انار فسقلی-قصه های کودکانه صوتی

گوش کنید

 

قصه #روز (رادیو قصه)
اسم قصه: انار فسقلی?
نویسنده: لاله جعفری?
قصه گو: سمینا ❤️
موضوع: مهربانی??
گروه سنی: الف، ب

ادرس تلگرامی ما
? @childrenradio.

همه خوش حال وراضی-قصه کودکانه صوتی

گوش کنید

قصه #روز (رادیو قصه)
اسم قصه: همه خوشحال وراضی?
نویسنده: بگو نیا ایبارولا?
قصه گو: سمینا ❤️
موضوع: لحظه های تازه??
گروه سنی: ب، ج

ادرس تلگرامی ما
? @childrenradio

به همین راحتی-قصه های کودکانه صوتی

گوش کنید

قصه #روز (رادیو قصه)
اسم قصه: به همین راحتی ?
نویسنده: سرور کتبی عزیز وفریبا کلهر نازنین?
قصه گو: سمینا ❤️
موضوع: خانواده?
گروه سنی: ب، ج
ادرس تلگرامی ما

? @childrenradio

چشمه سحرآمیز_قصه های صوتی کودکانه

گوش کنید

 

اسم قصه:چشمه سحر امیز

قصه گو:سمینا

گروه سنی: ب.ج

خلاصه داستان: ( چشمه سحرآمیز)
روزی روزگاری در یک جنگل بزرگ خرگوش کوچولوی کنجکاو با مامان خرگوشه باباخرگوشه باهم زندگی میکردند..یه روز خرگوش کوچولو با مامانیش تصمیم گرفتند برای گردش به جنگل بروند خرگوش کوچولو همونطور که میدوید و بازی میکرد به یه چشمه رسید..اون میخواست از چشمه آب بخوره که ناگهان مامان خرگوشه از دور صدا زد که از اون آب نخوره..خرگوش کوچولو هم عقب رفت و ترسید از مامانش مرسید که چرا نخوره مامانشم گفت که چشمه جادوییه هر کسی بخوره کوچولو میشه خرگوش کوچولو هم قبول کرد.‌روز بعد مامان خرگوشه برای جمع کردن هویج به اونطرف جنگل رفت و به خرگوش کوچولو گفت که جایی نره.. اما خرگوش کوچولو تا دید مامانش دور شد و رفت با خودش فکر کرد که بره از آب چشمه بخوره..خرگوش کوچولو به حرف مامان خرگوشه گوش نکرد و از اون آب چشمه خورد که یه دفعه ای دید…
کوچولوهای عزیزم بقیه داستان گوش کنید ببینیم چه اتفاقی براش افتاد

 

درخت آرزو_قصه های صوتی کودکانه

گوش کنید

 

اسم قصه:درخت ارزو

قصه گو: سمینا

گروه سنی:الف.ب

خلاصه داستان: (درخت آرزو )
تو یه جنگل بلوط یه روز قشنگ آفتابی بود صدایی از بالای درخت میومد ..یعنی چی شده؟ آقا جغده به خونه جدیده اومده بود و مشغول باز کردن جعبه وسایلش بود ..آقا جغده فکر میکرد که کلاهک آباژورش رو کجا گذاشته اون خیلیم عصبانی بود و با خودش غر غر میکرد ….کمی بعد جوجه تیغی کوچولو از زیر درخت رد میشد اون خیلی گرمش بود با خودش میگفت که کاش چیزی بود ک منو از گرما نجات میداد و….ناگهان صدای افتادن چیزی از پشت سرش شنید …. کوچولو های نازم ادامه داستان گوش کنید

چوپان دروغگو_قصه های صوتی کودکانه

گوش کنید

اسم قصه: چوپان دروغگو

قصه گو: سمینا

موضوع:عاقبت دروغ

گروه سنی:ب.ج

خلاصه داستان

 ( چوپان دروغگو )
روزی روزگاری چوپانی سبک سر در دهی زندگی میکرد اون هرروز صبح گوسفند های مردم ده رو از اونجا به تپه های سبز و خرم میبرد تا گوسفند ها علف های سبز و تازه بخورند..
چوپان شعرو آواز میخوند و به راهش ادامه میداد ….آی چمنزاار مو داااروم میاایوم مو داروم با الاغوم میایوم ….یه روز جمعه حوصله چوپان سررفته بود اون مجبور بود بازم به خاطر گوسفند های ناز نازیش تو دشت بمونه…اون روز از بالای تپه چشمش به مردم ده افتاد که در کنار هم در وسط میدون ده جمع شدند و خوشمیگذرونن با خوش نق نق میکرد…یهو فکری به ذهنش رسید و تصمیم گرفت کمی تفریح کنه…
عزیزای دلم ادامه داستان گوش کنید ببینید چوپان چیکار میکنه ☺️

خانه شکلاتی_قصه های کودکانه صوتی

گوش کنید

 

اسم قصه: خانه شکلاتی

قصه گو :سمینا

نویسنده:سمیه صابری

گروه سنی:الف.ب

موضوع:تخیل کودکانه

خلاصه داستان

خانه شکلاتی
کوچولوهای نازم میخوایم بازی کنیم…بیایم اول چشماتون ببندید …بعد آماده میشیم برای پرواز ..بال هاتون باز کنید بپرید یک ..دو..سه…هوووووو
عزیزای من ادامشو گوش کنید و باهم بازی کنیم

 

 

 

 

کی از همه قویتره_قصه های کودکانه صوتی

گوش کنید

 

اسم قصه:کی ازهمه قویتره

قصه گو: سمینا

گروه سنی :ب.ج

موضوع:اعتماد بنفس
یه روز صبح موش موشک از مامانش پرسید: مامان به نظرت کی از همه قویتره ؟؟؟
مامانش خندید و گفت هر کسی اندازه خودش قویه دخترم.. موش موشک فکر میکرد که مامانش شوخی میکنه..موش کوچولو از خونه بیرون اومد و رفت و رفت تا اینکه خسته شد و روی زمین دراز کشید ..چشمش به خورشید گرم و پرنور افتاد…با خودش فکر کرد ک اره اون از همه قویتره…
بچه های نازم ببینیم موش موشک چه کسی رو پیدا میکنه که از همه قویتره باهاش دوست شه…

 

گنجشک مهربان-قصه های کودکانه صوتی

گوش کنید

اسم قصه:گنجشک مهربان

قصه گو: سمینا

موضوع: مهربانی
خلاصه داستانیک دختر کوچولو تصمیم گرفت با عروسکش به پیاده روی بره اون یک ساندویج خوشمزه ویک سیب قرمز توی کوله اش گذاشت وکلاهش رو روی سرش وعروسکش رو تو کالسکه اش گذاشت وبه راه افتاد
همین که بیرون رفت باد تندی وزید وکلاهش رو با خودش برد نوک درخت…
به نظرتون گنجشک مهربان کجای این داستان می یاد قصه زیبا رو خودتون گوش کنید تا بفهمید?

مار طمع کار-قصه های کودکانه

گوش کنید:

 

اسم قصه:مار طمع کار

قصه گو: سمینا
موضوع:عاقبت طمع
گروه سنی:ب.ج
خلاصه قصه: مار طمع کار
روزی روزگاری یه مار در جنگل زیبا وسرسبز که پر از گنجشک های زیبا بود زندگی می کرد
او روزها استراحت می کرد وشب ها دنبال موشها وخرگوشهای کوچولو می رفت وانها را شکار می کرد
روزی از روزها مار خسته از شکار شبانه آرام به میان بوته ها خزید تا استراحت کنه که صدای شیر وروباه را ازاین بوته ها می شنود
آگه دوست دارین بدونید شیر وروباه باهم چی می گفتن ومار چه نقشه ای برای اونها می کشه قصه رو گوش کنید…