سوپرایزی متفاوت
برای سفارش قصه اختصاصی صوتی که کودکتان در آن نقش اول را ایفا میکند همین حالا به ما پیام بدهید
اسم قصه: نازنین و غول غولک( قسمت اول )???✨
قصه گو : سمینا❤️
نویسنده: نوشین فرزین فرد?
تنظیم: رویا مومنی?
گروه سنی : ۱ تا ۷ سال
موضوع: افسانه شب یلدا
آدرس کانال تلگرام?
? @childrenradio
روزی روزگاری توی یه شهر قشنگ و زیبا ، یه دختر کوچولو به نام نازنین زندگی می کرد.
نازنین کوچولو یه روز عصر پاییزی همراه مامان و بابا به بازار رفت .
بازار خیلی شلوغ بود و نازنین هاج و واج به فروشنده هایی که جلوی مغازه شون ایستاده بودند و با صدای بلند محصولاتشونو معرفی می کردند ، نگاه می کرد :
_ بدو اینور بازار ….هندونه ی شب یلدا به شرط چاقو داریم.
_ بیا اینو ر بازار ..آجیل درجه یک شب یلدا داریم .
_ بفرمایید باسلوق شب یلدا.
نازنین با تعجب از مامان پرسید
(( شب یلدا دیگه چیه ؟))
مامان با مهربونی جواب داد
(( شب یلدا شبیه که همه مردم با خونواده ها و فامیلاشون دور هم جمع میشن تا زمستونو جشن بگیرند ))
نازنین هیجان زده گفت
(( آهان فهمیدم. مثل وقتی که میریم خونه مامانی و بابایی ، خاله سارا اینا و دایی سامان اینا هم میان ))
مامان گفت (( آره عزیزم ))
درهمین موقع نازنین و مامان و بابا داخل یه مغازه آجیل فروشی رفتند تا آجیل شب یلدا بخرند.
نازنین توی فکر رفت و با خودش گفت
(( چرا آجیل می خورن ؟ چرا اصلا دور هم جمع میشن ؟ مگه هر هفته خونه مامانی و بابایی نمیریم و خاله اینا و دایی اینا هم میان. پس چرا شب یلدا اینقدر مهمه ؟))
نازنین جواب این سوالها رو توی ذهن خودش می گشت و می خواست از مامان و بابا بپرسه اما فرصت نشد وبا یه عالمه بسته ی آجیل و هندونه و میوه به خونه برگشتند.
همون شب نازنین خسته و خواب آلو روی تختخوابش رفت تا بخوابه اما سوالهای شب یلدا هنوز توی ذهنش بود و دنبال جواب بود .
درهمین موقع صدایی از پنجره ی اتاقش به گوش رسید .
نازنین از روی تختخواب پایین اومد ، به پنجره نزدیک شد ، پرده رو کنار زد و از تعجب خشکش زد.
_ سلام نازنین!
نازنین نمی دونست جواب غول غولک رو که هرشب به خوابش می اومد و حالا پشت پنجره ی اتاقش اومده و با مهربونی سلام میده رو چی بده .
_ سلام نازنین ! میشه بیام توی اتاقت ؟
نازنین به خودش اومد ، پنجره رو باز کرد و اجازه داد غول غولک سبز و مهربون توی اتاقش بیاد .
پایان قسمت اول
خاله سمینا
قصه صوتی کودکانه
قصه های صوتی