قهرمان جنگل

گوش کنید :

اسم قصه: قهرمان جنگل??
قصه گو : سمینا❤️
نویسنده: مرتضی عبدالوهابی?
تنظیم: ندا سلیمی

متن داستان :

قهرمان جنگل

گوزن پیر قصه گو ، کتابشو باز می کنه، دوباره با نام خدا، قصه رو آغاز می کنه.خرگوش و سنجاب و روباه،بچه موشا دور و برش، پرنده های کوچولو، روی درخت بالا سرش، آهو می گه عمو گوزن، موضوع قصه تون چیه؟،خنده داره یا گریه دار؟، قهرمان قصه کیه؟ گوزن می گه ای ناقلا، خنده‌داره قصه ی ما، بزرگترا‌ این قصه رو، می گن برای بچه ها،قهرمان قصه ی ما، که قهرمان جنگله، بهش می گن حسن کچل، طفلی یه خورده تنبله، زبون حیوونا رو اون، وارده و خوب بلده، می فهمه که خوبی چیه، یا که چه چیزایی بده، یه روز یه زنبور عسل، اومد پیش حسن کچل،گفت خرس قهوه ای ما رو،چند روزیه کرده مچل، عسل های کندومونو، می خوره اون هلپ هلپ، روی عسل آب می خوره، آب خنک قلپ قلپ، بیا مارو نجات بده، از دست این زبون نفهم، تا که دوباره شاد باشیم، تو کندو در کنار هم، حسن کچل گفت ای به چشم،الان می آم دنبال تون، تا باز دوباره خوب بشه، هم حال و هم احوال تون،‌ حسن کچل تنهایی رفت،سراغ خرس قهوه ای،گفت چرا دزدی می کنی، می زنمت یه دفعه ای، آقا خرسه خندید و گفت، هیچ کسی نیست دور و برت، همین حالا برو بگیر، اجازه از بزرگترت، حسن کچل خرسو گرفت، برد بالا و زد به زمین، زنبورا دست زدن براش، گفتن بهش صد آفرین، خرس شکم گنده گذاشت، با عجله پا به فرار، حسن کچل گفت زنبورا، با من ندارید دیگه کار، زنبورا گفتن قهرمان، درد نکنه دست شما، یه دنیا از تو ممنونیم، از این که هستی فکر ما، گوزن پیر خندید و گفت، قصه ی ما به سر رسید، آقا خرسه خیلی دوید.اما به خونه نرسید.
✍️ مرتضی عبدالوهابی
@morteza_abdolwahabi

آدرس کانال تلگرام?
? @childrenradio

#قصه های خاله سمینا

#قصصه های کودکانه

#قصه کودکانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *