قصه گو : سمینا
نویسنده: فاطمه علیباز
تنظیم: رویا مومنی
گروه سنی : ۳ تا ۷ سال
موضوع: آموزشی
آدرس کانال تلگرام
متن داستان
سارا پریا دوتا خواهر دوقلوی کوچولو بودند که خیلی هم دیگه رو دوست داشتند. همیشه با هم بازی میکردند . با هم مهربون بودند و حرف مامانشون رو هم گوش می کردند.
یه شب وقتی موقع خوابیدن اونها بود، و دوتایی تو اتاقشون مشغول بازی بودند، مامانشون اومد و گفت:
(( سارا جون، پریا، عزیزم الان دیگه وقت خوابه ، اول مسواک زدن یادتون نره و بعد هم بخوابید تا صبح بتونید زودتر بیدار بشید.))
سارا و پریا که خیلی مامانشونو دوست داشتند، گفتند:
((چشم مامان جونم))
وقتی مامان رفت، سارا به پریاگفت:
(( پریا جون پاشو بریم))
وخودش زود بلند شد و مسواک و خمیر دندانش رو برداشت و به طرف دستشویی راه افتاد.
پریا گفت:((سارا جون، حالا تو برو مسواک تو بزن. من بعد میام.))
وقتی سارا رفت، دوباره پریا عروسک خوشگل و نازش رو برداشت وگفت:
(( ملوس جونم، بیابریم تو روبخوابونم، بعد برم مسواک بزنم)
و رفت روی تختش و عروسکش رو گذاشت کنارش و براش قصه گفت.
اماخودش هم کم کم خوابش برد….. صبح روز بعد که پریا و سارا از خواب بیدار شدند، وقتی داشتند صبحانه میخوردند، پریا یدفعه فهمید دندونش لق شده.. با خودش گفت:
(( وای خدا جونم.. دندونم.. چرا اینطوری شده.. ))
بعد یادش اومد که دیشب به حرف مادرش گوش نکرده و مسواک نزده و خوابیده..
پریا خیلی ناراحت بود. هر روز که میگذشت ،دندونش بیشترلق می شد واون بیشتر ناراحت بود.
یه روز تو اتاقش نشسته بود وداشت یواشکی گریه میکرد که سارا اومد تو اتاقش و وقتی دید پریا داره گریه می کنه، گفت:
((واای، پریا جونم.. چی شده، چرا گریه میکنی؟))
پریا گفت:(( من یه کار بدی کردم..
سارا گفت:(( مگه تو چه کار کردی؟))
پریا گفت:(( تنبلی کردم و یه شب مسواک نزدم .بعد الان دندونم لق شده. داره خراب میشه..))
سارا گفت:(( واای چقدر کار بدی کردی.. حالا میخوای چیکار کنی؟))
پریا گفت: (( نمیدونم. ولی میترسم به مامان جون بگم.آخه به حرفش گوش نکردم.))
سارا گفت:((عیب نداره خواهر جونم. ولی باید به مامان بگیم. من الان میرم به مامان میگم، تا تو رو به دندون پزشکی ببره..))
سارا رفت پیش مامانش. مامان مهربون سارا در حال خیاطی بود. آخه عید نوروز نزدیک بود .
مامان سارا داشت برای اون و پریا دوتا پیراهن خوشگل میدوخت.
سارا در کنار مادرش نشست و گفت:((مامان جون پریا یه کاری کرده که خیلی ناراحته و داره گریه میکنه..)) مامان سارا گفت :((چی شده عزیزم؟ مگه پریا چی کار کرده؟))
سارا گفت:(( پریا یه شب خوابش برده و دندونش رو مسواک نزده. حالا یکی از دندوناش لق شده و داره گریه میکنه.))
مامان سارا چرخ خیاطی را کنار گذاشت و با لبخند گفت:
(( عزیزم، برو به پریا بگو بیاد اینجا.))
پریا به همراه سارا از اتاقش اومد و با قیافه ناراحت کنار مامانش نشست و گفت :
((ببخشید مامان جون، قول میدم از این به بعد همیشه مسواک بزنم))
مامان سارا و پریا موهای نرم و طلایی پریا رو نوازش کرد و گفت:
(( عزیزم تو کار بدی کردی که مسواک نزدی.. ولی لق شدن دندونت به خاطر اینه که دیگه کم کم داری بزرگ میشی.))
بعد نگاهی به هر دوتاشون انداخت و گفت:
(( ببینید عزیزای من.. شما الان شش سالتونه و کمکم دندانهای شما که دندون شیری هست، میافته و بجاش دندون های سفید و خوشگل تر در میاد..))
سارا وپریا به هم نگاه کردند و دوتایی خندیدند.
مامان ادامه داد:
(( ولی باید قول بدین از این به بعد مرتب دندوناتون رو هر شب مسواک بزنید تا وقتی دندانهای جدیدتون درآمد، سالم و سفید بمونه و هیچ وقت خراب نشه.))
پریا نگاهی به سارا کرد و گفت:
(( آخ جوون ..پس دندون من که می افته، دوباره در میاد))
سارا گفت:((پس دندون های منم می افته؟))
مامانش خندید وگفت:
(( آره عزیزم. توهم دندونات یکی یکی می افته و دوباره دندان های قشنگتری در میاری.))
سارا وپریا باهم گفتند((هورااا))
و دیگه ناراحت نبودند ..
اونا به مامانشون قول دادند که هیچوقت تنبلی نکنند و همیشه دندوناشون رو مسواک بزنند تا دندان های سفید و خوشگلی وسالمی داشته باشن.
رادیو قصه کودک
قصه صوتی کودکانه
خاله سمینا
سلام با توجه به یکسری اتفاقات متناسب با روند رشد و لزوم آگاهی کودک از انها طرح اینگونه مسایل بصورت قصه شب بسیار عالی و اثرگذار است. ممنونم از شما