گوش کنید
اسم قصه:درخت ارزو
قصه گو: سمینا
گروه سنی:الف.ب
خلاصه داستان: (درخت آرزو )
تو یه جنگل بلوط یه روز قشنگ آفتابی بود صدایی از بالای درخت میومد ..یعنی چی شده؟ آقا جغده به خونه جدیده اومده بود و مشغول باز کردن جعبه وسایلش بود ..آقا جغده فکر میکرد که کلاهک آباژورش رو کجا گذاشته اون خیلیم عصبانی بود و با خودش غر غر میکرد ….کمی بعد جوجه تیغی کوچولو از زیر درخت رد میشد اون خیلی گرمش بود با خودش میگفت که کاش چیزی بود ک منو از گرما نجات میداد و….ناگهان صدای افتادن چیزی از پشت سرش شنید …. کوچولو های نازم ادامه داستان گوش کنید