گوش کنید :
اسم قصه: سلام سلامتی میاره??
قصه گو : سمینا❤️
تنظیم: ندا سلیمی
متن داستان:
سلام سلامتی میاره،….
رامین جهان پور
مهسا کوچولو هروقت به خونه شون مهمون می آمد’خجالت می کشید سلام کنه.حتی صبحها هم که از خواب بیدار می شد اول بابا ومامانش بودن که بهش سلام می کردن.یکبار که مهسا ومامانش توی خونه تنها بودند مامان بهش گفت:”مهسا جون سلام کردن سلامتی میاره،.وقتی کسی به کسی سلام می کنه یعنی خیلی مودبه.توهم سعی کن اگه تو آسانسور یا تو حیاط خانم همسایمون یا بزرگتری رو می بینی بهش سلام کنی دخترم.”مهسا اون روز حرفهای مامانتو شنید اما بهش نگفت که دوست داره سلام کنه اما روش نمیشه..چندروز بعد زهرا خانم زن همسایشون با دخترش زینب به خونه اونها آمدند.اونروز زهرا با ومامانش خونه بودند و بابای مهسا سرکار رفته بود.وقتی صدای زنگ خونه اومد مهسا بدوبدو رفت و درو باز کرد.زهرا خانم با زینب کوچولو پشت در بودند.وقتی در باز شد زینب جلوتر از مامانش وارد خونه شد وبا صدای بلندی سلام کرد.مامان مهسا در جواب زینب کوچولو گفت:سلام دختر گلم.سلام به روی ماهت.آفرین به تو که اینقدر با ادبی.بعد زهرا خانم با زینب به داخل خانه آمدند و کنار بخاری نشستند.مامان مهسا با زهرا خانم مشغول صحبت شد و مهسا و زینب مهم با هم شروع به عروسک بازی کردن.آن روز وقتی مهمون ها رفتن مهسا همش به حرفهای مامانش فکر می کرد.اون شب مهسا رفت کنار مامان وگفت:مامان من دختر بی ادبی ام؟مامان اورا بوسید وگفت:خدانکنه دخترم این چه حرفیه ؟تو خیلی هم خوب وبا ادبی.مهسا سرشو پایین انداخت وگفت:آخه من خجالت می کشم سلام بدم.بعدش هم من اگه سلام نکنم مریض می شم؟مامان با تعجب گفت :نه دخترم خدا نکنه مریض بشی .مهسا گفت: آخه ما مان شما گفتین سلام سلامتی میاره،.مامانمهسا دستی به سر مهسا کشید وگفت: نه دختر گلم. این که می گن سلام سلامتی میاره، یه ضربالمثله.یعنی یعنی اینکه سلام کردن را ما باید از بچگی یاد بگیریم. مساله بعد اینکه تو نباید خجالت بکشی فقط کافیه یکبار سلام کردن را تمرین کنی بعد بهش عادت می کنی.مهسا گفت خیلی دوست دارم سلام کنم . مامان گفت تو می تونی عزیزم اصلا خجالت نکش و این کارو یکبار امتحان کن.مهسا گفت :”مامان حتما باید اول کو چولوها به بزرگترها سلام کنن.؟مامانگفت :نه دخترم فرقی نمی کنه مگه نمی بینی من و بابا همیشه زودتر از خودت به تو سلام می کنیم؟تازه حضرت محمد پیامبر ما هم همیشه به بچه ها سلام می کرده و هیچ اشکالی نداره اما اگه کوچکترها زودتر سلام کنن خیلی بهتره. چون سلام کردن نشونه احترام گذاشتن به بزرگترهاست. آن روز مهسا خیلی به حرفهای مامان فکرکرد.وتصمیم گرفت که همیشه تو سلام کردن از همه جلو بزنه و هیچوقت خجالت نکشه.یک ساعت بعد وقتی صدای زنک در اومد مهسا بدو بر دو درو واکرد و قبل ازاینکه بابا وارد شود با صدای بلندی گفت:سلام بابا جونم.بابا هم با خوشحالی جواب سلام. سارا را داد وبا خوشحالی بغلش کرد. از فردای آن روز مهسا دیگر خجالت نمی کشید که به کسی سلام کند.
بسیارعالی.خدا قوت