خونه تونو بازسازی کنید .چشم . پرونده تونو ببینم ))خاله قورباغه پرونده رو به دست طاووس داد و طاووس هم امضا کرد .خاله قورباغه دعای خیر برای طاووس کرد و با خوشحالی از اتاق طاووس بیرون رفت🦋رادیو قصه کودک🦋خاله سمینا🦋قصه صوتی کودکانه
موحود عجیب و غریبی به نام میراثک رادیو قصهایها امشب قصه قشنگ میراثک منتظر شماستاسم قصه: موجود عجیب و غریبی به نام میراثکمنتشر شده در: روزنامه اطلاعات _ شماره ۲۷۶۸۵پنجشنبه یکم آبان ۱۳۹۹. سال نود و پنجمقصهگو: سمینا ❤️نویسنده: سمانه آقائی🍀تنظیم: رویا مومنی 🌱گروه سنی: ۷ تا ۱۰ سالموضوع: آشنایی با میراث فرهنگی و طبیعی ایران
هفت فروشگاه اسم قصه: هفت فروشگاهقصه گو: سمینا❤️نویسنده: نوشین فرزین فرد🍀تنظیم: رویا مومنی 🌱گروه سنی: ۱ تا ۷ سالموضوع: آموزش اعدادآدرس کانال تلگرام👇🆔 @childrenradio☆☆☆☆☆☆☆متن داستانروزی روزگاری توی محله بزرگ ، هفت فروشگاه وجود داشت .هفت فروشگاه، کیف و کفش و پوشاک داشتند .صاحبان هفت فروشگاه هرروز صبح ، فروشگاه ها رو باز می کردند و تا آخر شب به مردم ، کیف و کفش و پوشاک می فروختند.یه شب یه اتفاق عجیبی توی محله بزرگ افتاد.یکی از هفت فروشگاه، آتیش گرفت.صاحب فروشگاه فوری به آتش نشانی زنگ زد.مردم و شش فروشگاه دیگه خیلی ناراحت شدند و دعا کردند تا ماشین آتش نشانی زودتر از راه برسه و آتیشو خاموش کنه .وقتی ماشین آتش نشانی از راه رسید و آتیشو خاموش کرد، مردم و شش فروشگاه دیگه خوشحال شدند.بعد از چند روز صاحب فروشگاه آتیش گرفته، فروشگاه رو که تمیز کرده بود ، دوباره فروشگاه رو باز کرد و مثل قبل مردم برای خرید از هفت فروشگاه می رفتند.رادیو قصه کودکخاله سمیناقصه صوتی کودکانه