فسقلی ها (آنا خانم خانم‌ها) – داستان فسقلی ها

گوش کنید

قصه: #روز (رادیو قصه)
اسم قصه: آنا خانم خانم‌ها (فسقلی ها) ❤
قصه گو :سمینا

آدرس تلگرامی ما
? @childrenradio

خلاصه قصه کودکانه صوتی آنا خانم خانم‌ها

آنا یه دختر کوچولو بود اما خیلی دوست داشت که بزرگ باشه اون همیشه لباس مادرش رو می‌پوشید و کفش‌های پاشنه بلند به پا می‌کرد گردنبند خواهرش به گردنبند می‌انداخت و ادای خانم بزرگ‌ها رو در میاورد. می‌خواست به همه نشون بده که بزرگ شده اون اصلا از کوچولو بودن خسته شده بود. یه روز دوست‌هاش بهش گفتن که بریم بازی کنیم. اما آنا فکر می‌کرد که بزرگ شده و نباید با بچه‌ها بازی کنه به همین خاطر باهاشون بازی نمی‌کرد. روز بعد پدرش‌ یه عروسک براش خرید اما آنا می‌گفت بزرگ شده و نمیتونه با عروسک بازی کنه و کاش کفش پاشنه بلند می‌خریدی. یه شب وقتی که رفت بخوابه مادرش خواست که براش قصه بخونه اما آنا قبول نکرد. آنا یه خرس پنبه‌ای داشت که خیلی دوسش داشت و اونو بغل کرد و خوابید. صبح روز بعد آنا از خواب بیدار شد و خواست به خرسش صبح بخیر بگه و اونو ناز کنه امااا خرسک نبود …

بله کوچولوهای عزیزم خرسک آنا نبود ادامه داستان گوش کنید ببینیم آنا چطوری خرسکش رو پیدا می‌کنه.

 ادامه مجموعه داستان فسقلی ها

ادامه مجموعه قصه فسقلی ها

 

 

یه قل دوقل۱۱-قصه کودکانه صوتی

داستان‌های یه قول دو قول

گوش کنید

 

قصه #شب (رادیو قصه)

اینجا رادیو قصه است پراز قصه‌های کودکانه صوتی
اسم قصه: یه قل دو قل?
نویسنده: طاهره ایبد?
قصه گو: سمینا

آدرس تلگرامی ما

? @childrenradio

قصه شب صوتی دوقلوها که توسط  گروه رادیو قصه داره صوتی میشه بی‌نهایت شیرینه و شیرینی اون تقدیم به کوچولوهای ناز شما…

 

قصه‌های خارجی در مورد دوقلوها

 

یه قل دوقل۱۰-قصه کودکانه صوتی

داستان‌های یه قول دو قول

 

گوش کنید

قصه #شب (رادیو قصه)

اینجا رادیو قصه است پراز قصه های کودکانه صوتی
اسم قصه: یه قل دوقل?
نویسنده: طاهره ایبد?
قصه گو: سمینا ❤️

آدرس تلگرامی ما

? @childrenradio

قصه شب صوتی دوقلوها که توسط  گروه رادیو قصه داره صوتی میشه بی نهایت شیرینه و… شیرینی اون تقدیم به کوچولوهای ناز شما…

 

یه قل دو قل ۹-قصه کودکانه صوتی

 

گوش کنید

 

قصه #شب (رادیو قصه)

اینجا رادیو قصه است پراز قصه‌های کودکانه صوتی
اسم قصه: یه قل دو قل?
نویسنده: طاهره ایبد?
قصه گو: سمینا

آدرس تلگرامی  ما

? @childrenradio

قصه شب صوتی دو قلوها که توسط  گروه رادیو قصه داره صوتی میشه بی‌نهایت شیرینه و این شیرینی  تقدیم به کوچولوهای ناز شما…

 

داستان‌های زیبای خارجی با موضوع دو قلوها

یه قل دوقل ۸-قصه کودکانه صوتی

داستان‌های یه قول دو قول

 

گوش کنید

 

قصه #شب (رادیو قصه)

اینجا رادیو قصه است پراز قصه های کودکانه صوتی
اسم قصه: یه قل دو قل?
نویسنده: طاهره ایبد?
قصه گو: سمینا

آدرس تلگرامی ما

? @childrenradio

قصه شب صوتی دوقلوها که توسط  گروه رادیو قصه داره صوتی میشه بی نهایت شیرینه و شیرینی اون تقدیم به کوچولوهای ناز شما…

 

قصه‌های کودکانه خارجی با موضوع دو قلوها

یه قل دوقل ۷-قصه کودکانه صوتی

گوش کنید


قصه #شب (رادیو قصه)

اینجا رادیو قصه است پراز قصه های کودکانه صوتی
اسم قصه: یه قل دو قل?
نویسنده: طاهره ایبد?
قصه گو: سمینا

ادرس تلگرامی ما

? @childrenradio

قصه شب صوتی دو قلوها که توسط  گروه رادیو قصه داره صوتی میشه بی نهایت شیرینه و شیرینی اون تقدیم به کوچولوهای ناز شما…

 

یه قل دوقل۶-قصه کودکانه صوتی

داستان‌های یه قول دو قول

گوش کنید

قصه #شب (رادیو قصه)

اینجا رادیو قصه است پراز قصه های کودکانه صوتی
اسم قصه: یه قل دوقل?
نویسنده: طاهره ایبد?
قصه گو: سمینا

آدرس تلگرامی ما

? @childrenradio

قصه شب صوتی دوقلوها که توسط  گروه رادیو قصه داره صوتی میشه بی نهایت شیرینه و شیرینی اون تقدیم به کوچولوهای ناز شما…

یه قل دوقل۶-قصه کودکانه صوتی

داستان‌های یه قول دو قول

گوش کنید

 

قصه #شب (رادیو قصه)

اینجا رادیو قصه است پراز قصه‌های کودکانه صوتی
اسم قصه: یه قل دو قل ?
نویسنده: طاهره ایبد?
قصه گو: سمینا

ادرس تلگرامی ما

? @childrenradio

قصه شب صوتی دوقلوها که توسط  گروه رادیو قصه داره صوتی میشه بی‌نهایت شیرینه و شیرینی اون تقدیم به کوچولوهای ناز شما…

 

 

مادرانه های مریم ۲-رادیو قصه کودک

 

لطفا زمزمه کنید

چون مادرانه ها مانند زمزمه است

آهسته و آرام

مادرانه مریم مجتهدی عزیز

 

روی کاناپه نشسته بودم و داشتم کتاب میخوندم.یه رمان قدیمی از ر.اعتمادی .نگاهی به اطرافم انداختم تا نیمه اتاق آفتاب افتاده بود.انگارخورشید خانم قدرت نمایی میکرد.دلم چای یا قهوه میخواست اما تو این گرما اصلا نمیچسبید. حسابی کلافه شده بودم.کتاب رو کنار گذاشتم و رفتم سراغ یخچال.پارچ آبی که با تخم شربتی پر شده بود رو برداشتم و یه لیوان خوردم.فربد رو صدا زدم که میخوره یا نه.که طبق معمول گفت نه.به سمت گلهای توی گلدونا رفتم، معلوم بود اونا هم گرمشونه.براشون پنکه روشن کردم تا یه کم خنک شن.با خودم گفتم هیچ نوشیدنی عین چای سبز سرحالم نمیکنه این بود که کتری برقی رو روشن کردم و توی لیوان در دار مخصوصم چای خوش عطر سبز رنگ رو ریختم.با فنجونم به سمت اتاق برگشتم و دوباره کتابمو برداشتم و شروع به خوندن کردم که فربد اومد و پرسید.مامان میای با هم قصه های خاله سمیناروگوش کنیم.گفتم معلومه عزیزم.مشخص بود فربد هم کلافس.چون هیچوقت وسط روز قصه گوش نمیکرد.شایدم دلش برای صدای خالش تنگ شده .کاملا واضح بود که نیاز به آرامش و استراحت داره و تنها تسکین دهندش رادیو قصه هست.تبلتش رو آورد.کنارم نشست و گفت میخوام سرمو بزارم روی پات و من با کمال میل بغلش کردم و سرشو گذاشت روی پام.نگاهی به صورتش انداختم.مشتاق شنیدن قصه جدید خاله سمینا بود.یه قل دو قل یکی از قصه های مورد علاقه همه ما بود.انگار منم با گوش دادن به قصه آروم شده بودم.با موهای پسرم بازی کردم.حسابی نگاهش میکردم.یه جاهایی از قصه میخندید و گونه های گردش چال میشد منم ضعف میکردم از ذوق کردنش.احساس کردم چشماش داره سنگین میشه.با موهاش بازی کردم.عاشق موهای صافشم.قصه ها پشت سر هم می اومدن و صدای سمینای مهربون تو فضا میپیچید .فربد خوابش برد و من محو کودکم بودم.با خودم فکر کردم تا کی پسرم سرش رو روی پاهام میزاره.تا کی میتونم با موهاش بازی کنم .تا کی میتونم مال خودم بدونمش.اما اگه بیدار بود اجازه نمیداد موهاشو لمس کنم چون میگه من دختر نیستم که.و باید بپذیرم کودکم امانت خداس کنار من.و من مالک اون نیستم..و این واقعیت اصلا برام خوشایند نیست.دلم نمیخواد هبچوقت ازش دور باشم.کاش بتونم قدر این لحظه ها رو بیشتر بدونم.
خدایا از اینکه فرصت مادر شدن رو بهم دادی ازت ممنونم. چند بار بوسیدمش.و چه لذتی داره ❤️
کاش همه ما مادرها قدر کودکهای دلبندمونو بدونیم.
مریم مجتهدی.

ماشین ما

گوش کنید :

اسم قصه: قصه صوتی ماشین ما ?
قصه گو : سمینا❤️
نویسنده: نوشین فرزین فرد?
تنظیم: ندا سلیمی

متن داستان :

ماشین ما
نویسنده: نوشین فرزین فرد
موضوع: حل مشکل با استفاده از امکانات موجود
گروه سنی ده سال به بالا
ماشین ما دو هفته یکبار خاموش میشه . مخصوصا هر وقت می خواییم بریم بازار یا مهمونی یا عروسی یا مسافرت. خاموش میشه و باید بره تعمیرگاه. یه روز عصر من و مامان و بابا آماده بودیم بریم بازار که که ماشین مون خاموش شد《 بابا گفت 《 خودم تعمیرش می کنم . شماها برید خونه .هروقت درست شد زنگ آیفونو می زنم که بریم《 . مامان گفت 《 طبق معمول همیشه . ببرش تعمیرگاه《 بابا گفت 《 اول ببینم مشکلش چیه بعد میبرمش تعمیرگاه من و مامان از ماشین پیاده شدیم و مجبور شدیم برگردیم توی خونه و منتظر بمونیم اما هر چقدر منتظر موندیم خبری از بابا. نشد مامان گفت 《 ای بابا ! پس چی شد ؟ امیر محمد جان! برو پارکینگ ببین چه خبره ؟ اگه ماشین درست نمیشه با تاکسی بریم》. به حرف مامان گوش دادم و پارکینگ رفتم. نزدیک ماشین که شدم یهو از تعجب داشتم شاخ در می آوردم. بابا دستشو کرده بود توی کاپوت و اصلا حواسش نبود روغن داره از زیر ماشین چکه می کنه《 گفتم 《 بابا ! روغن داره از زیر ماشین چکه می کنه بابا دستشو از توی کاپوت بیرون آورد و گفت (( خودم می دونم ولی دنبال یه چیزی توی کاپوت هستم که برم بچسبونم به《 درپوش مخزن روغن و بعد ببرمش تعمیرگاه. آدامسو باد کردم و در عرض چند ثانیه ترکوندم《یهو گفتم 《 بابا ! آدامس هم می تونی بچسبونی ؟《 بابا نگام کرد و گفت 《 خب آره. اگه آدامس باشه که خیلی خوب میشه.آدامس رو از توی دهنم بیرون آوردم و به درپوش مخزن روغن چسبوندم

گروه سنی : ده سال به بالا(ج)
موضوع: حل مشکلات با استفاده از امکانات موجود
آدرس کانال تلگرام?
? @childrenradio

آدرس  سایت سمینا?