سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید
❤️ این قصه تقدیم به ترنم جان تولایی عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️
?امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️
اسم قصه: ترنم و راهکار داداندانی?
قصهگو: سمینا ❤️
نویسنده: راضیه احمدی☘️
تنظیم : رویا مومنی?
با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ
??موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا ??
دنیای کودک را بساز ?
سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید
❤️ این قصه تقدیم به یلدا جان فرشته عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️
?امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️
اسم قصه: نسخه یلدا دکتر برای کرم دندون ??⚕
قصهگو: سمینا ❤️
نویسنده: راضیه احمدی☘️
تنظیم : رویا مومنی?
با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ
??موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا ??
دنیای کودک را بساز ?
سوپرایزی متفاوت برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید
❤️ این قصه تقدیم به رادمان جان انتظام عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️ ?امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️ اسم قصه: رادمان و عملیات نجات??✈️ قصهگو: سمینا ❤️ نویسنده: راضیه احمدی☘️ تنظیم : رویا مومنی? با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ ??موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا ?? دنیای کودک را بساز ?
رادمان هلکوپترش را از روی سر مبل ها بالا بردو گفت: خلبان صحبت میکنه، ما الان بالای بلندترین پیچ خطرناک کوه هستیم، چه کسی احتیاج به کمک داره؟ و بعد همان طور که هلکوپتر را جلوتر می برد ادامه داد: اون پیچ رو از اینجا می بینم، فکر می کنم تا پنج دقیقه ی دیگه اونجا باشم و با سرعت بیشتر به سمت مبل وسط خانه حرکت کرد.
روی مبل یک کامیون بزرگ کج شده بود که آرام آرام به سمت پایین دره یعنی روی زمین در حال سقوط بود. رادمان کلاه خلبانی اش را عقب داد و دوباره بلند گفت: کامیون دیده شد، خطر سقوط دو سرنشین وجود دارد. با سرعت هر چه بیشتر برای نجات آنها می روم.
رادمان طناب کمکی را از هلکویپرش به پایین پرت کرد و با صدایی که انگار از بلندگوی داخل ان شنیده می شد فریاد زد: اصلا نگران نباشید، من رادمان هستم، خلبان امدادی برای کمک به شما، فقط باید به حرف های من با دقت گوش کنید تا بتوانم شما را نجات بدهم. بعد سرفه ی کوچکی کرد و ادامه داد: یک طناب برایتان می فرستم. لطفا خونسردی خودتان را حفظ کنید و طناب را یکی یکی به دور خودتان بپیچید تا شما را بالا بکشم.
رادمان به دو راننده ی کامیون نگاه کرد که خیلی ترسیده بودند و با احتیاط از سر جایشان بلند شدند تا بتوانند طناب را بگیرند اما یک مشکل بزرگ وجود داشت. طناب از کامیون خیلی فاصله داشت و سنگی که کامیون را نگه داشته بود در حال جدا شدن از صخره بود و کامیون کم کم در حال سقوط به داخل دره یعنی پایین مبل بود. رادمان دوباره صدایش را تغییر داد و با صدای بلندگوی اش گفت: باید عجله کنید و بعد با احتیاط هلکوپتر را به سمت کامیون برد تا آنها بتوانند طناب را بگیرند.
رادمان که حسابی غرق نجات سرنشینان شده بود، از داخل آشپرخانه صدای مامان را شنید که می گفت:آفرین پسر قهرمانم رادمان خنده ی کوچکی کرد و دوباره با صدای بلندگوی اش جواب داد: لطفا با خلبان صحبت نکنید. او وسط یک ماموریت مهم است و نباید حواسش را پرت کنید. مامان با صدای آهسته ای گفت: اوخ درسته! بعدا با خلبان رادمان تماس گرفته می شود.
رادمان با احتیاط دو سرنشین را به طناب وصل کرد و هلکوپتر را به آرامی به طرف پایین کوه هدایت کرد. با شنیدن صدای بلند افتادن کامیون به ته دره ، او یک نفس عمیق کشید و گفت:ماموریت به خوبی انجام شد. هر دو سرنشین سالم و سلامت به پایگاه امدادی منتقل می شوند.
و بعد صدای مامان شنیده شد که می گفت: خدا قوت قهرمان! یک تلفن اروژانسی دیگر داریم. در ۱۰۰ کیلومتری جاده ی کویر یک خانواده به کمک احتیاج دارند.رادمان کلاهش را بالا داد و جواب داد:دریافت شد مرکز! با سرعت هر چه تمام به طرف آنها حرکت می کنم.
سوپرایزی متفاوت برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید
❤️ این قصه تقدیم به سهیل جان ترکارانی عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️ ?امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️ اسم قصه: نظم اتاقی سهیل و نظم لباسی لباسشویی??? قصهگو: سمینا ❤️ نویسنده: راضیه احمدی☘️ تنظیم : رویا مومنی? با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ ??موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا ?? دنیای کودک را بساز ?
سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید
❤️ این قصه تقدیم به نامی جان صالح پور عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️
?امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️
اسم قصه: خانواده فوتبالی ها⛹?♂⚽️
قصهگو: سمینا ❤️
نویسنده: راضیه احمدی☘️
تنظیم : رویا مومنی?
با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ
??موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا ??
دنیای کودک را بساز ?
سوپرایزی متفاوت برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید
❤️ این قصه تقدیم به محمد حسین جان و زینب جان والی عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️ ?امیدوارم بهترینها برای شما باشه عزیزای دل❤️ اسم قصه: پیش به سوی سفر جادویی✨? قصهگو: سمینا ❤️ نویسنده: راضیه احمدی☘ تنظیم : رویا مومنی? با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ ??موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا ?? دنیای کودک را بساز ? پشتیبانی: ? @mhdsab به کانال تلگرام بپیوندید? ? @childrenradio رادیوقصه خاله سمینا قصه صوتی کودکانه
سوپرایزی متفاوت برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید
❤️ این تبریک تقدیم به رونیا جان محمود پور عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️ ?امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️ گوینده: سمینا ❤️ تنظیم : رویا مومنی? با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ دنیای کودک را بساز ? پشتیبانی: ? @mhdsab کانال تلگرام? ? @childrenradio رادیوقصه خاله سمینا قصه کودکانه قصه صوتی
سوپرایزی متفاوت برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید
❤️ این قصه تقدیم به ریحانه جان اصغری ازغد عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️ ?امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️ اسم قصه: مهندس کوچولو و آجرهای خونه سازی??? قصهگو: سمینا ❤️ نویسنده: راضیه احمدی☘ تنظیم : رویا مومنی? با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ ??موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا ?? دنیای کودک را بساز ? پشتیبانی: ? @mhdsab ? @childrenradio
❤️ این قصه تقدیم به کارن جان کرمی عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️ ?امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️ اسم قصه: پاندای کونگ فو کار ، رالی سوار میشود?? قصهگو: سمینا ❤️ نویسنده: راضیه احمدی☘ تنظیم : رویا مومنی? با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ ??موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا ?? دنیای کودک را بساز ? پشتیبانی: ? @mhdsab ? @childrenradio