آشتی آشتی-قصه های صوتی کودکانه

گوش کنید:

قصه #شب(رادیو قصه)
اسم قصه: آشتی آشتی?

نویسنده: شکوه قاسم نیا?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

رادیو قصه امشب براتون یک قصه صوتی کودکانه با صدای خاله سمینا آورده و خلاصه داستان :

مامان گفت: اسباب بازی هاتو از سر راه جمع کن دخترم ، دختر گفت: نمیتونم ، حوصله ندارم مامان گفت: پنجره رو که باز کردی ببند دختر گفت: نمیتونم حوصله ندارم مامان از دست دختر ناراحت شد اونو دعوا کرد دختر گریه کرد و گفت: من مامان بداخلاق نمی خوام مامانم گفت:….

زنبورک وز وزی-قصه های صوتی کودکانه

گوش کنید:

قصه #شب(رادیو قصه)
اسم قصه: زنبورک وز وزی?

نویسنده: شکوه قاسم نیا?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

رادیو قصه امشب براتون یک قصه صوتی کودکانه با صدای خاله سمینا رو پخش می کنه و خلاصه دادستان:

یکی بود یکی نبود یه زنبورک وز وزی بود که دنبال هم بازی می گشت یه روز پر زد و رفت تا رسید به یک شاپرک نازنازی ، سلام کرد و گفت: من  زنبور وز وزیم دنبال یه هم بازیم شاپرک ناز نازی میشی با من هم بازی شاپرک گفت: اگه هم بازیت بشم توی بازی دعوامون بشه…

پسته دهان بسته-قصه های صوتی کودکانه

گوش کنید:

قصه #شب (رادیو قصه)
اسم قصه: پسته دهان بسته?

نوبسنده: شکوه قاسم نیا?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب

آدرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

بچه های عزیز رادیو قصه امشب براتون یه قصه کودکانه صوتی با صدای خاله سمینا رو پخش می کنه و خلاصه داستان:

یکی بود یکی نبود یک پسته دهان بسته بود که کنار چاه آبی نشسته بود، باد اومد پسته رو قل داد و توی چاه انداخت پسته خواست داد بزنه کمک بخواهد اما نتونست چون دهانش بسته بود نزدیک بود غرق بشه که خاله قورباغه به دادش رسید خاله قوباغه پسته رو گرفت و از چاه بیرون آورد…

سه تا دوست-قصه های صوتی کودکانه

گوش کنید:

قصه #شب (رادیو قصه)
اسم قصه: سه تا دوست?
نویسنده: شکوه قاسم نیا☺️

قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: الف، ب
ادرس تلگرامی ما:

? @childrenradio.

رادیوقصه امشب براتون یک قصه صوتی کودکانه قشنگ با صدای خاله سمینا پخش میکنه و خلاصه داستان:

یکی بود یکی نبود یک کفشدوزک بود که خال نداشت و یک شاپرک بود که بال نداشت و یک جیرجیرک بود که حال نداشت، یک روز کفشدوزک بی خالو، شاپرک بی بالو، جیرجیرک بی حال، بهم رسیدن از حال و احوال هم پرسیدن حرفی زدن و حرفی شنیدن کفشدوزک گفت:چه حالی چه احوالی کفشدوزک بی خال چه به درد میخوره ،شاپرک اهی کشید و گفت:پس من چی بگم یک شاپرک بی بال چه فایده ای داره جیرجیرکم خمیازه ای کشید و گفت….

آقا کمده -قصه های صوتی کودکانه

گوش کنید:

قصه #شب (رادیو قصه)

اسم قصه: آقا کمده?

اسم نویسنده: شکوه  قاسم نیا

قصه گو: سمینا ❤️

گروه سنی: الف، ب

ادرس تلگرامی ما:
? @childrenradio.

رادیو قصه کودک امشب قصه های کودکانه صوتی با صدای خاله سمینا رو براتون پخش میکنه و حالا

خلاصه داستان:

یکی بود یکی نبود یک کمد چوبی بود که درش همیشه باز بود. کمد چوبی مال یک دختر کوچولو بود ،دختر کوچولو همیشه یادش میشد در کمدو ببنده ی روز دختر کوچولو از صبح با مامان بابا به مهمانی رفتند .آقا کمده با دره  باز تنها موند سر ظهر خاله سوسکه بچه به بغل از راه رسید کمده در بازو دید از خوشی خندیدو گفت:…

مداد قرمز -قصه صوتی کودکان

کتاب ایلیا-قصه صوتی کودکانه

گوش کنید:

اسم قصه: کتاب ایلیا ?
(قصه‌های امیرمحمد)
نویسنده: نوشین فرزین فرد?
تنظیم: ندا سلیمی
قصه گو : سمینا❤️

متن داستان:

” کتاب ایلیا ”

امشب عمه زهره با آقا سعید ،شوهر عمه ام و آرش و یلدا ،پسر عمه و دخترعمه ام ، میان خونه مون برای مهمونی.

آخ که چقدر دلم می خواد زودتر شب بشه و با آرش یه دست پلی استیشن بازی کنم .

مطمئنم این سری می برمش دفعه ی قبل که خونه شون بودیم،من باختم و مجبور شدم مشقای ایلیا رو بنویسم .

آخه ایلیا هم همسن و سال منه و کلاس .

چهارمه ولی مدرسه هامون جدا هست یلدا ،دخترعمه ام ،از من و آرش کوچیکتره و خیلی هم بازیگوشه .

یلدا پارسال دنیا اومده و با اینکه تازه حرف زدنو یاد گرفته .

ولی مثل بلبل حرف می زنه . انگار نه انگار که یکسالشه داشتم کتاب داستانی که از همکلاسی ام ،ایلیا ،امانت گرفته بودم رو مطالعه میکردم و غرق توی داستان شده بودم که یهو زنگ .

آیفون زده می شه .

مامان در رو باز میکنه و عمه زهره و آقا سعید و آرش و یلدا با کلی سروصدا وارد خونه مون می شن ” وقتی آرش منو می بینه با خنده می گه “چطوری امیر محمد! امشب دوباره می برمت” منم دهن کجی می کنم و می گم “خیال کردی آرش خان !

امشب نوبت منه که تورو ببرم . حسابی هم آماده ام .

پلی استیشن رو روشن می کنم و من و آرش می شنیم پای پلی استیشن و خیلی جدی بازی میکنیم من و آرش گرم بازی بودیم که یهو یه چیز سفید رنگی شبیه کاغذ اومد جلوی چشمم.

کاغذها رو می زنم کنار و قیافه خندون . یلدا رو می بینم ” .

یلدا می خنده و میگه “امیر محمد! امیر محمد !

از این کتابت خوشم نیومد و پاره اش کردم هاج و واج نگاه به یلدا می کردم و بعد به کاغذها چشم می دوزم .

وای خدا !

کتاب ایلیا رو یلدا پاره کرده !

حالا جواب ایلیا رو چی بِدم !

ایلیا روی کتاباش حساسه و به سختی کتاباشو امانت میده .

چقدر التماسش کردم که این کتاب رو امانت بهم بده تا .

بخونمش و صحیح و سالم تحویلش بدم “با صدای بلند فریاد می زنم ” چرا به کتابم دست زدی ؟

چرا بدون اجازه رفتی توی اتاقم ؟

یلدا میزنه زیر گریه .

عمه زهره ،یلدا رو بغل می کنه و آرومش می کنه .

مامان که جلوی پیشخون آشپزخونه میگه ” امیر “! محمد !

چرا داد می زنی سر بچه با عصبانیت میگم ” کتاب دوستم بود.

الان به دوستم چی بگم ! بگم کتابت پاره شده ، اونوقت دیگه بهم کتاب ، امانت نمیده .” ” بابا با صدای آروم میگه ” اشکالی نداره .

کتاب و چسب نواری و چسب قطره ای رو بیار .

من می چسبونمش . ناراحتی نداره ” .

با بغض می گم ” نه . ایلیا حساسه .می فهمه که پاره شده “آقا سعید میگه “چطوره بریم کتابفروشی و یک جلد از همین کتابو بخریم ؟

همه ساکت می شیم که یهو آرش فکری به نظرش می رسه و میگه ” فهمیدم .

چرا بریم کتابفروشی ؟ همین الان اینترنتی کتاب ” رو سفارش میدم و نصفه قیمت میارن دم در خونه با پیشنهاد آرش موافقت می کنیم و نیم ساعت بعد کتاب جدید رو تحویل می گیرم و داخل کیف مدرسه ام می زارم و کتاب پاره شده رو توی کمد می زارم و پیش خودم میگم ” دیگه هر وقت کتاب ، امانت گرفتم و مهمون اومد خونه مون، باید از کتاب مراقبت کنم و نزارم بچه های کوچیک پاره اش کنن.

یه چیز دیگه این که باید کتاب های بچگی مو بزارم دم دست و به “بچه های کوچیک بدم تا تصویرهاشو ببینن و کتاب رو پاره نکن بابا رو صدا می زنم .

بابا میاد توی اتاقم . به بابا میگم “لطفا کتاب بچگی هامو از بالای کمد بیار پایین .

می خوام کتاب رو بدم ” به یلدا ” بابا دستی به سرم می زنه و میگه “آفرین به پسر مهربون خودم !چشم .

الان میارم ” یکی از کتاب های بچگی هامو به دست یلدا میدم و بوسش میکنم و میگم “این کتاب برای تو . یلدا ،کتاب رو از دستم می گیره و می خنده .

 

 

ما کاموشی ۲ _قصه صوتی کودکانه

داستان‌های ماکاموشی

 

قصه صوتی کودکانه-آرام آرام ،یک جای آرام

گوش کنید

اسم قصه:آرام آرام ،یک جای آرام

نویسنده:فریبا کلهر عزیز

گوینده :سمینا

آدرس تلگرامی ما:?@childrenradio

ادامه خواندن “قصه صوتی کودکانه-آرام آرام ،یک جای آرام”

فرشته تولد -قصه صوتی کودکانه

گوش کنید

 

قصه #روز (رادیو قصه)

اسم قصه: فرشته تولد?
نویسنده: سرور کتبی عزیز و فریبا کلهر نازنین?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی: ب، ج

آدرس تلگرامی ما
? @childrenradio

قصه صوتی کودکانه  -فرشته تولد _که برگزیده از کتاب های نارنجی است  که این کتاب  طی سال گذشته مورد استفبال فراوان  قرار گرفت

پس گروه رادیو قصه پیشنهاد می کند که این قصه صوتی کودکانه را حتما گوش کنید