قصه‌های آموزش زبان در دهکده ژوان-قصه‌های کودکانه صوتی

 

 

 

 

گوش کنید

 

قصه #روز (رادیو قصه)
اسم قصه: سارا در دهکده ژوان?
نویسنده: علیرضا بیضائی نژاد?
قصه گو: سمینا
موضوع: آموزش زبان انگلیسی
گروه سنی: الف، ب
? @childrenradio

خلاصه قصه کودکانه صوتی (آموزش زبان)

سارا کوچولوی داستان‌های ژوان
نقاش کوچولویی که توی نقاشی‌های رنگی رنگیش رویاهاشو دنبال می‌کنه اون هر دفعه توی قصه به دنیای رنگی نقاشی‌هاش میره و با حیوانات مختلف برخورد می‌کنه و اتفاق‌های بامزه‌ای برای اون می‌افته
و این قصه‌ها با هدف آموزش زبان با نویسندگی علیرضا بیضایی نژاد ادامه دار خواهد بود با توجه به اینکه هر قسمت کودک یک یا دو کلمه انگلیسی را در حین قصه آموزش خواهد دید پیشنهاد می‌کنیم این قصه‌های کودکانه صوتی  رو حتما دنبال کنید…

.

یه قل دوقل۴-قصه کودکانه صوتی

داستان‌های یه قول دو قول

گوش کنید ولذت ببرید

 

قصه #شب (رادیو قصه)

اینجا رادیو قصه است پراز قصه های کودکانه صوتی
اسم قصه: یه قل دوقل?
نویسنده: طاهره ایبد?
قصه گو: سمینا ❤️

ادرس تلگرامی ما

? @childrenradio

قصه شب صوتی دوقلوها که توسط  گروه رادیو قصه داره صوتی میشه بی نهایت شیرینه و… شیرینی اون تقدیم به کوچولوهای ناز شما…

مادرانه های مریم-رادیو قصه کودک

مریم مجتهدی عزیز

Maryam:
مهمونا رفتن.به ساعت نگاه کردم داشت از یازده میگذشت.ای وای ،از ساعت خواب فربد گذشته و هنوز بیداره
به استکانهای چای روی میز نگاه کردم.ظرفهای میوه که تکه های نخورده شده درونش بود و بازم اسراف شده بود.نگاهم چرخید به سمت گلدون شیشه ای بامبو که بعد از هرس کردنشون آبشون کم شده بود و داشتم فراموش میکردم.با عجله میز رو مرتب کردم.رفتم سمت آشپزخونه.وای که چقدر شلوغ بود.صدای فربد از تو اتاق بلند شد و گفت
آب
یک لحظه عصبانی شدم و گفتم اولا باید بگی لطفا دوما خودت بیا بخور پسرم
بعدم‌مشغول کارام شدم.تو فکرش بودم که بچم تشنه س اما نباید تنبلی کنه و باید تبلتش رو بزاره کنار و بیاد آب بخوره..شیشه ترشی و سیر ترشی رو سرجاش گذاشتم.نگاهی به دور و برم انداختم که دیگه کاری نمونده باشه .لیوان رو پر از آب کردم و گذاشتم روی میز آشپزخونه و با لحنی جدی گفتم
پسرم بیا آب بخور برات گذاشتم رو میز
صدای پاهای کوچولوی فربد اومد .انگار دلم آروم شد که دیکه تشنه نیست.از صدای قورت قورت خوردنش خندم گرفت.بغلش کردم و بوسیدمش .وای که وقتی تو آغوشمه چه آرامشی دارم.گفت مرسی مامان.گفتم نوش جونت عشقم گوارای وجودت.
گفت مامان امشب پیشم میخوابی با هم قصه خاله سمینا رو گوش کنیم.گفتم بله عزیزم.بریم مسواک بزنیم.در همین حین دیدم صدای خروپف همسرم میاد..یه کم خیالم راحت شد که خوابه.آخه اونم پسر بزرگمه❤️اینطوری بود که با خودم گفتم خوبه وقت بیشتری با فربد میتونم بگذرونم.کنارش دراز کشیدم سنگی که مخصوص ماه تولدم بود رو محکم تو دستش گرفته بود.شبها بدون اون سنگ نمیخوابه.بوسم کرد و گفت این مامان قلابیه منه.هر وقت نباشی با مامان قلابی میخوابم.و شروع کرد به دلبری کردن.
خدایا چه آرامشی دارم کنار فربد.مگه چند وقت دیگه‌میتونم کنارش بخوابم.موهاشو نوازش کنم.صورتشو ببوسم و بو کنم.دلم میخواد زمان متوقف بشه و همیشه کنارم باشه اما نمیشه.دلم میخواد بتونم از این فرصت کمی که دارم نهایت استفاده رو ببرم.
خودشو تو بغلم جا کرد و گفت مامان قصه پنی قشقرق رو بیار لطفا.سفت بغلش کردم .صدای گرم و گیرای خاله سمینا تو اتاق پیچید وای که چقدر عاشق صداشم.فربد همیشه تا آخر قصه ها بیدار میموند اما من یه موقعها خوابم میبرد.تازه چشام گرم شده بود که
یکدفعه صدای فربد اومد که گفت مامان سگا به بهشت نمیرن؟گفتم چرا عزیزم سگا هم به بهشت میرن.گفت مگه سگا انسانن؟گفتم انسان نیستن اما خوش قلب و مهربونن.و بهشت جای همه مهربوناس.بعد گفت به نظر من اصلا بهشت وجود نداره.
پرسید مامان به نظر تو بهشت وجود داره؟ترجیح دادم جوابی ندم که ازش سوالی در بیاد.گفتم نمیدونم پسرم.من بهشت نرفتم.اما یه بهشت کوچولوی پنج نفره تو ذهنم دارم.گفت کجاس؟
گفتم خونمونه..جایی که تو هستی .بابا هست.دایی حمید و مامانی هستن بهشته منه..خوشحال شد و خندید گفت منم این بهشتو دوست دارم.
گفت میخوابم که خواب بهشتمونو ببینم.چشمای بادومیش رو بست و دوباره بوسم کرد.کم کم صدای نفساش عمیق تر شد.عشق کوچولوی من خوابش رفت.دستش رو مشت کرده بود و مامان قلابی رو سفت گرفته بود.آروم از کنارش بلند شدم .دلم نمیخواست از آغوشش جدا شم.اما پسرم دیگه داره مرد میشه و دوتایی رو یه تخت جا نمیشیم.رفتم پشت پنجره.باد می اومد. انگار درختا دخترای مو سیاهی بودن که موهاشون رو به دل باد سپرده بودن .به ماه نگاه کردم که همه جارو روشن کرده بود.آهی بلند از ته دل کشیدم.گفتم خدایا میشه زیر این آسمونت بهشت پنج نفرمون تکمیل شه.دنیا به این بزرگی و این همه انسانهای مهربون اما یه گوشه دلم تنهاس.یه نگاه به فربد انداختم .صورت مظلومش زیر نور ماه میدرخشید.گریم گرفت.نتونستم جلوی اشکامو بگیرم.میدونی چرا؟امروز میگفت مامان من خیلی تنهام.دلم میخواد داداش بشم.
بغضم ترکید.قربون بزرگی و حکمتت برم خدا.اگه صلاح میدونی یه نظری به دل پسر کوچولوی من بکن.
خودمو جمع و جور کردم رفتم سمت آشپزخونه.انقدر بغض داشتم گلوم درد گرفت..آب خوردم و اشکامو پاک کردم.و به امید فردایی بهتر سعی کردم آروم بشم.من دیگه عادت کردم بغض هام رو با آب قورت بدم.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مادرانه ی مریم عزیزم ارسالی از آلمان

یه قل دوقل ۳_قصه کودکانه صوتی

داستان‌های یه قول دو قول

گوش کنید

قصه #شب (رادیو قصه)

اینجا رادیو قصه است پر از قصه‌های کودکانه صوتی
اسم قصه: یه قل دو قل?
نویسنده: طاهره ایبد?
قصه گو: سمینا

ادرس تلگرامی ما

? @childrenradio

خلاصه قصه صوتی شب

این قصه کودکانه صوتی پر از طنز و تن نازی دو تا کوچولوی نازنازی.

قصه‌های خارجی برای دو قلوها

یه قل دوقل۲-قصه کودکانه صوتی

گوش کنید

 

قصه #شب (رادیو قصه)

ابنجا رادیو قصه است پر از قصه های کودکانه صوتی
اسم قصه: یه قل دو قل?
نویسنده: طاهره ایبد?
قصه گو: سمینا

ادرس تلگرامی ما

? @childrenradio

خلاصه قصه صوتی شب (یه قل دو قل)

این قسمت کوچولوها به دنیا میان و یه عالم اتفاق‌های بامزه توی راه هستش. حتما این قصه رو گوش کنید…

کتاب‌های قصه کودکانه برای دوقولوها

یه قل دوقل-قصه کودکانه صوتی

گوش کنید

 

قصه #شب (رادیو قصه)

اینحا رادیو قصه است پر از قصه های کودکانه صوتی
اسم قصه: یه قل دو قل?
نویسنده: طاهره ایبد?
قصه گو: سمینا

ادرس تلگرامی ما

? @childrenradio

خلاصه قصه صوتی یه قل دو قل

قصه یه قل دو قل داستان دوتا کوچولوی نازه که از زبون خودشون خاطرات خودشون رو از وقتی توی شکم مامانشون هستن تعریف می‌کنند.

بهتون پیشنهاد می‌کنم این قصه کودکانه صوتی رو برای کوچولوهاتون حتما بزارین تا گوش کنند.

تولد مریم_قصه کودکانه صوتی

گوش کنید

قصه #شب (رادیو قصه)

اینحا رادیو قصه است پراز قصه کودکانه صوتی
اسم قصه :تولد مریم?
نویسنده: فاطمه زهرا حسینی?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی : الف وب

ادرس تلگرامی ما
? @childrenradio

خلاصه قصه صوتی کودکانه{تولد مریم}

مریم روز تولدش وقتی که از خواب بیدار میشه منتظره که یک نفر هیجان زده اش کنه اما انگار همه فراموش کردن اون به مهد میره اما اونجا هم خبری نیست

تا اینکه…

بهتون پیشنهاد میکنم حتما قصه صوتی کودکانه رو حتما گوش کنید

دختری به نام هلهله-قصه کودکانه صوتی

گوش کنید

 

قصه #روز(رادیو قصه)

اینجا رادیو قصه است پراز قصه های کودکانه صوتی
اسم قصه :دختری به نام هلهله?‍♀️
نویسندگان :سرور کتبی وفریبا کلهر?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی : ب و ج

ادرس تلگرامی ما
? @childrenradio

خلاصه قصه کودکانه صوتی

هلهله اسم یک دختر کوچولویی بود که با مادر وپدرش توی یک جنگل زندگی می کرد یک روز صبح که از خواب بیدار میشه مادر پدرش رو نمیبینه برای همین از کلبه بیرون میره که ناگهان صدایی می شنوه {قار و قور} صدا از شکمش بود…

ادامه قصه کودکانه صوتی رو حتما گوش کنید

بیا لی لی بازی-قصه کودکانه صوتی

گوش کنید

 

قصه #شب (رادیو قصه)

اینحا رادیو قصه است پراز قصه های کودکانه صوتی
اسم قصه : بیا لی لی بازی کنیم
نویسندگان:سرور کتبی وفریبا کلهر?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی : الف وب

ادرس تلگرامی ما
? @childrenradio

خلاصه قصه کودکانه صوتی{بیا لی لی بازی}

دختر کوچولویی که دوست داره بک نفر باهاش لی لی بازی کنیم برای همین میره پیش مادر بزرگ که داره دکمه پدر بزرگرو می دوزه مادر بزرگ بهش حرفهای جالبی میزنه … اگه دوست دارین قصه کودکانه صوتی رو حتما گوش کنید

 

گاهی مثل بار اول نیست_قصه های کودکانه صوتی

گوش کنید

قصه #روز (رادیو قصه)

اینجا رادیو قصه است پراز قصه کودکانه صوتی
اسم قصه : گاهی مثل بار اول نیست?
نویسندگان:سرور کتبی وفریبا کلهر?
قصه گو: سمینا ❤️
گروه سنی : الف وب

ادرس تلگرامی ما
? @childrenradio

خلاصه قصه کودکانه صوتی {گاهی مثل بار اول نیست}

روزی گربه ای به درختی زسید شروع کرد به کشیدن پنجه هاش به درخت.درخت خواب بود واز درد بیدار شد و از گربه پرسید:چرا همچین کاری می کنی

گربه همین طور که به کارش ادامه می داد گفت:دنیال موش می گردم

درخت گفت :زیر پوست من دنبال اب می گردی…

اگه دوست دارین ادامه قصه رو ببینید چی میشه حتما این قصه کودکانه صوتی رو گوش بدین