داستان عمو نوروز

عمو نوروز و حاجی فیروز + قصه شب

عمو نوروز همچنان شناخته شده با نام بابا نوروز، یکی از نماد های نوروز در فرهنگ ایرانیان است. که در شب های جشن نوروز، برای بچه ها هدیه می آورد و به همراه حاجی فیروز سفر می کند.

والدین عزیز کودکان خود را با خاطری آسوده برای شنیدن قصه شب و قصه صوتی کودکانه به سایت رادیو قصه کودک بسپارید.

قصه عمو نورور وننه سرما:

یکی بود یکی نبود. پیرمردی بود به نام عمو نوروز که هر سال روز اول بهار با کلاه نمدی، زلف و ریش حنا بسته، کمرچین و قدک آبی،شال خلیل خانی و شلوار قصب از کوه راه می افتد و عصا بدست می آید به سمت دروازه شهر بیرون از دروازه پیرزنی زندگی می کرد که دلباخته عمو نوروز بود، در روز اول بهار، صبح زود پا می شد و رختخوابش را جمع می کرد و بعد از خانه تکانی و جارو کردن حیاط، خودش را حسابی تر و تمیز می کرد. به سر و دست و پایش حنا می زد و خودش را آرایش می کرد و از خط و خال گرفته تا سرمه و سرخاب استفاده می کرد.

داستان عمو نوروز+قصه صوتی

یل ترمه و تنبان قرمز و شلیته پرچین می پوشید و در آخر فرشش را می آورد می انداخت بر روی ایوان، جلو حوضچه فواره دار روبه روی باغچه اش که پر از درخت های میوه پر شکوفه بود و در یک سینی دیگر هفت جور میوه خشک و نقل ونبات می ریخت. بعد قلیان آماده می کرد ولی سرقلیان آتش نمی گذاشت و همان جا چشم به راه عمو نوروز می نشست. ولی کم کم پلک های پیرزن سنگین می شد و یواش یواش خواب به سراغش می آمد. در این بین عمو نوروز از راه می رسید اما تا می دید که پیرزن خواب است دیگر دلش نمی آمد او را بیدار کند. یک شاخه گل همیشه بهار از باغچه می چید روی سینه او می گذاشت و می نشست کنارش. یک گله آتش از منقل بر میداشت و میگذاشت سر قلیان و چند پک به آن میزد و یک نارنجک از وسط نصف می کرد، یک پاره اش را با قند آب می خورد.

آتش منقل را برای اینکه زود سرد نشود می کرد زیر خاکستر، روی پیرزن را می بوسید و زود پا میشد راه می افتاد. وقتی پیرزن بیدار می شد. همین که چشمش را باز می کرد می دید همه چیز دست خورده است آتش رفته بر سر قلیان. نارنج از وسط نصف شده آتش ها به زیر خاکستر رفته اند. پیرزن خیلی غصه می خورد که چرا بعد از آن همه انتظار کشیدن باز هم موفق به دیدن عمو نوروز نشده است. هرروز پیش این آن درد و دل می کرد که چه کند و چه نکند تا بتواند عمو نوروز را ببیند. و همه به او می گفتند که تا بهار سال آینده صبرکند تا دوباره عمو نوروز از سر کوه راه بیفتد و به سمت شهر بیاید و او بتواند چشم به دیدارش روشن کند.

اما هیچ کس نفهمید که آیا پیرزن توانست عمو نوروز را ببیند یا خیر چون می گویند اگر این دو همدیگر را ببینند دنیا به آخر می رسد.

 ننه سرما و عمو نوروز به عنوان چه نمادی است:

شخصیت های عمو نوروز و ننه سرما در روایت های کهن و ادبیات شفاهی،نمادی از تغییر و تحول در طبیعت و احوال آدمیان است که در قالب مثل ها و روایت های کهن ایرانی ننه سرما است. زمانی که ننه سرما، سرما را با خود می برد عمو نوروز خبر از آمدن بهار می دهد.

شما می توانید ما را از طریق رادیو قصه کودک برای شنیدن قصه شب و قصه صوتی کودکانه با صدای خاله سمینا دنبال کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *