دایره زنگی و موش کوچولو+ قصه کودکانه صوتی

دایره زنگی و موش کوچولو+ قصه شب صوتی

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)
اسم قصه: دایره زنگی و موش کوچولو ?

نویسنده: شکوه قاسم نیا?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

شما می توانید مارا از طریق رادیو قصه کودکانه  برای شنیدن قصه های صوتی کودکانه و قصه شب با صدای خاله سمینا دنبال کنید.

یکی بود یکی نبود یک دایره زنگی بود که دارام دارام آواز می خوند و دیلینگ دیلینگ زنگوله هاشو تکون می داد و خوش بود و هیچ غمی توی دنیا نداشت، از این مهمانی به اون مهمانی می رفت، از این عروسی به اون عروسی می رفت، هر جا که خوشی و شادی بود دایره ی زنگی قصه ما هم بود تا این که….

پسری که اسم نداشت + قصه شب صوتی

پسری که اسم نداشت+ قصه شب صوتی

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)
اسم قصه: پسری که اسم نداشت ?

نویسنده: شکوه قاسم نیا?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

شما می توانید ما را از طریق رادیو قصه کودکانه برای شنیدن قصه شب و قصه صوتی کودکانه با صدای خاله سمینا برای گروه های سنی (الف، ب، ج) دنبال کنید.

یکی بود یکی نبود توی روزگار خیلی خیلی قدیم پسری کوچکی بود که با پدر و مادرش توی کلبه ای نزدیک جنگل زندگی می کردند. اسم پسرک چی بود، هیچی اون اصلا اسم نداشت. پدر و مادرش اونو صدا میزدن و میگفتن آهای یا اوهوی. یک شکارچی بزرگ از کنار کلبه اونها گذشت. پسرک رو دید و گفت تو باید بگردی و برای خودت یک اسم پیدا کنی…

تیغ تیغو + قصه صوتی کودکانه

تیغ تیغو+ قصه شب صوتی

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)
اسم قصه: تیغ تیغو ?

نویسنده: مژگان شیخی?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

عزیزان شما می توانید ما را از طریق رادیو قصه کودکانه برای شنیدن قصه شب و قصه صوتی کودکانه با صدای خاله سمینا دنبال کنید.

یکی بود یکی نبود، جوجه تیغی جوانی بود به نام تیغ تیغو. با اومدن بهار اونم از خواب زمستونی بیدار شد، خمیازه ای کشید و گفت: آه … چقد خوابیدم، مثل اینکه بهار شده، بعد با آب چشمه صورتشو شست، و به راه افتاد. توی راه پرنده های زیادی رو دید، پرنده ها چوبای کوچیکی رو…

مغازه دم فروشی + قصه شب صوتی

مغازه دم فروشی+ قصه شب صوتی

گوش کنید:

قصه شب (رادیو قصه)

اسم قصه: مغازه دم فروشی 

نویسنده: مژگان شیخی ?

قصه گو: سمینا ❤️

آدرس تلگرامی ما: 

@childrenradio

عزیران شما می توانید ما را از سایت رادیو قصه کودکانه برای شنیدن قصه شب و قصه کودکانه صوتی با صدای خاله سمینا برای گروه های سنی (الف، ب، ج) دنبال کنید.

یکی بود یکی نبود توی شهر حیوانات، خانوم سموری بود که مغازه دم فروشی داشت. توی مغازه اون همه جور دمی پیدا می شد. خانوم سمور با وسایل مختلف دم هایی مثل دم واقعی درست میکرد و می فروخت. اون چیزای دیگه ای هم داشت مثل تیغ برای جوجه تیغی، پودر پف دهنده برای خرگوش هایی که دمشون کوچیک بود…

جورابهای بو گندو – قصه صوتی کودکانه

قصه کودکانه + جوراب بوگندو

گوش کنید:

قصه کودک – قصه صوتی کودکانه – قصه شب (رادیو قصه)
اسم قصه: جوراب‌های بو گندو ?

نویسنده: رابرت مانش ?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

بچه های عزیز شما می توانید ما را از طریق رادیو قصه کودکانه برای شنیدن قصه شب و قصه کودکانه صوتی با صدای خاله قصه گو سمینا دنبال کنید.

بابا نوئل مهربون سلام من ویکتور هستم. حتما منو یادته، کریسمس سال پیش یک دوچرخه خواستم و تو اونو برام فرستادی. اون موقع من خوشحال ترین پسر دنیا بودم. ولی یک روز وقتی به سرعت رکاب می زدم از تپه پایین افتادم، دوچرخم داغون شد حالا هم دیگه دوچرخه نمی خوام….

بهترین کریسمس من – قصه صوتی کودکانه

 

گوش کنید:

قصه #شب (رادیو قصه)
اسم قصه: بهترین کریسمس من ?

نویسنده: مرضیه جوکار ?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

بچه های عزیز شما می توانید ما را از طریق رادیو قصه کودکانه برای شنیدن قصه شب و قصه کودکانه صوتی با صدای خاله قصه گو سمینا دنبال کنید.

تونی می خواست برای کریسمس جوراب جدیدی بخره و اونو بزاره پای درخت کریسمس تا بابا نوئل برای اون هدیه بیاره و بزاره توی اون جوراب. وقتی تونی میخواست جوراب جدیدی بخره مادرش اونو به تنها فروشگاه شهر برد تونی گفت:…

گیره ی لباس و ماه- قصه های صوتی کودکانه

گوش کنید:

قصه #شب (رادیو قصه)
اسم قصه: گیره ی لباس و ماه ?

نویسنده: فریبا کلهر ?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

بچه های عزیز شما می توانید برای شنیدن قصه های جدیدتر، قصه های شب صوتی، قصه کودکانهصوتی با صدای خاله سمینا  برای گروه های سنی (الف، ب، ج) به سایت رادیو قصه کودکانه مراجعه کنید.

گیره لباس، سال ها بود که نگذاشته بود باد لباس ها و ملحفه های شسته شده را روی زمین بندازد، یا با خودش ببرد.روزی باد دوباره از راه رسید، آن روز گیره لباس یک ملحفه ی سفید و تمیز را روی بند رخت نگه داشته بود.باد به آن گفت: ولش کن بگذار ملحفه را ببرم. گیره گفت: همیشه می­ آیی و همین حرف را میزنی، اما شده یک بار به حرفت گوش کنم و بگذارم هر چی را که میخوای با خودت ببری….

دندون باید برق بزنه- قصه های صوتی کودکانه

گوش کنید:

قصه #شب (رادیو قصه)
اسم قصه: دندون باید برق بزنه?

نویسنده: فریده عطایی?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

بچه های گلم شما می توانید برای شنیدن قصه شب صوتی و قصه های صوتی کودکانه برای گروه های سنی (الف، ب، ج )با صدای خاله قصه گو سمینا ما را از طریق سایت رادیو قصه دنبال کنید، عجله کنید قصه ها منتظر شما هستند.

جا مسواکی کنار آینه نشسته بود، و مسواک و خمیر دندان هم با او زندگی می­کردند. جا مسواکی کم کم داشت ناراحت میشد، چون بین مسواک و خمیر دندان کمی بحث بود.مسواک به خمیر دندان می­گفت: من نمیدونم تو توی این جا مسواکی چی میخوای، چون هر وقت نگاه می­کنم تو رو اینجا می بینم، تو خیلی جای منو تنگ کردی چه کاری از تو ساخته است.مسواک که خیلی ناراحت بود ادامه داد و گفت:….

گربه من ناز نازیه همش به فکر بازیه-قصه های صوتی کودکانه

گوش کنید:

قصه #شب (رادیو قصه)
اسم قصه: گربه من ناز نازیه ?

نویسنده: منوچهر احترامی ?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

بچه های عزیز شما می توانید رادیو قصه را برای شنیدن قصه های صوتی کودکانه و قصه شب صوتی با صدای خاله قصه گو سمینا دنبال کنید:

گربه من ناز نازیه همش به فکر بازیه،یک توپ داره قلش میده،میگیره و باز ولش میده،گربه ی لیلی باهوشه ،اما زیاد بازیگوشه،یک توپ داره رنگ و وارنگ،میزنه به شیشه دنگ و دنگ، گربه من ناز نازیه همش ب فکر بازیه،شب ها همیشه وقت خواب میره میخوابه تو رخت خواب…

یک لیوان نبات داغ-قصه های صوتی کودکانه

گوش کنید:

قصه #شب (رادیو قصه)
اسم قصه: یک لیوان نبات داغ?

نویسنده: فریبا کلهر?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

بچه های عزیزم رادیو قصه امشب براتون یک قصه صوتی کودکانه با صدای خاله سمینا  آورده خلاصه داستان:

پسر توی حیاط نشسته بود و به تکه ابری که توی آسمون بود نگاه می کرد، ابر شکل گاو بود ، ابر گاوی بارید و روی سر پسر،شیر ریخت پسر لیوانی آورد و زیر شیر گرفت لیوانش پر شد. پسر شیرو خورد و گفت به به چقد خوشمزه بود باد ابر گاوی رو برد و با خودش ابری به شکل درخت گلابی آورد و…