روایتی زیبا از پیامبر-قصه های کودکانه صوتی

گوش کنید

 

اسم قصه : روایتی زیبا از پیامبر (ص)

قصه گو :سمینا
موضوع: کودکی امام حسن و امام حسین (ع)?

گروه سنی:الف.ب.ج
خواب های طلایی ببینید عزیزای من?

ادرس تلگرامی ما
? @childrenradio

روباه وگربه_قصه های کودکانه صوتی

گوش کنید

اسم قصه: روباه وگربه

قصه گو:سمینا
موضوع: غرور بیش از اندازه❤️

گروه سنی :الف . ب
شبتون پرستاره عزیزای من

ادرس تلگرامی ما
? @childrenradio

کلاغ و قالب پنیر-قصه های کودکانه صوتی

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)

اسم قصه:کلاغ وقالب پنیر

قصه گو :سمینا⁦♥️⁩

متن داستان

کلاغ و قالب پنیر

روزی روزگاری روی یه درخت کاج کلاغی لونه داشت .

درخت کاج وسط یه خیابون بزرگ بود.

کلاغ هر روز صبح قارقار کنان از لونه اش بیرون می اومد و پای درخت می نشست و خرده نون هایی که مردم پای درخت برای گنجشکها و کلاغ ها و کبوتر ها می گذاشتند ،می خورد اما راضی نبود.

با خودش می گفت “ای بابا!هرروز صبح همش خرده نون باید بخورم.

دیگه خسته ” شدم. باید برم توی یه فروشگاه. اونجا پر از غذاهای خوشمزه ست یه روز صبح کلاغ تصمیم خودشو عملی کرد.

جلوی در فروشگاه ایستاد تا در ورودی باز بشه.

به محض اینکه در باز شد،سریع داخل فروشگاه شد.

مردم با دیدن کلاغ جیغ زدند و به کناری رفتن. کلاغ با شنیدن جیغ مردم،ناراحت و غمگین از فروشگاه بیرون رفت و به سمت لونه اش پرواز کرد.

ساعتی بعد کلاغ توی لونه اش بود که ناگهان کیسه ای پلاستیکی که اون طرف خیابون افتاده بود،توجه اش رو جلب کرد.

به اطراف نگاه کرد اما هیچ کس نبود.

از لونه بیرون اومد و به سمت کیسه ی پلاستیکی پرواز کرد.

در کیسه گره سفتی خورده بود و اصلا باز نمی شد.

کلاغ هر کاری کرد در کیسه باز نشد.

در همین لحظه پسر بچه ای دوان دوان به سمت کلاغ اومد.

کلاغ با دیدن پسر بچه ،کیسه پلاستیکی رو رها کرد و توی جدول خیابون نشست.

پسر فریاد زد “آخ جون قالب پنیرمون پیدا شد.

خوب شد پیدا شد وگرنه صبحونه نداشتیم. “بعد به جدول خیابون نگاه کرد و گفت “آهای کلاغه!مرسی که پنیرمونو پیدا کردی.

ببین یه کوچولو پنیر برات می زارم همین جا. هروقت دوست داشتی برش ” دار و بخور.

خداحافظ  .

پسر بچه رفت.

کلاغ دوباره رفت اون طرف خیابون و با اشتها پنیر رو خورد.

 

گروه سنی:الف.ب.ج

نویسنده: نوشین فرزین فرد

تنظیم: زینب افسری

ادرس تلگرامی ما:
@childrenradio

جوجه کوچولو-قصه کودکانه صوتی

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)

اسم قصه: جوجه کوچولو?

نویسنده: نوشین فرزین فرد

قصه گو: سمینا ⁦♥️⁩

تنظیم: زینب افسری

متن قصه:

جوجه کوچولو”

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.

یه جوجه کوچولو بود که خیلی دوست داشت خواهر کوچولوش دنیا بیاد.

هرروز می رفت کنار تخم خواهر کوچولوش می نشست و نگاه می کرد وبعضی وقتا هم باهاش حرف می زد.

خانم مرغه وقتی می دید جوجه کوچولو خیلی منتظره و دوست ” داره خواهرش دنیا بیاد،لبخندی زد و گفت ” عزیزم!بالاخره یه روز خواهر کوچولوت دنیا میاد .

نگران نباش اما یه روز جوجه وچولو طاقت نیاورد و وقتی دید خانم مرغه خوابیده ، نوک زد به تخم خواهر کوچولوش .

هی نوک زد هی نوک زد تا تخم بشکنه و خواهر کوچولوش دنیا بیاد اما فایده ای نداشت .

دوباره نوک زد و دوباره نوک زد  تا اینکه خانم مرغه از خواب پرید.

وقتی خانم مرغه متوجه نوک زدن جوجه کوچولو شد ،با ناراحتی گفت “نوک نزن. اگه نوک بزنی سر خواهر “.کوچولوت درد می گیره و اونوقت با درد دنیا میاد .

گفتم که صبر کن .

احتمالا فردا  دنیا میاد “جوجه کوچولو با هیجان پرسید  “راست میگی مامان !فردا  دنیا میاد؟ ” خانم مرغه جواب داد “بله عزیزم .

تا فردا صبر کن .

جوجه کوچولو،شب که شد با خیال راحت و به امید دنیا آمدن خواهر کوچولوش ، به خواب رفت.

گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:

childrenradio@.

درهایی که به شنا رفتند-قصه های کودکانه صوتی

گوش کنید

 

 

قصه #شب (رادیو قصه)
اسم قصه : درهایی که به شنا رفتند?
نویسندگان:سرور کتبی وفریبا کلهر?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی : الف وب

ادرس تلگرامی ما
? @childrenradio

 

بابی که زیاد پز می داد-قصه های کودکانه صوتی

گوش کنید

 

 

قصه #روز (رادیو قصه)
اسم قصه: آدم های زیاده رو (بابی که زیادی پز می داد) ?
نویسنده: ایرن هاوات?
ترجمه: حسین فتاحی
قصه گو: سمینا ❤️
موضوع: مغرور نباش?
گروه سنی: الف، ب

ادرس تلگرامی ما
? @childrenradio

 

ویلیام که زیاد کار می کرد-قصه های کودکانه صوتی

 

گوش کنید

 

قصه #روز (رادیو قصه)
اسم قصه: آدم های زیاده رو (ویلیام که زیادی کار می کرد) ?
نویسنده: ایرن هاوات?
ترجمه: حسین فتاحی
قصه گو: سمینا ❤️
موضوع: وقت گذاشتن برای بچه ها?
گروه سنی: الف، ب

ادرس تلگرامی ما
? @childrenradio

 

ماهی کوچیکه وچشم دریایی-قصه های کودکانه صوتی

گوش کنید

 

قصه #روز (رادیو قصه)
اسم قصه: ماهی کوچیکه وچشم دریایی ?
نویسنده: مژگان شیخی?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

ادرس تلگرامی ما
? @childrenradio

انار فسقلی-قصه های کودکانه صوتی

گوش کنید

 

قصه #روز (رادیو قصه)
اسم قصه: انار فسقلی?
نویسنده: لاله جعفری?
قصه گو: سمینا ❤️
موضوع: مهربانی??
گروه سنی: الف، ب

ادرس تلگرامی ما
? @childrenradio.

درخت آرزو_قصه های صوتی کودکانه

گوش کنید

 

اسم قصه:درخت ارزو

قصه گو: سمینا

گروه سنی:الف.ب

خلاصه داستان: (درخت آرزو )
تو یه جنگل بلوط یه روز قشنگ آفتابی بود صدایی از بالای درخت میومد ..یعنی چی شده؟ آقا جغده به خونه جدیده اومده بود و مشغول باز کردن جعبه وسایلش بود ..آقا جغده فکر میکرد که کلاهک آباژورش رو کجا گذاشته اون خیلیم عصبانی بود و با خودش غر غر میکرد ….کمی بعد جوجه تیغی کوچولو از زیر درخت رد میشد اون خیلی گرمش بود با خودش میگفت که کاش چیزی بود ک منو از گرما نجات میداد و….ناگهان صدای افتادن چیزی از پشت سرش شنید …. کوچولو های نازم ادامه داستان گوش کنید