اِما و دفترچه ی جهانگردی📒 ❤️ این قصه تقدیم به اِما جان صالحی عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️اسم قصه: اِما و دفترچه ی جهانگردی📒✨قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویا مومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradio🪷رادیو قصه کودک🌺خاله سمینا🌻》》》قصه اختصاصی
رئیس جغد اسم قصه: قصه صوتی رئیس جغد🦉قصه گو: سمینا❤️نویسنده: نوشین فرزین فرد🍀تنظیم: رویا مومنی 🌱گروه سنی: ۱ تا ۷ سالموضوع:مشاغلآدرس کانال تلگرام👇🆔 @childrenradioمتن داستانروزی روزگاری توی یه جنگل سرسبز و زیبا، اداره ای بود و جغد، رئیس اداره بود. جغد بهترین رئیس اداره بود و هروقت مشکلی برای یکی از کارمندان پیش می اومد ، کمک می کرد تا مشکل حل بشه .یه روز کارمند طاووس به اتاق رئیس جغد رفت و گفت (( جناب رئیس! لطفا به بنده دوروز مرخصی بدهید ))رئیس جغد گفت (( چرا ؟ چی شده دو روز مرخصی می خوای ؟))کارمند طاووس گفت (( خب نیاز به استراحت دارم و از روزهای مرخصی ام زیاد استفاده نکردم ))رئیس جغد گفت ((فعلا نمیشه . یه عالمه پرونده داریم که باید بهشون رسیدگی بشه . مرخصی رو بعدا برایت در نظر می گیرم ))کارمند طاووس با ناراحتی از اتاق رئیس جغد بیرون رفت .فردای اون روز وقتی کارمند طاووس مثل هرروز به اداره رفت با صحنه ی عجیبی روبرو شد. همه ی کارمندان اداره به اضافه ی رئیس جغد لباس ورزشی پوشیده بودند و در حیاط اداره مشغول ورزش کردن بودند.کارمند طاووس با تعجب پرسید (( اینجا چه خبره؟ چی شده؟))خرس مهربون گفت (( رئیس جغد برای همه حتی خودش لباس ورزشی خریده تا هرروز صبح ورزش کنیم و پر انرژی بریم پشت میز هامون بشینیم و کار کنیم ))در همین موقع رئیس جغد با صدای بلند گفت ((خب دوستان ! می دونم این روزها خیلی کار داریم و شما هم نیاز به استراحت دارید اما چاره ای نداریم و باید کار کنیم. از این به بعد برای اینکه کمتر خسته بشید و نیاز به استراحت داشته باشید، هرروز صبح قبل از شروع کار همگی حتی خودم ورزش می کنیم ))همه ی کارمندان ، رئیس جغد رو تشویق کردند و کارمند طاووس هم با خوشحالی لباس ورزشی پوشید و همراه همکارانش ورزش کرد .✔️رادیو قصه کودک✔️خاله سمینا✔️قصه صوتی کودکانه
ماهک و راهکارهای جادویی ❤️ این قصه تقدیم به ماهک جان رحیمی امیر بنده عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️اسم قصه: ماهک و راهکار های جادویی ✨قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویا مومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradioرادیو قصه کودکخاله سمینا》》》قصه اختصاصی
کی از همه مهمتره اسم قصه: قصه صوتی کی از همه مهم تره؟!قصه گو: سمینا❤️نویسنده: زهرا رضایی🍀تنظیم: رویا مومنی 🌱گروه سنی: ۱ تا ۷ سالآدرس کانال تلگرام👇🆔 @childrenradioلینک حمایت مالی https://zarinp.al/someina.com
پرنیا و درمان پیچه پیچویی ❤️ این قصه تقدیم به پرنیا جان محمدپور عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️اسم قصه: پرنیا و درمان پیچه پیچویی 🌹 ✨قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویا مومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradio رادیو قصه کودک
لیلی و تمرین نه گفتن اسم قصه: قصه صوتی لیلی و تمرین نه گفتنقصه گو: سمینا❤️نویسنده: الهه منصوری🍀تنظیم: رویا مومنی 🌱گروه سنی: ۳ تا ۱۰ سالآدرس کانال تلگرام👇🆔 @childrenradioرادیو قصه کودکخاله سمیناقصه صوتی کودکانه
مداد جادویی اسم قصه: قصه صوتی مداد جادویی✨✏️قصه گو: سمینا❤️نویسنده: الهه منصوری🍀تنظیم: رویا مومنی 🌱گروه سنی: ۱ تا ۷ سالآدرس کانال تلگرام👇🆔 @childrenradioمتن قصهیکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبودمداد ابی هر چی دنبال مداد قرمز میگشت نمیتونست اونو پیدا کنه…..با ناراحتی گفت: قرمزی جونم کجایی؟نمیبینمت. مداد زرد با کلافگی گفت: خواهش میکنم اگه میشه نارنجی رو پیدا کن. ابی سرشو تکون داد و گفت: میدونی زردی جونم ، دیگه خسته شدم ، خسته شدم از کارهای زشت صاحبمون.دیروز همه ما رو اینطرف و اونطرف پخش کرد و من قل خوردم و رفتم زیر در.پشتم گرفته شد به در و رنگ پشتم ریخت….خیلی خیلی ناراحت شدم. زردی بهش گفت: اره منم واقعا خسته شدم.دیروز وقتی ما رو اینطرف و اونطرف پرتاب کرد سر من محکم خورد به میز.سرم شکست…..ببین.ابی با ناراحتی سر تکه شده مداد زرد رو نوازش کرد…..مداد سبز از زیر تخت داد زد: بچه ها کمکم کنید من اینجا گیر کردم.ناگهان صدای مداد بنفش اومد که گفت: به منم کمک کنید….سر من توی تراش گیر کرده….منو حتی از توی تراش بیرون نیاوردن…..و بعد با صدای بلند گریه کرد.مداد زرد و ابی که وضعشون از بقیه مداد رنگیها بهتر بود به بقیه مدادها کمک کردن و اونهارو اروم اروم توی جا مدادی بردند. وضع مداد قرمز خیلی بد بود چون تهش حسابی جویده شده بود و مداد قرمز از درد گریه میکرد.ابی هم اروم با اون گریه میکرد چون اصلا نمیتونست دوستاشو توی این وضع ببینه.وقتی همه مدادها کنار هم و توی جا مدادی جمع شدن ، ابی فکری کرد و گفت: بچه ها جون بیاید از اینجا فرار کنیم.بنظرم صاحبمون مارو دوست نداره…..زردی گفت: نه مارو دوست داره ولی نمیدونه چطوری با ما رفتار کنه…..بنفش گفت: حالا چکار کنیم بچه ها؟سبز گفت:بیاید از مداد جادویی کمک بگیریم.اونها اهسته مداد جادویی رو صدا کردن و اون ظاهر شد.مداد جادویی با مهربونی بهشون گفت:نگران نباشید من امشب تو خواب صاحبتون میرم و باهاش صحبت میکنم.اگه از فردا با شما مهربون بود که چه بهتر و گرنه فردا شب میام و شماهارو با خودم به شهر ارزوها میبرم تا دست صاحبتون دیگه به شما نرسه.همه مداد رنگیها خوشحال و امیدوار شدن چون اونها واقعا صاحبشونو دوست داشتن و نمیخواستن به شهر ارزوها برن.شب ، مداد جادویی به خواب پسر کوچولوی قصه ما رفت و حسابی باهاش صحبت کرد.صبح که پسر کوچولو از خواب بیدار شد اولین کاری که کرد پیدا کردن و ناز کردن مداد رنگیها بود.اون فهمید که چقدر اشتباه میکرده و مدادهاشو اذیت کرده……مدادهاشو اروم سر جاشون گذاشت و اونها رو بوسید.از اون به بعد مدادها و پسر کوچولو روزهای خوبی رو کنار هم سپری کردند و مدادها هم چون خوشحال بودن، نقاشیهای زیباتری میکشیدن.رادیو قصه کودکخاله سمیناقصه اختصاصی
شهداد و راهکارهای جادویی ❤️ این قصه تقدیم به شهداد جان زاهدی عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️اسم قصه: شهداد و راهکارهای جادویی ✨قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویا مومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradioرادیو قصه کودکخاله سمینا✔️از اینجا قصه صوتی اختصاصی سفارش دهید
بهار و خرگوشک به دنبال گل همیشه بهار ❤️ این قصه تقدیم به بهار جان هاشمی عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️اسم قصه: بهار و خرگوشک به دنبال گل همیشه بهار🌹 ✨قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویا مومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradioرادیو قصه کودکخاله سمیناقصه اختصاصی
علیسان و جیب جادویی ❤️ این قصه تقدیم به علیسان جان هاشم پور عزیز و مهربان خاله سمینا ❤️🍭امیدوارم بهترینها برای تو باشه عزیز دل❤️اسم قصه: علیسان و جیب جادویی✨قصهگو: سمینا ❤️نویسنده: راضیه احمدی☘تنظیم: رویا مومنی🌱با قابلیت پخش و استفاده در واتس اپ👌👌موضوع و محوریت قصه به در خواست مامان و بابا 👏👏دنیای کودک را بساز 😍پشتیبانی:🆔 @mhdsab🆔 @childrenradioرادیو قصه کودکقصه اختصاصی