امروز برای شما کودکان عزیز سمینا قصهای از ادبیات جهان آماده کردیم. مجموعه قصههای کودک سمینا، قصههای آموزندهای را برای مادران گرامی فراهم آورده تا برای کودکان دلبند خود بخوانند. مجموعه کامل قصههای کودکانه سمینا را میتوانید در قسمت دسته بندیهای سایت مشاهده کنید.
دارا
دارا یک چوپان بود. او مرد خوب وانسان عاقلی بود. او فرماندار استان شد. عدهای از مردم او را دوست نداشتند. آنها نزد پادشاه رفتند و گفتند: دارا یک دزد است. او پول مردم را میگیرد و در جعبهای نگهداری میکند. همیشه پولها را با خودش همه جا میبرد حتی هنگامی که سوار شتر میشود.
پادشاه به مرکز فرمانداری دارا رفت. دارا سوار شترش میشد با جعبهای که جلوی خود گذاشته بود. پادشاه عصبانی شد و به دارا گفت: همین حالا در جعبه را باز کن. میخواهم داخل آن را ببینم.
دارا جعبه را باز کرد. فقط وسایلی مخصوص چوپانی درون آن بود. دارا با صدایی فروتن به پادشاه گفت: این کت درسی به من میدهد؛ وقتی به آن نگاه میکنم به یاد گذشتهام میافتم و احساس فروتنی میکنم.
پادشاه خوشحال شد و دارا را به عنوان فرماندار استان دیگری هم انتخاب کرد. پس از آن همه مردم کشور او را دوست داشتند.
در ادامه متن اصلی قصه را به زبان انگلیسی با هم میخوانیم.
Dara
Dara was a shepherd. He was a good man. He was also a wise man. He became the governor of a province.
Some people do not like Dara. They went to the king and said, “Dara is a thief. He takes money from the people. He keeps the money in a box. He takes the money always with him on his camel.”
The king went to Dara’s province. Dara was then riding on his camel with a box in front of him. The king was angry. He said to Dara, “Open your box now. I want to look into it.”
Dara opened the box. There were only items meant for the shepherd in the box.
Dara said to the king in humble voice, “Thios coat teaches me a lesson. I look at it often. I think of my past. I feel humble.”
The king was glad. He made Dara Governor of one more provinces.
Thereafter the people of the whole country liked Dara.